با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۰, دوشنبه

اشک پدر - ترسم که اشک در غم ما پرده در شود - غزل 226 - 151

151- اشک پدر
ترسم که اشک درغم ما پرده در شود   وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود درمقام صبر           آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه     کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
ازهرکرانه تیر دعا کرده ام روان         باشد کزین میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بردلدار بازگوی           اما چنان مگو که صبارا خبر شود
درتنگنای حیرتم از نخوت رقیب       یارب مبادا آنکه گدا معتبر شود
از کیمیای مهر تو زرگشت روی من           آری به یمن لطف شما خاک زر شود
بس نکته غیر حسن بباید ه تاکسی           مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که درسر سروبلند تست     کی با تو دست کوته مادرکمر شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست تست   دم درکش ارنه باد صبا پرده در شود


توضیحات :
پرده در 0 پرده برگیرد فاش شود ) سمر ( افسانه – حکایت ) خون جگر ( رنج و ناراحتی ) کارگر ( اثر بخش ) مگر شود ( همانا میسر گردد ) کیمیای مهر ( اکسیر عشق ) از هرکرانه ( از هر طرف ) نخوت ( سستی ) گدا معتبر شود ( آدم فقیر به جایی برسد ) یمن ( مبارکی ) نافه ( بوی معطر ) تــــرسم ( می ترسم – هراس دارم ) آری ( قید – بله چنین است ) دادخواه ( صفت فاعلی =مستمند عشق )

نتیجه تفال :
1-   پدرتان یا یکی از نزدیکان شما به دیوان خواجه تفالی زد و غزل بالا آمد و عجب حکایتی است ؟
2-   گویی چند روز است که ا زکا رشما سیل و اشک او جاری است زیرا او توقع نداشت که حاصل یک عمر علاقه به شما را راحت و آسان به کسی که مدتی با او مراوده داری ، برباد دهی و مهمتر اینکه به او اجازه دهید درحضور پدر و مادرش گستاخانه سخن بگوید
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۲۲۶)

پرده دَر : افشاگر.

پرده در شود: افشاگری کند ، سبب آبروریزی شود.

راز سر به مهر : راز پوشیده نگهداری شده ، سِرِّ نهان .

سَمَر: افسانه، زبانزد همگان.

در مقام صبر: بر اثر شکیبایی .

مگر شود: مگر میسر شود ، شاید حاصل شود.

تنگنا:مجال تنگ ، مضیقه

.نخوت:تکّبر و ناز وغرور .

رقیب:مراقب، نگهبان.

نکته:لطیفه نهانی، معانی لطیف.

مقبول: مورد قبول، مورد پسند.

صاحب نظر:جمال شناس خُبره، کارشناسی زیبا شناسی .

سرکشی:سر بلندی ،ر سرافرازی با غرور

نافه:کیسه گره خورده مشک که حاوی ماده سیاه معطر است و در زیر شکم آهوی نر سرزمین ختن جا دارد.

دَم دَرکش: خاموش باش ، جلووی زبانت را بگیر.

شرح ابیات غزل (۲۲۶)

(۱) از این نمی ترسم که اشک ، پرده از غم عشق ما برگرفته و این راز نهان زبانزد همگان شود.

(۲) می گویند که بر اثر شکیبایی و صبر ، سنگ معدن ، تبدیل به لعل می شود . آری چنین است اما هزار سختی و خون جگر خوردن این کار صورت می گیرد.

(۳) بر آن سرم که گریان و شکایت کنان به میکده بروم ، شاید آنجا رهایم از دست غم میّسر گردد.

(۴) ( به هر گونه دعا روی آورد و) از هر سو تیر دعا رها کرد ه ام ، به این امید که یکی از آنها کارگر شود( و به هدف اجابت بخورد).

(۵) ای عزیز، داستان ما را پیش معشوق بازگو کن اما نه آنچنان که به گوش نسیم صبا برسد.

(۶) از اثر اکسیرعشق تو چهره من رنگ زرد طلا به خود گرفت . آری ! به برکت مهربانی شما! اینطور خاک به طلا مبدّل می شود!

(۷) از تکبر و غرور نگهبان معشوق سخت درمانده ودر شگفتم ، خدا نکند که فرو مایه بی سرو پا یی به جا و مقامی برسد.

(۸) غیر از زیبایی (ظاهری) چه بسیار معانی لطیف دیگری لازم است تا آن زیبا رو مورد پسند دل مردم صاحب نظر و صاحبدل قرار گیرد.

(۹) این حالت سرکشی و مقابله یی که در کنگره کاخ وصال نمودار است سرهای منتظران بر آستانه او به خاک راه مبدل خواهد شد.

(۱۰) حافظ! اکنون که زلف معطّر مشکین او در دست تو است خاموش مباش و گرنه نسیم صبا خبردار شده پرده دری می کند.

شرح ابیات غزل (۲۲۶)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

بحر غزلک مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف

*

خـواجوکرمانی: هـر کـو نـظـر کند بـه تو، صاحـب نـظـر شـود وان کش خبر شود ز غمت بی خبر شود

*

جمال الدین عبدالرازق: گویند صبر کن که شود خون ز صبر مشک آری شـود ولـیـک بـه خـون جگر شود

*

اوحــــــــدی: روزی قـرار وقـــاعـده مـــــا دگـــــــر شـود ویـن بـاد و بـارنـامه ز سرها به در شود

*

اوحدی: گــفـتـم کـه بــــی وصـال تـو مـا را بـه سـر شــــود گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود

*

کمال خجندی: بـوی خـوشــت چـو هـــمـدم باد سـحر شود حـال دلـم زلـف تـوآشـفـتـه تر شود

*

بیشترابیات این غزل ایهام داروقوع است ، لیکن به سبب آنکه مرور زمان پرده فراموشی بر رویدادهای آن زمانه کشیده و چه بسیار اتفاقاتی که در آن زمان به وقوع پیوستهو به صفحه تاریخ منتقل نشده است، محال است بتوان به درستی نشانه هایی از همه آنها در ابیات غزلهای حافظ باز یافت .

هر چند ممکن است بعضی از تعبیرات این ایهامات هم مورد قبول هر خواننده یی واقع نشود معذلک توضیح داده می شود که سبب سرودن این غزل دل نگرانی شدید حافظ از یک موضوع محرمانه و روی سخن او با شخصیتی بوده که ممکن است آن شخص خواجه قوام الدین محمد بن علی صاحب عیار باشد که مردی فاضل و صاحب شخصیت و شهرت بود و امیر مبارزالدین اورا به معلمی ولیعهد خود شاه شجاع برگزید و چنان نیت داشت که این مرد با کمال، بعدها منصب وزارت فرزندش را عهده دار شود.

این غزل به هنگامی سروده شده که هنوز امیر مبارزالدین در رأس امور حکومت بوده و چنین به نظر می رسد که صاحب عیار در قضیه دستگیری و کور کردن او همدست ولیعهدش شاه شجاع بوده و پس از موفقیت در این امر به وزارت او دست یافته است.

از طرفی بسیار محتمل است که خواجه حافظ شیرازی نیز از این اقدامات پشت پرده صاحب عیار و شاه شجاع با خبر و به نحوی در اجرای این امر شریک بوده است و بطوری که که مشاهده می کنیم حافظ در مطلع این غزل ترس و نگرانی شدید خود را از افشای این راز مهم ابراز می دارد و در بیت دوم غزل چنین عقیده دارد که صحیح است که با صبر وحوصله ممکن است همه نقشه ها عملی شود اما تا آن زمان دلها از ترس ودلهره خون می شود . در بیت سوم این غزل، مقصود حافظ از استعمال کلمه های میکده و غم وایهام آن که شاعر می خواهد به انجام برود ودر حال دادخواهی و تضرع از دست غم ! خلاص شود. براین ناتوان معلوم نشد اما مسلم است که ارتباط تامّه با قضیه توطئه دستگیری امیر مبارزالدّین دارد . در بیت چهارم ، نگرانی ودلواپسی حافظ را می رساند. او می گوید من خدا خدا می کنم که این کار به صورت خوبی مطابق میل عمل شود . پس از آن در بیت پنجم مشاهده می شود که حافظ به صاحب عیار می فرماید که موضوع نگرانی ودلواپسی ما را به شاه شجاع بگو اما خیلی احتیاط کن که حتی باد صبا هم بویی نبرد و این می رساند که ترس ونگرانی حافظ در این باره تا چه حد و اندازه بوده است و از طرفی می رساند که شرکای توطئه از ملاقات علنی و رفت وآمد با هم نیز دوری می جسته اند. شاعر در بیت ششم منتی بر سر صاحب عیار می نهد و می گوید از این که من را در این قضیه به بازی گرفته اید رنگ بر رخسار زرد من باقی نگذارده است آنگاه اضافه میکند که بلی! شما اینطوری خاک را طلا می کنید ! بیت هفتم بازگو کننده عقیده باطنی حافظ نسبت به امیر مبارزالدین است و اورا با گدای متکبری که تازه به منصب رسیده است مقایسه می کند و این بی دلیل نیست ، زیرا امیر مبارزالدین پس از قتل شاه شیخ ابواسحاق کلیه ثروت او وخانواده آن شاه مقتول را مصادره کرده و ما می دانیم که پدر شاه ابواسحاق از کثرت ثروت واندوخته به قارون زمانه مشهور بوده است .

حافظ در بیت هشتم غزل کنایتاً می گوید که امر سلطنت تنها به داشتن مال وقدرت نیست و چه بسیار عوامل دیگری هم بایستی در در آن صاحب قدرت موجود باشد که در امیرمبارزالدین موجود نیست .

بیت نهم باز گو کننده محدودیتها و مقاومتها و عدم موفقیتهایی است که همدستان این قضیه در پیش روداشته اند و بدین لحاظ حافظ می گوید که مشکل این کار به عمر وفا کند . ایهام بیت مقطع دلیل مهمی بردستی آنچه که ما حدس زده ایم می تواند باشد. حافظ خطاب به خود می گوید: از آنجایی که تو مخزن الاسرار محرمانه واقف به نقشه های سری مهمی هستی دهانت را ببند و گرنه باد صبا خبر دار شده و پرده از اسرا فرو خواهد افتاد.

در پایان ، آنچه این حدسیات را تقویت می بخشد این است که پس از رسیدن شاه شجاع به سلطنت و در زمان وزارت صاحب عیار یک لشکر کشی جهت تصرف تدارک دیده شده و صاحب عیار مأمور به محاصره گرفتن شهر یزد می گردداما در خلال ایام محاصره اقداماتی انجام می پپذیرد که شاه یحیی نامه یی به عنوان پوزش به شاه شجاع نوشته و ظاهرآً مورد عفو او قرار می گیرد . لیکن شاه شجاع تمهیدات این مصالحه و اتفاقات دیگری را به حساب توطئه صاحب عیار گذاشته و از آنجایی که موفقیت توطئه مشترک قبلی را همیشه به خاطر داشته از او هراسیده و با دلایلی که چندان در تاریخ مشروحاً بیان شده او را خائن به خود تلقی کرده و دستور قتل اوصادر و امر می کند تا جسد اورا قطعه قطعه کرده و هر قطعه را جهت انتباه مردم به هر ایالتی فرستاده ودر کنار دروازه شهر بیاویزند .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

غزل به قلم علامه قزوینی :

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ترسم که اشک درغم ما پرده در شود    وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود درمقام صبر            آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه      کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
ازهرکرانه تیر دعا کرده ام روان          باشد کزین میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بردلدار بازگوی           اما چنان مگو که صبارا خبر شود
درتنگنای حیرتم از نخوت رقیب        یارب مبادا آنکه گدا معتبر شود
از کیمیای مهر تو زرگشت روی من           آری به یمن لطف شما خاک زر شود
بس نکته غیر حسن بباید ه تاکسی           مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
این سرکشی که درسر سروبلند تست      کی با تو دست کوته مادرکمر شود
حافظ چو نافه سر زلفش به دست تست    دم درکش ارنه باد صبا پرده در شود

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. سلام
    جناب شما کی هستید
    چه طور به این ترتیب دقیق اشعار حضرت حافظ رو معنی میکنید

    واقعا در دفعه از این سایت تفال میزنم پاسخ خودم رو کامل دریاف میکنم

    سپاسگذارم ازتون

    پاسخحذف