عاشق روي حواني خوش نو خاسته ام وز خدا شادي اين غمبه دعا خواسته ام
عاشق و رند و نظر بازم و مي گيوم فاش تا بداني كه به چندين هنر آراسته ام
شرمم ا زخرقه آلوده خود مي آيد كه بر او پاره به صدشعبده پيراسته ام
خوش بسوزاز غمش اي شمع كه اينك من نيز به همين كار ميان بسته و برخاسته ام
با چنين حيرتم از دست بشد صرفه كار در غم افزوده ام آنچ از دل و جان كاسته ام
همچو حافظبه خرابات روم جامه قبا بو كه در بركشد آن دلبرنو خاسته ام
توضيحات :
رند( محبوبترين چهره براي حافظ كسي كه از بند تعلقات دنيا آراد است ) نظر باز ( مشتاق ديدار زيبارويان ) شرم ( شرمسارم) خرقهآلوده ( لباس ناپاك ) فاش ( آشكارا ) هنر ( فن و ويژگي و علم ) شعبده ( نيرنگ)خوش بسوز ( خوب بسوز ) ميان بسته ( آماده ) برخسته ( قيام كرده ام ) از دست بشد ( از دست برفت ) جامه قبا ( گريبن چاك زده چاك خوردن لبس ) جمع قبا ( گريبانچاك زده ) بو كه( باشد كه شادي كه ) در بركشد ) در آغوش كيرد ) معني بيت 1( به روي جواني زيبا عاشقم و از خدا شادي اين غمرا باد عا و التماس خواستار شده ام )معني بيت 3( من از خرقه آلوده به شراب خودشرمند هام زيرا وصله هاي آنرا با صد گونه حيله و تزويز ردوخته ام و با ريا و نيرنگرينتش داده ام) معني بيت 5( با وجود چنين حيرتي كه از عشق به من دست داده نتيجه كاراز دستم خارج شدوعشقسببشدكهازتمام كارو بارم دست بكشم و همين امر باعث ازدياد غم و غصه ام شده است )
نتيجه تفال :
1- خواجه در بيتهاي 2-4-و آخر فرمايد ( من عاشق و مشتاق ديدارزيبارويان هستم و كارهاي خود را آشكارا مي گويم تا بداني كه به اين همه هنر و فن و علم آراسته مي باشم ) ( اي شمع از عشق جانان خوب بسوز كه اكنون من هم كمربسته و آماده سوختن شده ام )خود تفسيركنيد
2- ا زخداوند درخواستي درايد مدتي است كه تقاضا مي كنيدولي برآورده نمي شود علتش عدم اخلاص شما مي باشد و از طرفي پدر و مادر يا يكي از عزيزان را نارحت كرده ايد در حاليكه دعاي آنها مستجاب مي شود پس فوري ازآنان دلجويي كنيد
3- از زندگي نسبتاً خوبي برخورداريد ولي لجاجت و يدندگي شماموجب دلسرديو بيمهر گرديده استفوري دراخلاق خود تجديد نظر كنيدو دل اطرافيان و خانواده خود را به سدت آوريد تا دعاي شما مستجاب گردد
4- توكلبرخدا داشته باشيدو راه راست رانتخاب كنيدو ازشخصيبا تجربه كمك بگيريد مسلاماً موفق خواهيد شد
5- مسافرت فعلاً صالح نمي باشد خريد ندان فايده اي ندراد ولي موقعيت براي فروشمهياستتغيير شغل و مكانفعلاً صاح نيست چون به زودي تحولات جديدي را شاهد خواهيد بود
6- ازمن به جنابعالي نصيحت كه اگر حس دروناز كاربيفتدحواس پنجگانه دردي رادوا نمي كنداسرار درون خودرا با هر كسي درميان مگذاريدزيرا همه كس محرم اسرار انسان نمي باشد به زودي مژده اي و خبري خوش دريافت مي كنيد
7- به آنچه كه مي خواهيد مي رسيد و برنده واقعي شماييد پس تلاش كنيدو مصمم به پيش رويد
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (298)
خوش : خوشرفتار، دلپذیر .
نوخاسته : نوجوان، نورسیده، تازه پا به میدان اجتماع نهاده .
عاشق : عاشق آن باشد که معشوق را فراموش کند که عاشق را حساب با عشق است. با معشوق چه حساب دارد؟ مقصود وی عشق است و حیات وی از عشق باشد ولی عشق او را مرگ باشد که از عشق چندان غصه و درد و حسرت بیند که نه در بند وصال باشد و نه غم هجران خورد زیرا که نه از وصال او را شادی آید و نه از فراق او را رنج و غم نماید همۀ خود را به عشق داده باشد (در جستجوی حافظ، به نقل از تمهیدات، صفحه 101) .
رند : لاقید، لاابالی، آنکه ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش سالم باشد .
نظر باز : کسی که به روی زیبا نظر کند و لذت ببرد. « غزالی خاطر نشان می کند که اگر کسی از زیبایی آن گونه لذت ببرد که از نظر در سبزه و آب روان لذت می برد، نشانه ی آن است که شهوت در وی فروکش کرده است ... به نظر می آید که در مسئله (نظر)، حافظ نیز همان رأی سعدی و شیخ روزبهان را دارد که مثل غزالی، می پنداشته اند وقتی از روی شهوت و هوس نباشد در آن ایراد نیست. » (از کوچه رندان)
نظر باز : صفت فاعلی مرکب مرخّم و در اصل به صورت نظربازنده بوده که مصدر آن نظر باختن و به معنای : نگاه و در پَسِ آن دل را از دست دادن است (در جستجوی حافظ)
نظر باز : کسی که به نگریستن به چهره زیبارویان عادت دارد. بسیاری از عرفا از جمله صدر الدّین قونوی ـ اوحد الدّین کرمانی ـ شیخ روزبهان ـ مولوی و حافظ به مقتضای (المجاز قنطرة الحقیقت) اعتقاد داشته اند که عشق زیبا چهرگان و نظربازی، وسیله ی نیل به جمال و کمال مطلق است. به همین دلیل شیخ روزبهان به (یوسف) که نمونه جمال است توجهی خاص دارد و حافظ نیز بنده طلعت کسی است که (آن)ی دارد و بالصّراحه می گوید : گر مُرید راه عشقی فکر بدنامی مکن. شیخ صنعان، خرقه رهن خانه خمّار داشت (در جستجوی حافظ).
پیراسته ام : پیرایه کرده ام .
خوش بسوز : با حالت خوش و نشاط بسوز .
جامه قبا : با جامه یی که از جلو چاک خورده و باز باشد .
معانی ابیات غزل (298)
1) عاشق روی نوجوانی خوشرفتار و نورسیده ام، و (خود) از خداوند شور و شوق و شادی حاصله از غم این عشق را درخواست کرده ام .
2) آشکارا می گویم که من عاشق و وارسته و جمال پرستم تا بدانی که وجود من به چه هنرهایی آراسته است .
3) از خرقه خود که به گناه آلوده و بر آن صد نیرنگ وصله زده ام شرمسارم .
4) ای شمع از غم او بسوز و بگداز که هم اکنون من هم به همین منظور آماده و بر پای خاسته ام .
5) با این همه کارکُشتگی، عنان اختیار از دست من به در رفت و هرقدر که دل و جان را فرسوده و از دست داده ام به اندوهم اضافه شده است .
6) مانند حافظ با پیراهنی که از گریبان چاک داده ام به سوی خرابات می روم، شاید که آن محبوب نوجوان مرا دربرکشد .
شرح ابیات غزل (298)
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل : رمل مثمّن مخبون محذوف
*
در جای دیگر گفته شد که هرچه از زمان حافظ به دور می شویم معنی کلمه شاهد از پسر زیباروی به محبوب زیباروی تغییر می یابد و این به دو لیل است یکی اینکه رسم برده فروشی به تدریج ملغی و داشتن غلام زیباروی آنچنان که در زمان سلاطین ترک و از قدیم معمول بوده از بین می رود. دیگر اینکه در جامعه تشیّع حساسیّت و منع شرعی باعث براندازی این رسم و عادت می شود. از طرف دیگر، در جامعه تشیّع، صوفی گری جای مناسبی ندارد و راه صوفیان از متشرّعین جداست، به همین دلیل شیوه نظربازی را که صوفیان اکثراً به شرط آنکه از شهوت به دور باشد مباح میدانند عمل زشت به حساب می آید که جای افتخاری برای آن نمی ماند. به عنوان مثال اگرهمین غزل حافظ را در حال حاضر برای جوانان کمتر از بیست سال قرائت کنیم شاعر را مردی هم جنس باز تصوّر می کنند حال آنکه بر طبق عقاید صوفیه حکم مسئله فرق می کند و شایسته است در شرح این غزل آنچه را که دکتر زرّین کوب در کتاب از کوچه رندان در این باره شرح داده اند به اختصار بازگو شود تا موضوع هرچه بهتر روشن گردد :
« ... این مسئله نظر ـ نظر به خوبرویان در نزد فقیهان و صوفیان که حافظ به حکم رابطه یی که در مدرسه با آن ها داشت و با انکارشان آشنا بود نیز سابقه یی دراز داشت. اِبنِ داود معروف که بعد از پدر در رأس فرقه (ظاهریّه) باقی ماند و در واقعه محاکمه ی حلاج رأی به تکفیر او داد، نظر بر زن بیگانه و بر کودک موی نارسته را مباح می دانست ... ابوحمزه بغدادی هم در این باره اشکالی نمی دید و آن را بدان سبب که میل شهوانی را در انسان در مجرای دیگر می اندازد و از بین می برد همچون نوعی ریاضت تلقی می کرد . محمّدبن طاهر مقدّسی (557م) هم کتابی در این باب نوشت و به جواز آن رأی داد، چنانکه از صوفیان نیز کسانی چون احمد غزّالی، اوحد الدّین کرمانی و شیخ عراقی ظاهراً طلعت خوبرویان را مظهر جمال غیبی می دیده اند. حافظ نیز که آشکارا خاطرنشان می کند : در نظربازیِ ما بی خبران حیرانند. بی هیچ شکّ می بایست در مسئله (نظر)، مشربی شبیه به طریقه روزبهان و عراقی داشته باشد. به علاوه وقتی وی از (نظر) صحبت می کند و با ایهام زیرکانه یی که خود یک ویژگی عمده در طرز بیان او به شمار است از آن (چیزی مثل علم)، می سازد . ناچار می توان پنداشت که باید در این تعبیر، تمام آنچه را که چنین لفظی در فرهنگ عصر او می توانست القا کند به جدّ و هزل به هم درآمیخته باشد. در عین حال در علم کلام هم مفهوم (نظر) بی آنکه ربطی به تعبیر صوفیانه و شاعرانه یی آن داشته باشد چنان وسعت و غنایی دارد که میر سیّد شریف جرجانی در شرح موافق خود تنها در باب آنچه مربوط به کلام می شود فصل مبسوطی به (نظر) اختصاص می دهد و این امر نشان میدهد که آنچه لفظ (نظر) در ذهن یک شاعر عارف مسلک اهل مدرسه می توانسته است القا کند تا چه حدّ گونه گون و سرشار و پرمایه بوده است ... »
اینک که مسئله نظربازی تا حدّی روشن شد حافظ که شیوه صوفیان و فرقه ملامتیّه را می پسندیده و بیش از هشتاد بار خود را رند ویا رند و نظر باز معرّفی می کند در این غزل خود را شیفته جوانی خوشرفتار که کارگر میخانه یی بوده است معرفی می کند اما در همان بیت نخستین، خواننده را از اشتباه بیرون می آورد و همانطور که در معنای لغت عاشق در همین غزل گفته شد مقصود وی عشق است و سوز و گداز عاشقانه را طالب است نه آن جوان نوخاسته را به دلیل اینکه در بیت چهارم صراحتاً می گوید :
خــوش بسوز از غـمش ای شمـــع کـه اینـک من نیز
هـــم بـدین کــار کــمر بســته و بــرخـاسته ام
بنابراین حافظ عاشق سوز و گداز عشق است و جمال برانگیزانندهِ عشق اوست
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
عاشـــق روی جـوانی خـوش نـوخاسته ام وز خدا شادی این غم به دعـا خواسته ام
عاشـــق و رند و نـظر بـازم و میـگویم فاش تابـدانی کـه بـه چندین هـنر آراسته ام
شـــرمم از خرقه آلــوده خود مــی آیــد که برآن وصلـه به صد شعبده پیراسته ام
خوش بسوز ازغمش ای شمع که امشب من نیز به همـــین کار کمر بسته و برخاسته ام
باچنین حــیرتم از دسـت بشـد صـرفه کـار درغم افزوده ام آنچ ازدل وجان کاسته ام
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا بو که در برکشد آن دلبر نوخاسته ام
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
عاشق روي حواني خوش نو خاسته ام وز خدا شادي اين غمبه دعا خواسته ام
عاشق و رند و نظر بازم و مي گيوم فاش تا بداني كه به چندين هنر آراسته ام
شرمم ا زخرقه آلوده خود مي آيد كه بر او پاره به صدشعبده پيراسته ام
خوش بسوزاز غمش اي شمع كه اينك من نيز به همين كار ميان بسته و برخاسته ام
با چنين حيرتم از دست بشد صرفه كار در غم افزوده ام آنچ از دل و جان كاسته ام
همچو حافظبه خرابات روم جامه قبا بو كه در بركشد آن دلبرنو خاسته ام
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
مرسی حافظ
پاسخحذف