با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

بهار - رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید - غزل 239 - 198

198- بهار
رسید مژده که آمد بهر و سبزه دمید   وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست       فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
زروی ساقی مهوش گلی بچین امروز     که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم زدست ببرد           که باکسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چوگل بخواهم سوخت     که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است     زپیش آهوی این دشت شیر نر برمید
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم         که گم شد آن که درین ره به رهبری نرسید
مکن زغصه شکایت که درطریق طلب       به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
زمیوه های بهشتی چه ذوق دریابد           هرآن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
خدای را مددی ای دلیل راه حرم           که نیست بادیه عشق را کرانه پدید
گلی نچید زبستان آرزو حافظ         مگر نسیم مروت درین چمن نوزید
شراب نوش کن و جام زر به حافظ بخش   که پادشه بهکرم جرم صوفیان بخشید
بهار می گذرد دادگسترا دریاب       که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید


توضیحات :
وظیفه ( مقرری مستمری ) گل و نبید ( گل و باده ) صفیر ( بانگ ) بط شراب ( کوزه شراب به شکل مرغابی ) عارض (چهره ) کرشمه ( ناز ) برگ گفت و شنید ( پروای  حرف زدن ) مرقع رنگین ( لباس رنگین پاره پاره ) آهو ( استعاره از معشوق ) دلیل ) راهما ) سیب زنخدان ( سیب چانه زیبای یار ) مدد (یاری ) بادیه ( صحرا ) معنی بییت 2( آواز پرندگان بلند شد شیشه باده به شکل مرغابی کجاست بلبل له فریاد آمد از آنکه از چهره معشوقش که گل باشد روبند برداشته اند )

نتیجه تفال :
1-   خواجه در بیتهای سوم و چهارم و نهم به شما می فرماید ( اکنون که اطراف چرهه باغ بنفشه بر خط سبز چهره محبوب رودیده است تو هم از گلزار چهره ساقی مه سیمای گل بوسه ای یچین و از وصل یار کامی بجوی ) ( بدانگونه ناز و غمزه سای دل از من ربود که هیچ کس جز وی قصد سخن گفتن ندارم ) ( هرکس چانه زیبای محبوب را انتخاب نکند آن جهان از میوه های بهشتی مزه ای درنخواهد یافت ) تو خود حدیث مفصل بخوان از این معنی
2-   این نیت بر شما مبارک باد بسیار عالی است و جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد و جنابعالی شمع محفل هستی و بازارت بسیار گرم می باشد و به زودی به موقعیتی بزرگ می رسی پس هیچ گونه هراسی به دل راه مده و اینجانب را نیز دعا کن و این کتاب را به همه توصیه کن و به مشاهد متبرکه برو و نذر خود را ادا کن و از آستان مقدس الهی سپاسگزاری کن
3-   ویژگیهایی روحی جنابعالی عبارتند از خودبین مغرور و سرکش سخاوتمند والا مقام اهل مسابقه و رقابت پرمحبت پر سرو صدا جسور عجول و شتابزده نیرومند یاغی با هدف مصمم بزرگوار زیبا پوش اهل میهمانی رفتن
4-   جنابعالی به مرادتان می رسید شغل و کار جدیدی پیدا می کنید گمشده را به دست می آورید درکسب و تجارت بهره خواهید برد پیشنهاد کار جدیدی به شمامی شود بیمارتان شفا می یابد به زودی مسافرت یدر پیش دارید و ملاقاتی خواهید داشت بسیار سودمند است در امور ازدواج و تحصیل بسیار موفق می شودی صاحب فرزند شدن زود است ولی اینکار عملی می گردد و خرید انجام می یابد و لی برای فورش اگر دست نگه دارید بهتر است

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات (۲۳۹)

وظیفه:تکلیف ، مقررّی، مستمری، ادرار، وجه معاش ماهیانه یا سالیانه.

نبید:نبیذ،افکنده شدهو کنایه از شرابی است که از افکندن انگور ، در خُم و استحاله آن حاصل و پس از صاف کردن بدست می آید.

صفیر: بانگ و آواز مرغان، سوت.

بط شراب: ظرف شرابی که به صورت مرغابی می ساخته اند.

فغان فتاد به بلبل: بلبل به فغان و فریاد افتاد.

نقاب گل که کشید:روبنده گل را چه کسی کنار زد.

ذوق:چشیدن ، لذت و خوشی حاصل از چشیدن خوراک خوشمزه.

نگزید:گاز نزد ، به دندان نگزید ، زیر دندان مزّه نکرد.

طریق طلب:راه جستن مطلوب ، راه رسیدن به مقصود.

عارض: چهره.

گردعارض بستان: اطراف چهره باغ.

کرشمه:غمزه و ناز و دلربایی.

برگ:التفات ، پروا ، قصد.

مُرَقّع:خرقه یی که رُقعه رُقعه و وَصله وَصله به هم دوخته شده باشد.

جرعه:آن مقدار مایعی که یکبار و در یکدم نوشیده شود.

دلیل راه: راهنمایی.

خدای را مددی: محض رضای خدا کمکی.

معانی ابیات غزل(۲۳۹)

(۱) خبر خوشی رسید که بهار آمده و سبزه از خاک بَردمیده است اگر وجه مقررّی برسد به صرف خرید گلو شراب خواهد رسید . (۲) آواز مرغان چمن به گوش رسید، ظرف شراب کجاست ؟ بلبل به نوا وفغان افتاد، چه کسی نقاب از چهره گل به کنار زده است؟ (۳) آن کسی که سبب زنخدان زیبایی ر ازیر دندان مزّه نکرده است از خوردن میوه های بهشتی چه لذّتی می برد! (۴) از دست غم ، شکوه و شکایت مکن که در راه جستن مطلوب آنکه رنجی نبرد به آسایش دست نیافت .

(۵) اکنون که گرداگردِ چهرهِ باغ ، گلِ بنفشه مانندِ خطِّ سبزِ عذارِ دلدار سر برزده ، تو هم از روی ساقی زیبا گلبوسه یی بر گیر. (۶) آنچنان ناز و ادای ساقی دل مرا ربوده که میل وهوس گفتگو با کسی دیگر را ندارم .

(۷) من این خرقه وصله دار که از شراب ، چون

(۸) ای دوست ، شگفتیهایِ راه عشق زیاد است . یکی از آنها شیر نر از پیش آهوی دشتِ عشق ، رمیده و فرار می کند .

(۹) بدون راهنما، پا به سر کوی عشق مگذار که در این راه، کسی که با راهنماییحرکت نکند گم خواهد شد.

(۱۰) ای راهنمایی که مرا به حرم محبوب می رسانی از برای خدا یاری ده که این صحرای عشقی که در پیش رو دارم آنچنان وسیع است که پایان آن پدیدار نیست .

(۱۱) شراب را بنوش و جام طلایی آن را به حافظ ببخش به شادی اینکه پادشاه از بزرگواری خود از گناه صوفیان در گذشت.

شرح ابیات غزل(۲۳۹)

وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور

*

کمال خجندی:چو یار ، زندگی اهل درد نپسندید چرا به قتل من خسته تیغ بر نکشید

*

این غزل پس از مراجعت از تبعید و رسیدن به شیراز سروده شده است ومی توان پنداشت که در اوایل روزهای بهاری بوده است.

شاعر آزاده و با اراده ای به جرم شراب خواری و بی توجهی به ظواهر شرع و صراحت لهجه ، کارش به تبعید می کشد، پس از دو سال و کسری تحمل شداید علی الظاهر بخشوده شده به شیراز بر می گردد و مانند بلبلی که به گل رسیده باشد به غزلسرایی می پردازدو باز در غزل خود همان حرفهایی را می زند که بر آن پای فشرده و به تبعید رفته و بر سر همان عقاید اولیه خویش در مطلع غزل می گوید:

بهار از راه رسیده وسبزه از زمین سر بر کشیده است و من اولین وظیفه یی که وصول کنم به صرف خرید گل و شراب خواهم ! زهد مردانگی و ثبات قدم !

سپس بَطِ شراب طلب می کند و به زاهد قشری همچنان گذشته کنایه می زند که گرفتم که این زاهد از کثرت عبادت و مراعات تقو ا به بهشت رفت . او از خوردن سیب بهشتی چه لذتی می برد. حال آنکه هر گز مزه سبب زنخدان دلبر زیبایی را در این دنیا در زیر دندان خود مزه نکرده است. شاعر در ابیات چهارم و پنجم خود را دلداری می دهد و می گوید از غم و غصه های آنچه گذشت شکایت مکن زیرا برای رسیدن به راحتی تحمل رنج الزاوم آور است و در عوض ، در این بهار سعی کن تا از گل وشراب و ساقی بره ببری .

شاعر در این زمان پنجاه سال از عمر او می گذرد و با اینکه حاصل نوشتجات عرفا را دریافته و با تفکر و تعمق چون عارفی آگاه راه عشق و اشراق را برگزیده، اما همچنان سوالهایزیادی دارد که به جواب آنها نرسیده و در این برهه از سال و زندگی ، دچار این وسوسه شده است که اگر من هم به هادی و رهبر و مرادی بصیر دست ارادت داده بودم آیا بهتر نبود ؟ به همین دلیل و این اندیشه است که در بعضی از غزلهای ثلث اخیر عمرش در یکی چند مورد به این مضمون بر می خوریم و این توصیه یی است ، نه دلیلی برای اینکه مراد خاصی را منظور داشته است. شاعر در بیت مقطع غزل از اینکه شاه شجاع از سر تقصیر او گذشته و او را بخشوده شادمان است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید
بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب که رفت موسم و حافظ هنوز می‌نچشید


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

رسید مژده که آمد بهر و سبزه دمید   وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست       فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
زروی ساقی مهوش گلی بچین امروز     که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم زدست ببرد           که باکسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چوگل بخواهم سوخت     که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است     زپیش آهوی این دشت شیر نر برمید
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم         که گم شد آن که درین ره به رهبری نرسید
مکن زغصه شکایت که درطریق طلب       به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
زمیوه های بهشتی چه ذوق دریابد           هرآن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
خدای را مددی ای دلیل راه حرم           که نیست بادیه عشق را کرانه پدید
گلی نچید زبستان آرزو حافظ         مگر نسیم مروت درین چمن نوزید
شراب نوش کن و جام زر به حافظ بخش   که پادشه بهکرم جرم صوفیان بخشید
بهار می گذرد دادگسترا دریاب       که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. خیلی خیلی متشکرم از سایت بسیار خوبتون. این سایت همیشه بهترین و درست ترین نتیجه رو بهم میده و احساس میکنم واقعا ارتباطی در اون با حافظ عزیزم وجود داره. بسیار سپاسگزار هستم

    پاسخحذف