با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

كام دل ديوانه - گـر از ین منـزل ویـران بـه سوی خانه روم - غزل 360 - 412

412 - كام دل ديوانه
گراز اين منزل ويران به سوي خانه روم     دگرآنجا كه روم عاقل و فرزانه روم
زين سفر گر به سلامت به وطن باز رسم       نذركردم كه هم ازآه به ميخانه روم
تابگويم كه چه كشفم شدازينسرو سلوك       به در صومعه بابربط و پيمانه روم
آشنايانرهعشق گرمخون بخورند         ناكسم گر به شكايت سوي بيگانه روم
بعدازيندستمنو زلف چو زنجير نگار         چندو چند از پي كامدلدوانه روم
گر ببينم خم ابروي چو محرابش باز         سجره شكر كنم وز پي شكرانه روم
خرم آن دم كه چو حافظ به تولاي وزير       سرخوشا ميكده با دوست به كاشانه روم


توضيحات :
معني بيت 1( اگرازاينويرانهسراي دنيا به خانه اصليو ابدي خود بازگردم از آنپس ديگر رسم ديوانگي پيش نگيرم بلكه عاقل و فرزانه خواهمشد و وطن اصلي خود را ترك نميكنم ) بگويم ( بازگوييكنم ) كشف ( آشارشدن ) معني بيت 3( تاباز گو كنم كهدر اين سير عرفاني و معرفتچه رازي ازحقيقتبر منمعلوم گرديد بهعبادتگاه زاهد برسم باساز و ساغر واردمي شومتااو را مطلع نمايم ) معني بيت 4( اگر ياران راه عشق و معرفتو عرفان رما رنجيده خاطر كنند نامردمم اگر از آنها گله و شكايتي به بيگانه كنم) معني بيت 5( برا يبه زنجير و بند كشيدن دل ديوانه ام بعداز اين دست توسل وا رادت به گيسوي يار خواهم زد زيرا تا چه موقع به دنبال هوا و هوس باشم ) خم ابرو ( هلال ابرو ) محراب ( چهره و ابروي يار ) باز ( قيدتكرار)

نتيجه تفال :
1-   لسانالغيب در بيت ششم پاسخ نيت شما را داده است ( اگر هلاابروي محبوبراببينم در محراب ابرويش باي سپاس سر به سجده مي گذارم و جان رابه شكرانه او نثار مي كنم ) خود نفسير كنيد
2-   مدتها خود را در پريشاني و نارحتي غرق كرده بوديد بالاخره به خود آمديد و فهميديدكه از غصه خوردن كاري درست نمي شود بايدكر همت بربست و باارده ايقوي و توكل بر خداوند اقدام نمود تا شاهد موفقيت اردر آغوش بگيريد مسلماً موفقخواهيدشد
3-   قدر زندگي بي رياو محبت آميز خود را بدانيد و اين را مسلم بدانيد كه زندگي ديگران هرچند زرق و برق ظاهري دارد ولي از شما بهتر نيست زيرا دل بايد خوش باشد شما از امكانات نسبتاً خوبي برخوداريد كه بايد ارزش واقعي اين امكانات رابدانيد
4-   طالع جنابعالي به سوي افقي روشن در حركت است و شاهين تيز پرواز كاميابي به زودي بر بام خانه شما خواهد نشست
5-   ملاقات مهمي در پيش داريد مسافرتي سودمند نيز ددر اه مي باشد كه عملي م يگردد ازدواج مقدماتش فراهم نيست طلاق نيز عملي نمي شود
6-   فرزندم بهترين زمانبرايخوب شدن زماني استكه احساس كنيم وضع موجودمان خوب نيست در نتيجه به فكر بهتر شدن مي افتيم و با اراده و تلاش به زندگي خود گرمي مي بخشيم شما نيز از اين قاعده خارج نمي باشيد
7-   خواجه در بيتهاي 2-7- فرمايد( اگر از اين سفر به سلامت به وطن خود برگردم نذر كرده ام كهبه محض ورود يكسره به ميخانه بروم )( خوشا آن شاعتي كه مانند حافظ از تاوجه و مرحمت وزير محبوب سرخوش و شادشوم وهمراه جانان به خانه روم ) خود تفسير كنيد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (346)

منزل ویران : خانه ویرانه در غربت، کنایه از شهر یزد .

عاقل فرزانه روم : با عقل و از روی فرزانگی زندگی کنم .

نذر : تعهّد؛ عهد و پیمان؛ انجام کاری را بر خود واجب کردن .

تا : برای این که .

کشف : آشکار شدن، معلوم شدن و در اصطلاح صوفه : ظهور عوالم معنوی و حقایق جهان باطن بر سالک .

صومعه : دیر، خانقاه صوفیان .

بربط : عود .

آشنایان ره عشق : یاران طریق محبت، آن ها که راه عشق را می شناسند .

گَرَم خون بخورند : اگر خون مرا بخورند، اگر جفا و آزارم کنند .

ناکس : فرو مایه ، بی شخصیت .

بیگانه : نا آشنا و در اصطلاح صوفیه کسی که در مقام سیر و سلوک برنیامده و قدم در راه طریقت ننهاده است .

کام : هوس ، آرزو ، تمنّا .

خم ابروی چو محراب : منحنی ابروی چون منحنی سقف محراب .

باز : دوباره .

شُکرانه : ادای شکر نعمت .

از پی شکرانه روم : به دنبال کار صدقه دادن می روم .

تولّا : دوستی، محبّت .

سرخوش : حالت شادی شروع مستی .

کاشانه : خانه محقر .



معانی ابیات غزل (346)

1)      اگر از این ویرانسرای غربت به سوی خانه بازگردم، چون به آنجا رسیدم دیگر با عقل و تدبیر زندگی خواهم کرد .
2)      نذر کردم که اگر از این مسافرت به سلامت به شهر و دیار خود بازگشتم به محض رسیدن، یکراست به میخانه بروم .
3)      (و) برای اینکه بگویم، از این سیر و سلوک چه نکته هایی بر من معلوم شده با عود و پیمانه شراب به سوی خانقاه صوفیان خواهم رفت .
4)      اگر یارانی که با من در راه عشق همگامند، رنج و آزارم دهند، فرومایه باشم اگر از دست آنها به بیگانه شکایت کنم .
5)      از این به بعد دست های من با زلف زنجیر مانند محبوب سر وکار خواهد داشت . تا کی و تا چند (دور از معشوق ) به دنبال هوس های دل دیوانه باشم .
6)      اگر بار دیگر چشمم به طاق ابروی او که همسان انحنای محراب است بیفتد سجده شکر به جای آورده و برای ادای شکر نعمت، صدقه می دهم .
7)      خوشا آن لحظه یی که مانند حافظ با پشت گرمی به دوستی وزیر، با سرمستی و خوشحالی و به همراه او به سوی خانه و شهر خود حرکت کنم .



شرح ابیات غزل (346)

وزن غزل : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

بحر غزل : رمل مثمن مخبون محذوف

*

                 این غزل هم زمان با غزل 345 در شهر یزد و در اواخر مدت تبعید حافظ سروده شده و در صفحه 90-91 مبحث چرا حافظ به یزد تبعید شد شرح آن رفته است .

                شاعر در مطلع غزل 345 می فرماید : خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم و در همین حال و هوا و اندیشه غزلی دیگر ساخته و پرداخته و به دنبال مطالب آن، مطالب تازه دیگری را بازگو می کند و به همین سبب در مطلع این غزل می فرماید گر از این منزل ویران به سوی خانه روم تا بر خوانندگان معلوم شود که به دنبال مطلب غزل پیشین سخن می گوید .

              تکیه بر رفتن به میخانه بلافاصله پس از رسیدن به شهر و دیار خود، یکی به سبب پافشاری حافظ بر راه و مرامی است که در پیش گرفته و به خاطر آن ملامت ها کشیده و به تبعیده روانه شده است و دیگری هم به سبب این که در شهر دارالعباده یزد میخانه عمومی در دسترس نبوده است .

             شاعـر در بیت چهـارم راه را برای آشتی با همکاران سابق و دربار شـاه شـجاع بـاز می گذارد و می فرماید آشنایان و همکاران و همراهان سابق هرچند مرا رنج و آزار بدهند من به آن ها پشت نکرده و رو به سوی غیر نمی کنم و این نکته از روی حسابگری در این بیت گنجانیده شده است چه زندگی هرکجا باشد هزینه دارد و برای این که ثابت قدمی خود را پیشاپیش بازگو کرده باشد در بیت پنجم می فرماید از این به بعد من دنباله رو خط مشی دوست بوده و دست در حلقه زنجیر زلف او خواهم زد و دست از خواسته های شخصی و دل دیوانه خود برمی دارم و سر به راه می شوم ! و اگر شاه شجاع مرا بپذیرد و او را ملاقات کنم سجده شکر به جا آورده صدقه خواهم داد .

             شاعر در پایان غزل در انتظار این نشسته تا این که تورانشاه وزیر به همراه شاه شجاع از کرمان برای رفتن به شیراز از مسیر یزد حرکت کرده و او در رکاب آن ها به شیراز برگردد و این آرزو را در غزلی دیگر نیز صراحتاً بیان نموده است اما معلوم نیست که مراجعت او چگونه صورت پذیرفته است .


غزل به قلم علامه قزوینی :

گـر از ین منـزل ویـران بـه سوی خانه روم     دگــر آنجـا کـه روم عـاقل و فرزانه روم
زیـن سفر گـربه سلامت به وطــن باز رسم    نــذر کردم که هم از راه به میــخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شدازین سیر و سلوک    به در صــومـعـه بـا بـربـط وپیمانه روم
آشـنایانِ ره عشـــق گـرم خـون  بخورند      ناکـسم گر به شکایــت سوی بیگانه روم
بـعد ازین دست من  و زلـف چو زنجیر نگار      چنـد و چنـد از پــی کامِ دلِ دیوانه روم
گــر بـبینم خــم ابروی چـو محرابش باز     سجـــده شکر کنم و ز پـی شکرانه روم
خـرّم آن دم که چو حافظ به تـولّای وزیـر        سـرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گراز اين منزل ويران به سوي خانه روم     دگرآنجا كه روم عاقل و فرزانه روم
زين سفر گر به سلامت به وطن باز رسم       نذركردم كه هم ازآه به ميخانه روم
تابگويم كه چه كشفم شدازينسرو سلوك       به در صومعه بابربط و پيمانه روم
آشنايانرهعشق گرمخون بخورند         ناكسم گر به شكايت سوي بيگانه روم
بعدازيندستمنو زلف چو زنجير نگار         چندو چند از پي كامدلدوانه روم
گر ببينم خم ابروي چو محرابش باز         سجره شكر كنم وز پي شكرانه روم
خرم آن دم كه چو حافظ به تولاي وزير       سرخوشا ميكده با دوست به كاشانه روم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر