با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

خونم بخور - ای خونبهای نافه چين خاک راه تو - غزل 409 - 465

465 - خونم بخور
اي خونبهاي نافه چين خاك راه تو         خورشيد سايه پرور طرف گلاه تو
نرگس كرشمه مي برد از حد بورن خرام       اي جان فداي شيوه چشم سياه تو
خونم بخور كه هيچ ملك با چنان جمال       از دل نيايدش كه نويسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تويي   زان شد كنار ديده و دل تكيه گاه تو
با هر ستاره اي سر و كاريست هر شبم       از حسرتت فروغ رخ همچو ماه تو
ياران همنشين همه از هم جدا شدند   مائيم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر زعنايت كه عاقبت           آتش زند به خرمن غم دود آه تو

توضيحات :
معني بيت ( اي محبوب بهاي خون و ديه آهوي نافه چين خاك راه توباشد و خورشيد نيز در زير سايه كلاه تو تربيت شده كه چنين نوراني است ) معني بيت 2( نرگس بيش از اندازه ناز و عشوه م يكند تو بيرون بيا تا نرگس شرمسار شود ه جانم فداي شيوه چشم سياهت ) معني بيت 3( خون مرا بريز كه حلالت باشد زيار هيچ فرشته اي با اين زيبايي ه تو داري راضي نمي شود برا ي تو گناهي بنويسد ) معني بيت 4( وجود تو مايه آرامش مردم هان است بدينجهت گوشه ديده و گنج دل من تختگاه تو مي باشد و تو ا زدل هيچ كس بيرون نمي روي ) معني بيت 5( هرشب با تك تك ستارگان از غم دروي تو به داوري مي پردازم و از حسرت دوريت به آنها توجه دارم) مائيم ( ما هستيم ) آستانه دلوت پناه ( كسي كه بخت و پيروزي در پناه اوست ) معني بيت 7( اي حافظ از عنايت خدا نااميد مشو و رشته اميد را پاره مكن زيرا سرانجام دود آه تو كه از سراخلاص بر مي آيد خرمن اندوه را مي سوزاند و سبب ترحم جانان مي شود )

نتيجه تفال :
1-   جنابعالي بيشتر به رويا و خيالپروري مي پردازيد تا عمل و اقدام درحاليكه انسانهاي موفق ازاراده و انديشه بهترين بهره را گرفته اند ناپلئون رمز موققيت را نترسيدن از شكست مي داند و مي گويد شكست پل پيروزيست امتحان كيد
2-   از اينكه پشتوانه اي يا همگام و همراه نداريد واهمه نداشته باشيد زيار بخت واقبال جنابعالي در برج سعد است پس از آن نهايت استفاده را ببيد شاهين خوشبختي اطراف خانه شما در پرواز مي باشد تنها به كمك اراده وتلاش مي توانيد براي پرنده سعادت خود لانه بسازيد پس نترسيد اقدام كنيد يا علي مدد
3-   اين نيت حتماً عملي مي گردد به شرط آنكه ترديد نداشته باشيد پس به يكي از مشاهد متبركه برودي و دعا كنيد
4-   ماد ريا همسر شما سخت نيازمند مهر و محبت شماست و از طرفي چشم اميد پدر به سوي شماست و نگران است براي انيكه آنان راحت شوند دست از ترديد برداريد و صميمانه اقدام كنيد
5-   مسافر شما كارش بهتر مي شود و به زودي خبر مي دهد مسافرتي و ملاقاتي مهم در پيش درايد كه سود آورد است طلاق راهي طولاني دارد اما ازدواج با تهيه مقدمات آن عملي مي گردد خريد و فروش خوبست نگراني خانواده شما تا دو ماه ديگر برطرف مي شود
6-   عزيزم چشم ها رابايد شست جور ديگر بايد ديد پشت دانايي ار دو بزنيد دست در جذبه يك برگ بشوييد و سرخوان برويد صبح ها وقتي خورشيد در مي آيد متولد بشويد و هيجان هارا پرواز ديهد بدانيد اين رمز پيروزي است


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (409)

خون بها: بهاي خون، مبلغي كه در ازاء خون مقتول به بازماندگان او تعلّق مي گيرد.

نافه چين: نافه آهوي ختن، مشك آهوي ختن كه از تبديل و تحوّل خون آهو در كيسه نافه زير شكم آهوي نر ايجاد و جمع مي شود.

سايه پرور: در سايه پرورش يافته، در سايه حمايت ديگري پرورش يافته.

طرْفْ: طرف، گوشه (به حكم ضرورت وزن شعر با سكون دوم خوانده مي شود).

طرْفِ كلاه: گوشه كلاه.

كرشمه مي برد از حدّ: ناز و عشوه را بيش از اندازه نموده و افراط مي كند.

برون خرام: با ناز و تفاخر از خانه به درآي.

شيوه: روش، ناز و كرشمه.

خونم بخور: خونم بريز، مرا بكش، مرا بكش و خونم را بخور.

ملك: فرشته، فرشته يي كه اعمال نيك و بد هركس را ثبت مي كند.

از دل نيايدش: دلش نمي آيد، قلباً راضي نمي شود.

آرام و خوابِ خلقِ جهان را سبب تويي: سبب آرامش و خواب مردم دنيا تو هستي، (را) حرف اضافه و بدل از كسره سببِ آرامشْ‌…

آستانه دولت پناه: درگاهي كه بخت و اقبال در پناه و حمايت آن باشد.

طمع مَبُر: رشته اميد را مگسل، نااميد مشو.

خرمن غم: (اضافه تشبيهي) غم به خرمن تشبيه شده است.

معاني ابيات غزل (409)

(1) اي كسي كه ارزش خاك زير پاي تو برابر با خون بها و ديه نافه آهوي چين است (و) خورشيد در زير سايه گوشه كلاه تو پرورش يافته است‌…

(2) (و) اي آنكه جان من فداي ناز و اداي چشم سياه تو باد، از خانه بيرون خرام (كه) نرگس با ناز و غمزه بيش از اندازه جلوه گري مي كند.

(3) مرا بكش و خونم را پايمال كن، زيرا هيچ فرشته يي با اين زيبايي كه تو داري راضي نمي شود كه گناه تو را ثبت كند.

(4) تو سبب آرامش دل و خواب چشم جهانياني. از اين رو بر چشم و در دل جاي گرفته و بر آنها تكيه زده‌يي.

(5) هر شب از حسرت ديدار پرتو روي ماه تو با هر ستاره يي كه در آسمان است سروكار دارم.

(6) دوستان معاشر همه از هم جدا شده اند. تنها من در كنار درگاه تو كه جايگاه اقبال و پيروزي است، مانده‌ام.

(7) حافظ از لطف و توجه و احسان (خداوندي) نوميد مشو زيرا عاقبت حرارت و دود آه تو خرمن غم و اندوه را آتش زده و از بين مي برد.

شرح ابيات غزل(409)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف محذوف

٭

عبيد زاكاني: اي دوش چرخ غاشيه گردان جاه تو خورشيد در حمايت پَرِّ كلاه تو

٭

حافظ در سرودن اين غزل چشم عنايت به غزل عبيد زاكاني كه در مدح شاه شيخ ابواسحاق اينجو سروده داشته و اين غزل را در مدح شاه منصور در پيرانه سر سروده است.

شاعر در پنج بيت اول به مدح شاه منصور پرداخته و در بيت ششم چنين اظهار مي دارد كه در حال حاضر همه دوستان و همقطاران گذشته من يا مرده و يا پراكنده شده و تنها من مانده ام كه چشم عنايت به آستانه دولت پناه تو دوخته ام.

در بيت مقطع حافظ با ظرافت هرچه تمامتر ايهام بيت را با بكار گرفتن كلمه (عنايت) جا مي‌اندازد و به صورت غيرمستقيم تقاضاي بذل توجه دارد. به اين معنا كه كلمه عنايت را به كسي ربط نمي دهد تا هم به معناي عنايت خداوندي و هم عنايت پادشاه منظور شود و اگر مقصود شاعر عنايت خداوندي بود اين بيت را به صورت تكميل چنين مي فرمود:

حافظ طمع مبر زِعنايات كردگار كاتش زند به خرمن غم دود آه تو

اما چنين نگفته و منظورش عنايت شاه منصور ممدوح خود بوده است. اينگونه شاهكارهاي حافظ چنان ماهرانه در اكثر غزلها خلق شده كه غالباً امر، بر اديبان و شارحان مجرب نيز مشتبه مي گردد.

در پايان مضمون بيت سوم اين غزل و خون خوردن آن محبوب با جمال زيبا را حافظ از نظامي گرفته آنجا كه در ليلي و مجنون مي فرمايد:

رويي كه چنان جمال دارد خون همه كس حلال دارد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای خونبهای نافه چين خاک راه تو خورشيد سايه پرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه می‌برد از حد برون خرام ای من فدای شيوه چشم سياه تو
خونم بخور که هيچ ملک با چنان جمال از دل نيايدش که نويسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تويی زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو
با هر ستاره‌ای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
ياران همنشين همه از هم جدا شدند ماييم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه تو


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اي خونبهاي نافه چين خاك راه تو         خورشيد سايه پرور طرف گلاه تو
نرگس كرشمه مي برد از حد بورن خرام       اي جان فداي شيوه چشم سياه تو
خونم بخور كه هيچ ملك با چنان جمال       از دل نيايدش كه نويسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تويي   زان شد كنار ديده و دل تكيه گاه تو
با هر ستاره اي سر و كاريست هر شبم       از حسرتت فروغ رخ همچو ماه تو
ياران همنشين همه از هم جدا شدند   مائيم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر زعنايت كه عاقبت           آتش زند به خرمن غم دود آه تو


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر