با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

لب خندان قدح - بيا با ما مورز اين کينه داری - غزل 447 - 513

513- لب خندان قدح
بيا با ما مورز اين كنيه داري       كه حق صحبت ديرينه داري
نصيحت گوش كن كاين در بسي به   از آن گوهر كه در گنجينه داري
به فرياد خمار مفلسان رس       خدا را اگر مي دوشينه داري
وليكن كي نمايي رخ به رندان     تو كز خورشيد و مه آيينه داري
بد رندان نگو اي شيخ وهش دار   كه با مهر خدايي كينه داري
نمي ترسي زآه آتشينم       تو داني خرقه پشمينه داري
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ     به قرآني كه اندر سينه داري

تو ضيحات :
معني بيت 1( اي محبوب بيا و با ما اين گونه دشمني مكن زيرا ما با تو حق دوستي و هم صحبتي ديرين درايم ) معني بيت 30 در وفاداري ثابت قدم باش و محض رضاي خدا خماري مفلسان را درمان كن اگر از شراب ديشب هنوز در شيشه باقي است ) معني بيت 4( تو به عاشقان يكرنگ و آزاده چهره نشان نمي دهي اگر چه ماه و خورشيد آيينه گردان صورت زيباي تو هستند و آنها را آيينه خود كرده اي ) معني بيت 5( اي شيخ بدگويي مردان حق و معرفت را مكن زيرا بد گفتن تو با محبت پروردگار تعارض دارد زيرا تقدير هر كسي چيزي است ) معني بيت 6( اي شيخ از آه جانسوز من نمي ترسي با اينكه مي داني لباط تو پشمينه و آتشگير است )

نتيجه تفال :
1-   چرا سر ناسازگاري و لجبازي داريد مگر چه شده دنيا كه به آخر نرسيده است هر اندازه خوددار و با گذشت باشيد خداوند بيشتر به شما كمك خواهد كرد پس پند مرا بپذير دست از لجبازي برداريد و براي وضع بهتر نقشه اي درست طرح كنيد اگر چه در اين كار حق را به شما مي دهم ولي بخشش كليد هر موفقيتي است
2-   از زندگي نسبتاً خوبي برخورداريد ولي متاسفانه انفاق نمي كنيد و صدقه كم م يدهيد در حالي كه شكر نعمت نعمت افزون كند اگر مي خواهيد سعادتمند شويد به ديگران كمك و مساعدت كنيد بويژه اينكه در نزديكي شما فردي مستحاب الدعوه و آرومند زندگي مي كند به او مساعدت كنيد به گونه اي ه موجب آزارش نشود
3-   شخصي شما را در يك لحظه ديده و سخت عاشقتان شده ولي شما اعتنايي ندرايد و اين ستم بزرگي است كه شما در حق آن بيچاره مي كنيد در حالي كه عشق او پاك و خالي از خلل است و شما نمي بايست او را گرفتار مي ساختيد
4-   ازدواج عملي مي گردد مسافرت عالي است ا نظر علمي وضع خوبي خواهيد داشت و مسافر برايتان مژده خواهد آورد
5-   فرزندم عدم فعاليت را نوميدي و ياس مي دانيد بهمين جهت هميشه مايليد مطرح باشيد و به ديگران كمك كنيد و از غم ديگران سخت آزرده مي شويد بنابراين داراي روحي لطيف و سرشار از مهر و محبت مي باشيد سعي كنيد معاشرين خود را از بين متولدين فروردين تا تيرماه انتخاب كنيد آنها نيز داراي ويژگيهاي شما باشند رنگ ليمويي سفيد و صورتي شما را جذاب تر مي سازد
6-   از موضوعي كه پيش آمده دلگير نباشيد زيرا در آن خبري نهفته است كه شما آگاهي نداريد
7-   به برادر يا همسر خود بگوييددر معامله اي كه در پيش دارند مواظب فردي قوي هيكل باشند زيرا قصد خوبي ندارد
8-   از مسافر خبرهاي خوب خواهد رسيدخريد وفروش به موقع است تولد و مسافرتي عالي در پيش مي باشد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (447)

ورزيدن: كاري را پياپي انجام دادن.

مورز: ادامه مده، تكرار مكن.

كينه داري: كينه توزي، كينه ورزي، دشمني كردن.

ديرينه: قديم.

گنجينه: خزينه.

خمار: ملالت و دردسر پس از باده نوشي، رنجي كه پس از رفتن كيف شراب حادث شود، سنگيني و كاهلي و سردرد پيش از هضم شراب.

مفلس: تهيدست، بي چيز.

مي دوشينه: مي باقي مانده از شب پيش.

نمائي: نشان دهي.

شيخ: زاهد.

حكم خدايي: قضاي الهي، حكم سرنوشت ازلي.

به قرآني كه: قسم به قرآني كه.

اندر سينه داري: در درون سينه داري، حفظ داري، از بر داري.

معاني ابيات غزل (447)

(1) بيا و با ما اين طور كينه توز مباش. چرا كه بر ما حق صحبت دوستي ديرينه داري.

(2) به اندرز (من) گوش فرا‌دار كه اين پند مرواريد مانند، از جواهري كه در خزينه خودداري با ارزشتر است:

(3) براي خاطر خدا اگر از شراب شب پيش چيزي برايت باقي مانده با آن تهيدستان بي نوا را كه از خماري استمداد مي طلبند درياب.

(4) اما (هيهات) تو كه ماه و خورشيد آئينه گردان و نشان دهنده جمال تو اند، كي به مردم رند آزاده رو نشان خواهي داد؟

(5) اي زاهد از رندان بدگويي مكن و بدان كه با اين عمل خود با قضاي الهي كينه ورزي مي كني.

(6) آيا از آه آتشين من نمي ترسي؟ تو خوب مي داني كه خرقه يي كه دربر داري از پشم و آتشگير است.

(7) حافظ! سوگند به قرآني كه در سينه و از بر داري، از شعر تو دلپذيرتر چيزي نديدم.

شرح ابيات غزل (447)

وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن فعولن

بحر غزل: هزج مسدّس محذوف

٭

نظامي گنجوي: (در خسرو و شيرين)

نه بوي شفقتي در سينه داري نه حق صحبت ديرينه داري

٭

اين غزل به ظنّ قوي حاصل كار ايام جواني حافظ و مربوط به سال هايي است كه اين شاعر خوش سليقه، آثار جاويدان نظامي را تحت مطالعه و نظر داشته و مضامين بكر و تشبهات ناب آن را گلچين و در قالب غزل منعكس مي كرده است.

اگر براي مفاد مطلع غزل اصالتي قائل شويم مي توان گفت كه طرف خطاب شاعر زاهد يا شيخي از اهل شيراز است كه قبلاً با او سابقه الفت و دوستي داشته و در حال حاضر به رندي و آزادگي او معترض است.

دقت بيشتر در مضامين و مفاهيم بيت سوم و چهارم غزل به ما مي فهماند كه يك شيخ زاهد چگونه مي‌تواند صاحب گنجينه هنر باشد يا ماه و خورشيد مُبلّغ محاسن او مي توانند بوده باشند؟ سخناني كه بيشتر در حق پادشاهان و فرمانروايان شايسته است تا يك شيخ.

همين نكته ظريف، راهگشاي ما در تشخيص زمان سرودن و طرف خطاب شاعر مي شود. به اين معنا كه شاعر در ايام جواني تحت تأثير مضمون زيبايي، غزلي را شروع و به حكم عقيده باطني خود كه با شيخ و زاهد ريايي سرِ عناد دارد روي سخن را به شيخي معطوف مي دارد و به حكم قافيه و رديف مضاميني مي سازد و به تحقير شيخ نصيحت گر پرداخته او را به شرب خمر متهم مي سازد و اين شيرينكاري شاعر و تهديد شيخ پشمينه پوش به آتش درانداختن در خرقه پشمينه او، سبب مي شود كه حافظ در مقطع غزل خود خوشتر از شعر خود شعر ديگري را سراغ نداشته باشد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

بيا با ما مورز اين کينه داری که حق صحبت ديرينه داری
نصيحت گوش کن کاين در بسی به از آن گوهر که در گنجينه داری
وليکن کی نمايی رخ به رندان تو کز خورشيد و مه آيينه داری
بد رندان مگو ای شيخ و هش دار که با حکم خدايی کينه داری
نمی‌ترسی ز آه آتشينم تو دانی خرقه پشمينه داری
به فرياد خمار مفلسان رس خدا را گر می‌دوشينه داری
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سينه داری


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

بيا با ما مورز اين كنيه داري       كه حق صحبت ديرينه داري
نصيحت گوش كن كاين در بسي به   از آن گوهر كه در گنجينه داري
به فرياد خمار مفلسان رس       خدا را اگر مي دوشينه داري
وليكن كي نمايي رخ به رندان     تو كز خورشيد و مه آيينه داري
بد رندان نگو اي شيخ وهش دار   كه با مهر خدايي كينه داري
نمي ترسي زآه آتشينم       تو داني خرقه پشمينه داري
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ     به قرآني كه اندر سينه داري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: