با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

خون دل - گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم - غزل 324 - 413

413 - خون دل
گرچه افتاد ززلفش گرهي در كارم           همچنان چشم گشاد از كرمش ميدارم
به طب حمل مكن سخري رويم ه چو جام   خون دل عكس برونمي دهداز رخسارم
پرده مطربم ازدست بورن خواهد برد   آه اگر زانكه درين پرده نباشد بارم
منم آن شاعرساحر كه به افسون سخن   از ني كلك همه قند و شكر مي بارم
به صد اميد نهاديم درين باديه پاي       اي دلي دل گمگشته فرو مگذرام
چون  ترا در گذر باد نمي يارم ديد       باكه گويم كه بگويد سخني بايارم
ديده بخت به افسانه او شددرخواب         كو نسيمي زعنايت كه كند بيدرام
پاسبان حرم دل شده ام شب همهشب     تا درين پرده جز انديشه او نگذارم
دوش مي گفت كه حافظ همه روي است و ريا بجز از خاك درش  باكه به رو در كارم


توضيحات :
گرچه ( اگر چه ) گره در كارم ( كارم دشوار شد گرفتارشدم ) همچنان ( هوز قيد ) چشم گشاد ( اميد گشايش ) كرم ( بخشش جوانمردي ) طرل ( شادماني ) حمل مكن ( نسبت مده ) سرخي روي ) سرخي و قرمزي رنگ چهره ) چو ( حرف اضافه = مانند ) جام ( متمم شراب ) پرده ( آهنگ ) پرده مطرب (آهنگ نوازنده )از دست برونكردن ( ار خود بي خود كردن ) آه ( شبه جمله = دريغ افسوس ) فرو مگذارم ( تنهايم مگذارياريم كن ) دليل ( راهنما مرشد ) گذر ( گذر گاه ) نمي يارم ديد ( نمي توانم ببينم ) در گذرباد ( مانند باد عبور ميكني) ديده بخت ( اقبال) شد ( رفت ) كو نسيمي ( كو عنايت رباني و الهي ) انديشه او نگذارم ( جز فكر او در خيالم نيست ) معني بيت 9( ديشب مدعي مي گفت كه حافظ تمام كارش رياو فريباست دروغ است زيرا من جز درگاه و آستان يار با كسي ديگرسرو كاري ندارم )

نتجه تفال :
1-   خواجه دربيتهاي 1-2-3- به ترتيب فر مايد : ( اگر چه از رلفغ محبوب و گرفتاري عشق او كارمسخت شده اما همچنان اميد گشايش از جوانمدري او درام ) ( سرخي چهر ما ركه مانند شراب قرمز است به شادي نسبت مده بلكه اين سرخيخون  دلم است ه در ظاهرديده مي شود ) ( آهنگ نوازنده ازخودبي خودم خواهدكرد دريغو افسوس چنانكه به اين پدره اجازه ورود نداشته باشم = پرده خباس دارد اول يعني پرده و گامسازموسقي دومطريق عشق ) خود تفسير كنيد
2-   سخت به اين موضوع دلبسته ايدو ش و روز درفكراجراي آن مي باشيدبايد بدانيد كه ارداه واختيار دو عامل قوي اين حركت مي باشند كه همراه با توكل رخداوند به هر چيز دست نايافتني مي توانيد دسترسي پيداكنيد و بداندي كه آينده از آن شماست و در دستان پرقدرت شما جاي دارد پس حركت كنيد و اقدام نماييد و از افراد با تجربه كمك بگيريد
3-   مشكل شمابا صلاحديد افراد با تجربه و كار آزموده حل مي شود اما مسيري نسبتاً طولاني دارد پس بايد شكيبا باشيد و از ناملايمات نترسيد از دوسنتان ناباب برحذزباشيد
4-   فرزندم آن كه ميگريدفقط يك درد دارد ولي آن كس كه مي گرياند هزارو يك درد دارد اما آن كس  كه هزاران درد دارد ولي وديگران رامي خنداندنابغه زمان خود و قابل هرگونه احترام است موفقيت در چند قدمي شماست تلاش كنيد تا آن را به چنگ آوريد
5-   خواجه در بيتهاي 4-5- به ترتيب فرمايد ( من آن شاعر جادو گري هستم كه بسحر كلام و سخن هرچه مي نگارم تماماً شيرين و شكر انگيز است ) ( با صد اميد وآرزوبه سرزمين عراق قدم نهادم پس اي راهنماي قلب گمشده ام مرا ترك مكن )

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (۳۲۴)

گِرِه : به هم بستن، دو رشته را گره زدن و دوسرِ به هم بسته شده را گِرِه گویند .

گِرِهی در کارم افتاد : فروبستگی و گرفتاری در کارم پیدا شد .

همچنان : (قید زمان) هنوز، با وجود این .

گشاد : (مصدر مرخّم که به صورت اسم استعمال می شود) گشایش، فراخ .

چشم گشاد : چشم فراخ، انتظار گشایش، امید مشکل گشایی .

طرب : شادی و شادمانی .

حمل مکن : تعبیر مکن، برداشت مکن، قیاس مکن .

عکس برون می دهد : تصویر ظاهر می کند، انعکاس می دهد .

پرده : ۱) آهنگ، ۲) سراپرده و خلوت، ۳) پوشش راز آمیز کلام .

پرده مطرب : آهنگ و آواز رامشگر .

درین پرده : ۱) در این سراپرده رامشگران، ۲) در این بیان راز آمیز و پوشیده مطربان .

پاسبان : نگهبان .

همه شب : تمام شب .

تا درین پرده : تا در حریم قلب .

ساحر : افسونگر .

افسون : سِحر .

افسون سخن : سحر کلام .

نیِ کِلک : نی قلم .

بادیه : بیابان بی آب و علف .

دلیل : راهنما .

فرو گذاشتن : رها کردن، فراموش کردن .

افسانه : داستان، قصه .

روی و ریا : نفاق و دورنگی، خودنمایی و ظاهر سازی .

به رو : به صورت .

به رو در کارم : با صورت در سر و کار هستم .

به جز از خاک درش با که به رو در کارم : به غیر از خاک دَرِ آستانه او، روی من با چه کس دیگری سر وکار دارد .

معانی ابیات غزل (۳۲۴)

۱) هر چند از شِکَنِ زلفش فروبستگی و گرفتاری در کارم پدید آمده با این همه از بزرگواری او انتظار گشایش آن را دارم .

۲) مپندار که سرخی چهره من بر اثر شادمانی است . زیرا به مانند جام شراب تصویر خونین دلم به صورتم می افتد .

۳) آهنگ رامشگران، دل مرا از دست بُرده و مرا از خود بی خود می سازد وای بر من اگر اجازه ورود به سراپرده آنها و بیان رازآمیزشان نداشته باشم .

۴) سراسر شب و در همه شب ها به نگهبانی سراپرده دل مشغولم تا نگذارم به غیر از اندیشه او خاطره دیگری در آن راه یابد .

۵) من آن شاعر افسون گری هستم که با سِحرِ کلام خود پیوسته از نیِ خامه ام قند و شکر می بارد .

۶) با صد امید در این بیابان قدم نهادیم. ای آنکه راهنمای دل گمگشته و سرگردان منی مرا فراموش و رها مکن .

۷) دیدگان بخت من با قصه پردازی او به خواب رفته، کجاست آن نسیم مرحمت و توجّهی که آن را از هم گشوده و بخت مرا از خواب بیدار کند .

۸) چون او را در هیچ گذر و معبری نمی توانم ببینم (و بنابراین پیام نسیم صبا هم به گوشش نمیرسد) پیامم را با که بگویم که بتواند به گوش دلدارم برساند .

۹) دیشب می گفت که حافظ دو رو و متظاهر است ، به غیر از خاک آستانه او رویِ من با چه کس دیگری سر و کار دارد .

شرح ابیات غزل (۳۲۴)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل : بحر رمل مثمّن مخبون اصلم

*

سلمان : ای به هم بر زده زلف تو سراسر کارم من چو موی توام آشفته فرو مگذارم

*

در فصل چرا حافظ به یزد تبعید شد و در صحفات ۸۴-۸۶ این کتاب مفصلاً گفته شد که حافظ این غزل را در یزد و اوایل ورودش سروده و روی سخنش با شیخ داداست . ایهامات ابیات آن به شرح زیر است :

بیت اول : حافظ خطاب به شیخ دادی دوم میزبان خود در خانقاه او می گوید هرچند من توسط شاه شجاع دچار گرفتاری و تبعید شده ام معذلک هنوز چشم امیدم به سوی اوست که مرا از این گرفتاری رهایی بخشد .

بیت دوم : حافظ شیخ دادا را در جریان امور زندگی خود قرار داده و می خواهد به او بفهماند که به ظاهر من نگاه مکن که من صورت خود را با سیلی سرخ نگهداشته ام و بضاعت و قوتی ندارم .

در بیت سوم شاعر انتظار خود را از اینکه مورد توجه شاه یحیی واقع شود بروز داده و می گوید دل نگران این موضوع هستم که مبادا شاه یحیی به حکم مسائل سیاسی مرا نپذیرد .

در بیت چهارم و به دنبال مطلب بالا می گوید همه شب ها فکر و اندیشه من همین مطلب است که چگونه با شاه یحیی ملاقات کنم .

در بیت پنجم از خود و قدرت کلام خود سخن می گوید .

در بیت ششم خطاب به شاه یحیی می گوید من به امید مساعدت و رحمت تو به این بیابان بی آب و علف آمده ام و امید بذل توجه دارم .

در بیت هفتم خطاب به شاه یحیی می فرماید که بخت و اقبال و همه زندگی من در راه همکاری با شاه شجاع به تباهی کشیده شد و چشم امید من به دنبال نسیمی (یعنی عنایات شاه یحیی) است که مرا دوباره خوشبخت و فارغ البال کند .

در بیت هشتم : در بعضی نسخ مصراع اول بیت به این صورت است : (چون تو را در گذر یار نمی یارم دید) و این صورت به اندیشه شاعر نزدیکتر است زیرا منظور حافظ این است که ای شیخ دادا از آنجایی که تو شخصی پرهیزکاری و با دربار و دستگاه شاه یحیی رفت و آمد نداری من در این مشکل مانده ام که شرح حال و تقاضاهای خود را به چه کس دیگری در میان بگذارم تا به شاه یحیی بگوید .

و بالاخره حافظ در بیت مقطع از موضوعی پرده بر میدارد و می گوید شاه شجاع چنین اظهار نظر کرده و عقیده دارد که من شخصی دورو و متظاهر و فریبکارم یکی از او بپرسد که روی من به جز درگاه تو به آستانه چه کس دیگری سر و کار دارد که چنین تهمتی به من روا می داری .

ایهامات این غزل بازگو کننده شرح حال حافظ و اندیشه های او در بدو ورود به یزد و زمانی است که وارد بر شیخ دادا شده و در خانقاه او معتکف و به امید مساعدت های شاه یحیی بود و همانطور که می دانیم شاه یحیی به سبب احتیاط و ملاحظه روابط فیمابین او و پدر زنش شاه شجاع و طبع بخیلی که داشت با حافظ هیچگونه مراوده و همکاری نداشت .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم
پرده مطربم از دست برون خواهد برد آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا بجز از خاک درش با که بود بازارم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گرچه افتاد ززلفش گرهي در كارم           همچنان چشم گشاد از كرمش ميدارم
به طب حمل مكن سخري رويم ه چو جام   خون دل عكس برونمي دهداز رخسارم
پرده مطربم ازدست بورن خواهد برد   آه اگر زانكه درين پرده نباشد بارم
منم آن شاعرساحر كه به افسون سخن   از ني كلك همه قند و شكر مي بارم
به صد اميد نهاديم درين باديه پاي       اي دلي دل گمگشته فرو مگذرام
چون  ترا در گذر باد نمي يارم ديد       باكه گويم كه بگويد سخني بايارم
ديده بخت به افسانه او شددرخواب         كو نسيمي زعنايت كه كند بيدرام
پاسبان حرم دل شده ام شب همهشب     تا درين پرده جز انديشه او نگذارم
دوش مي گفت كه حافظ همه روي است و ريا بجز از خاك درش  باكه به رو در كارم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر