با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

پیک بشارت - دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز - غزل 171 - 188

188- پیک بشارت
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد     کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن   ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود   کان پاک دامن اینجا بهر زیارت آمد
این شرح ب ینهایت کز حسن یاز گفتند       حرفیست از هزاران کاند عبارت آمد
امروز جای هرکس پیدا شود زخوبان     کان ماه مجلس افروز اند صدرات آمد
برتخت جم که تاجش معراج آفتاب است   همت نگر که موری با این حقارت آمد
ازچشم شوخش ای دل ایمان خود نگهدار       کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
الوده ای چو حافظ فیضی زشاه درخواه       کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و دریال     هان ای زیان کشیده وقت تجارت آمد


توضیحات :
آصف ( فرزند برخیا  زیر حضرت سلیمان دراین غزل به کنایه منظور فوام الدین آصف وزیر شاه شجاع است ) صدرات ( صدر نشینی ) آب دیده ( اشک ) عمارت( آبادانی ) سماحت ( جوانمردی ) زنهار ( صوت آگاه باش ) زیارت ( دیدار ) بهر ( برای ) عبارت ( به کلام آمدن ) معراج ( عروج بالا رفتن رفعت ) جادوی کمانکش ( چشم افسونگر یار ) معنی بیت 1( دیشب از جانب وزیر اعظم قوام الدین پیک بشارت آمد که عیش و عشرت آزاد شد این پیام از پیشگاه سلسمان زمان پارشاه کریم آمد= تلمیح ) معنی بتی 2( خاک هستی ما را با اشک سرشته کن زیرا وقت آنست که خانه ویرانه دل را با گل سرشک درست کنی ) هنگام گری دل به نوعی تسلی پیدا می کند )

نتیجه تفال :
1- خواجه در بیتهای سوم و ششم و هفتم و هشتم به ترتیب برای شما شرح میدهد (هان ای لباس به باده آغشته عیب مرا از چشمها پنهان کن تا بیش از این شرمساری نبرم زیرا آن یار پاکیزه دل برای دیدار من قدم رنجه کرده است ) ( اراده موری ضعیف و خرد پیکر را بنگر که خود را به پای تخت سلیمان که تاج آن به لندی اوج آسمان است رسانید و با او به گفتگو پرداخت ) ( ای دل از چشم بی حیای جانان ایمان خود را حفظ کن زیرا آن افسونگر برای تاراج آمده است ) ( ای حافظ تو آلوده نیاز و گناهی از پادشاه هدیه ای بطلب زیرا آن وجود عزیز که اساس و مایه جوانمردی است برای پاک داشتن تو از آلایش قدم رنجه کرده است ) خود حدیث مفصل بخوان از این 4 معنی.
2- ویژگیهای جنابعالی عبارتند از : مقبولیت , با سلیقه , شیک پوش , متین و مودب , بد پیله , شوخ طبع , افسونگر , عاقل , لایق , معتدل , موقر , پرتوقع , مسلط به نفس , با ایمان , جذاب و دلربا , منطقی , خوش بین , صلح اندیش .
3- این فال بر جنابعالی نیکو و پسندیده باد که آلی است به شرط آنکه اولاً مرا دعا کنی , ثانیاً خواندن کتاب حافظ و قرآن را به همه توصیه کنی . مژده به جنابعالی به زودی به مراد دل میرسی ولی سرعت عمل دقت و اراده قوی همراه با تلاش و راهنمایی از استاد را از یاد مبر و مغرور مشو .
4- مسافرت عالی است خرید و فروش به موقع می باشد . تغییر شغل و مسکن امکان پذیر خواهد شد . ازدواج عملی می گردد . حتماً او به سوی شما با شرمندگی بر می گرد . مسافر حالش خوبست . 4 فرزند در طالع داری . نذر خود را ادا کنید . به پدر و مادر احترام کنید . ملاقات مفیدی در پیش می باشد و سفری زیارتی سیاحتی خواهید داشت . آنچه از دست داده اید به زودی خود یا همسرتان به دست خواهید آورد . جای نگرانی نیست به بیمارتان بگویید که تا 10 روز دیگر بهبود می یابد .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۱۷۱)
جناب:آستان ، درگاه
.آصف:آصَف بن بَرخیار وزیر حضرت سلیمان و کنایه از وزیر و حافظ این عنوان را برای وزرای شاه شجاع مثل خواجه قوا م الدین صاحب عیار به کار می برد.
پیک بشارت:قاصدخوش خبر. قاصدخوش خبر
.حضرت سلیمان :کنایه از شاه شجاع.
عشرت اشارت آمد: به عیش و شادی اشاره شد.
خاکوجود:وجود خاکی، پیکره خاکی ، کنایه از جسم واندام.
گاه عمارت آمد:هنگام آبادانی و تعمیر شد.
شرح بی نهایت : توصیف بی پایان.
کاندر عبارت آمد: در بیابان آمد، به لفظ جاری شد .
زنهار: هشیار باش، آگاه باش.
صدرات:مقام ومنصب صدرات، صدر اعظمی ، وزارت.
تخت جم : تخت جمشید و در اینجا کنایه از تخت حضرت سلیمان است ، تخت سلیمان .
معراج: نردبان و هر وسیله یی که بتوان باآن به بالا صعود کرد، صعود رسول اکرم (ص) به آسمان.
همت:کوشش ، اراده.
حقارت : ذلت ، خُردو خُرد پیکری.
چشم شوخ : چشم آشوبگر ، گستاخ ، جسور.
جادوی کمانکش: جادوگری که دست به کمان است
.غارت: چپاول ، تاراج.
فیضی ز شاه در خواه:از شاه طلب فیض کن
.فیض: فرا گرفتن آب رودخانه سواحل خاکی دو طرف خود را.
سَماحَت: جوانمردی .
طهارت: پاک گردانیدن.
در یاب : وقت را دریاب، غنیمت شمار
.دُریاب :گوهر به چنگ آور، بهره برداری کن.
هان: (شبه جمله) آگاه باش.
شرح ابیات غزل( ۱۷۱)
(۱) شب گذشته از درگاهآصَف قاصدی خوش خبر آمد که از جانب حضرت سلیمان فرمان خوشدلی و کامرانی صدور یافت . (۲) خاک پیکره ما را با شراب مرطوب و به گِل مُبدّل ساز . زمان آن رسیده که خانه ویرانه دل بازسازی و تعمیر شود . (۴) این شرح مفصلی که از زیبایی چهره یار گفتند یکی از هزارن سخنی است که بیان شده است. (۴) ای خرقه آلوده به شراب ، مواظب باش که عیب مرا بپوشانی زیرا آن محبوب پاک سرشت پاکیزه خو به دیدار من آمد. (۵) امروز جایگاه واقعی و پایگاه هر کدام از نیکان مشخص خواهد شد چرا که آن محبوب مجلس آرا بر صدر مجلس ( و مقام صدرات جای گرفت) .(۶) کوشش و اراده را تماشا کن که مور ناچیزی خود را به تخت سلطنت سلیمان رسانید. (۷) ای دل، در برابر گستاخیچشم جسورش ، دین و ایمان خود را محافظت کن زیرا آن چشم جادوگر دست به کمان ، به عزم چپاول دل ودین آمده است. (۸) حافظ توبه گناه قصور آلوده یی از شاه طلب فیض کن . زیرا آن شخصّیت جوانمرد ، برای پاک گردانیدن آلودگان آمده است. (۹) مجلس این شاه حکم دریا را دارد وقت را غنیمت دان و از آن بهره برداری کن ای کسی که ضررها کرده ای مواظب باش که اکنون وقت سود بری و تجارت است.
شرح ابیات غزل ( ۱۷۱)
وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب
*
این غزل منظومه دیگری است که حافظ درآن به ستایش خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار ، وزیر فاضل و خوشنام شاه شجاع می پردازد . غزل به هنگام انتصاب صاحب عیار به مقام وزارت سروده شده و حافظ اظهار مسرت و شادمانی و امیدواری می کند که از این پس قدر و مقام واقعی هر کسی در دستگاه حکومتی معلوم خواهد شد و به خود هشدار می دهد که از این موقعیت حاصله تا می توانی بهر ه برداری کن.
شاعر در بیت اول صاحب عیار را زیر عنوان آصف نام می برد تا مرتبه و مقام رفیع آصف برخیا وزیر حضرت سلیمان تشبیه می کند . در بیت دوم مضمون بیت :
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
را باردیگر به نحودیگری باز گو کرده می گوید مدتی دل آزرده و افسرده بود ، حالیا وقت آن رسیده که بار دیگر در سرشت من تغییری داد ه شده و خاک وجود من ازنو در هم کوفته شده با رطوبت شراب به صورت گِل در آمده و از سر نو این خانه ویران دل را ساخته و مرمت کنند .
شاعر در بیت پنجم به خود این امیدواری را می دهد که از این به بعد هر کس بر حسب شخصیت و قابلیتش جایگاه مناسب وواقعی خود را در دستگاه سلطان بدست آورد و در بیت ششم اشاره به ایه ۱۷ و ۱۸ سوره نمل دارد وَ حُشِرَ لِسُلَیمانَ جُنُودُهس مِنَ الجِنِّ وَ الطَّیرِ فَهُم یُوزَعُونَ۱۷ حَتّی اِذا آتَوا عَلی وَ اَدِ النَّملِ قالَت نَملَهُ یا ایها النَّمل ادخُلُوا مَساکِنُکُم لا یَحطَمِنَّکُم سُلَیمانُ وَ جُنُودُهُ وَهُم لایَشعُرونَ۱۸ ( وبرای سلیمان تمام لشکریان از جن و اِنس و پرندگان را جمع کرد و چون به وادی در آمدند موری به موران دیگر گفت ای موران وارد سوراخهایتان شوید که سلیمان و لشکریانش شمارا درهم نشکند که ایشان نا آگاهند.)
وشاه شجاع را در مقام حضرت سلیمان صاحب عیار را در مقام مور شجاعی که در برابر حضرت سلیمان قد ابرافراشت و از شخصیت خود دفاع کرد می گذارد و بدین ترتیب از هر دو شخصیت به بهترین نحو تعریف می کند. باید دانست منظور حافظ از عبارت : (بر تخت پادشاهان جم، تصویر خورشیدی نصب شده بود که بعدها علامت رسمی پرچم ایرانیان شد و تا بهامروز هم ساختمانِ مبلهای چوبی بزرگ در قسمت بالای پشتی آن تصویر برجسته خورشید منبت کاری می شود و همینطور در گچ بریها ی بالای ایوانها یک خورشید در وسط گچ بریها و در صدر جای می گیرد . شاعر می خواهد بگوید: این علامت خورشید تخت شاه به منزله نردبانی است که به خورشید آسمان راه می برد و زهی به همت صاحب عیار که خود را به نز دیکی این پایگاه و جایگاه رفیع کشانیده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد     کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن   ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود   کان پاک دامن اینجا بهر زیارت آمد
این شرح ب ینهایت کز حسن یاز گفتند       حرفیست از هزاران کاند عبارت آمد
امروز جای هرکس پیدا شود زخوبان     کان ماه مجلس افروز اند صدرات آمد
برتخت جم که تاجش معراج آفتاب است   همت نگر که موری با این حقارت آمد
ازچشم شوخش ای دل ایمان خود نگهدار       کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
الوده ای چو حافظ فیضی زشاه درخواه       کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و دریال     هان ای زیان کشیده وقت تجارت آمد


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. خدا ان شا الله عاقبت به خیرتون کنه. امیدوارم هر چی صلاح و مصلحتتونه برای بوجود آورنده این سایت و تفسیر کننده فال ها اتفاق بیوفته. کارتون عالیه

    پاسخحذف