با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

بيار باده - بيار باده و بازم رهان زمخموري - غزل -- 514

514 - بيار باده
بيار باده و بازم رهان زمخموري           كه هم به باده توان كرد دفع رنجوري
به هيچ وجه نتابد چراغ مجلس انس     مگر به روي نگار و شراب انگوري
به سحر غمزه فتان هيچ غره مباش           كه آزمودم و سودي نداشت مغروري
ادريب چند نصيحت كني كه عشق مباز   كه هيچ نيست اديب اين سخن بدستوري
به عشق زنده بود جان مرد صاحبدل         اگر تو عشق نداري برو كه معذوري
به يك فريب نهادم صلاح خويش از دست   دريغ آن همه زهد و صلاح مستوري
رسيد دولت وصل و گذشت محنت هجر     نهاد كشور دل از رو به معموري
به هر كسي نتوان گفت درد او حافظ   بدان بگو كه كشدست محنت دوري

توضيحات :
معني بيت 1( شراب بياور و مرا از خماري رها كن زيرا رنجوري و غم رابا شراب مي توان برطرف كرد ) معني بيت 2( سبب رونق و شادي هر مجلس به دو چيز بستگي دارد يكي چهره محبوب و ديگر شراب ناب انگور ) معني بيت 3( عشوه تو شو رو غوغا بر پا مي كند و همه را شيفته مي كن پس مغرور مباش زيرا من تجربه كرده ام كه غرور فايده اي ندارد ) معني بيت 4( اديب و دانشمند چقدر مرا پند مي دهدي كه عاشق مشو زيرا اين پند تو در هيچ قانون نامهاي نيست و عشق قانون ندارد ) معني بيت 5( انسان عارف و آگاه دلش به عشق زنده است پس تو ا زعشق آگاهي نداري عذرت پذيرفته است برو ) معني بيت 6( با يك عشوه محبوب لباس زهد و تقوا را ترك كردم حيف از آ» همه زحمتي كه در اين زهد و تقوا كشيدم ) معني بيت 7( اقبال ديدار فرارسيد و رنج هجران سپري گشت و كشور دل مجددا رو به آباداني گذاشت

نتيجه تفال :
1-   اينقد رغم و غصه را به خود راه مده و خوش باش زيرا  زندگي را هر طور بگيري همان خواهد بود چراغ مجلس انس و دوستي هرگز روشنايي نم يدهد مگر با ايمان و توكل بر خدا
2-   اينقدر به اعمال وافكار و ثروت خو مغرور نباش پند و اندرز در شما اثر ندارد زيرا مسايل زندگي را به مسخرگي گرفته ايد زندگي بازيچه نيست بلكه بايد فكر فردا بود
3-   اي اديب مرد صاحبدل جانش به عشق زنده است پس اگر تو  عشق ندراي راهت را بكش و دنبال كا رخود برو زيرا حريف بسيار سياس ومكار است
4-   زمان رنج و محنت شما سپري رديد و شمارش معكوس برا ي خوشبختي و سعادت فرا رسيده است پس وقت را مغتنم بشماريد و د رراه سعادت و خوشبختي تلاش كنيد كه هماي سعادت و كاميابي نزديك شما شده و اجازه ورود مي خواهد
5-   انسان درد و ناراحتي خود را با هر كس و ناكسي نمي تواند بگويد  زيرا عده اي نه تنها كار ي نم يكنند بلكه گستاخ تر مي شوند و انسان را ناپخته و خام تصور مي كنند بنابر اين راز دل خود را باكسي درميان مگذار
6-   سفر را توصيه مي كنم و خريد و فرو شرا مناسب مي دانم اما بيمار همچنان به همان وضع و حال خواد بود موفقيت شما توام با صبر و شكيبايي حاصل مي شود همين پنجشنبه به يكي از مشاهدمتبركه برو و چند ركعت نماز بخوان و دعا كن تا خداوند كمك فرمايد مژده اي دريافت مي كنيد
7-   شما بيهوده خيال مي كني كه خواهر يا برادرش گناهكار است آ»ها از روي علاقه اقدام كرده اند ولي بي جهت حساسيت بخرج مي دهيد پس با لطف و مهرباني عمل كنيد كه بسيار سودمند است و از رنگ سفيد استخواني يا ارغواني استفاده كنيد
8-   ا زطريق امواج و رايانه و اينترنت خبرهاي خوب و تبادل نظر و مراوده باي شما يا ايشان حاصل مي شود


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

#####

غزل به قلم علامه قزوینی :

#####

غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

بيار باده و بازم رهان زمخموري           كه هم به باده توان كرد دفع رنجوري
به هيچ وجه نتابد چراغ مجلس انس     مگر به روي نگار و شراب انگوري
به سحر غمزه فتان هيچ غره مباش           كه آزمودم و سودي نداشت مغروري
ادريب چند نصيحت كني كه عشق مباز   كه هيچ نيست اديب اين سخن بدستوري
به عشق زنده بود جان مرد صاحبدل         اگر تو عشق نداري برو كه معذوري
به يك فريب نهادم صلاح خويش از دست   دريغ آن همه زهد و صلاح مستوري
رسيد دولت وصل و گذشت محنت هجر     نهاد كشور دل از رو به معموري
به هر كسي نتوان گفت درد او حافظ   بدان بگو كه كشدست محنت دوري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. بسیار عالی جناب دکتر .سپاس از زحمت های بی دریغ شما در این بابت

    پاسخحذف