با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

ماجراها داشتيم - ما ز یاران چشم یاری داشتیم - غزل 369 - 423

423 - ماجراها داشتيم
ما زياران چشم ياري داشتيم     خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
تا درخت دوستي كي بردهد         حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم
گفت و گو آيين درويشي نبود     ورنه با تو ماجراها داشتيم
شيوه چشمت فريب جنگ داشت       ما غلط كرديم و صلح انگاشتيم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز     ما دم همت ب راو بگماشتيم
نكته ها رفت و شكايت كس نكرد   جانب حرمت فرو نگذاشتيم
گفت خود دادي به ما دل حافظا   ما محصل بر كسي نگماشتيم


توضيحات :
چشم داشتن ( انتظار كمك داشتن ) غلط ( اشتباه = درست نبود ) مي پنداشتيم ( تصور و گمان مي كرديم ) تا ( عجبا چه موقع ) بردهد ( بارور كند و ثمره دهد ) حليا (اكنون = قيد ) تخمي كاشتيم ( كنايه = اظها ر مودت كرديم = گام جلو گذاشتين ) معني بيت 3( بحث و جدل شيوه و رسم وارستگي و قلندري نمي باشد وگرنه با تو ماجراها و داوريها داشتيم ) معني بيت 4( كرشمه و ناز چشمان تو اي محبوب با ما سر دعوا و ستيز داشت بطوري كه ما بهاشتباه افتاديم و خيال كردمي كه اين كرشمه هاي چشم حالت صلح و سازش است )‌گلبن ( درخت گل ) گلبن حسنت(درخت زيبايي تو ) معني بيت 5( درخت زيبايي تو چنين زيبا نبود بلكه دعاي ما نگهبان و باغبان او گرديد كه چنين رشد كرد و دلربا و زيبا شد سبب نيكويي معشوق در حقيقت عشق و محبت عاشق است ) نكته ( اعتراض – سخن ) حرمت ( احترام ) محصل ( مامور = گماشته = نوكر)

نتيجه تفال :
1-خواجه در بيتهاي 6-7 به ترتيب فرماي ( نكته ها و سخن هاي بسياري ميان ما رد و بدل شد اما هيچ شكايتي نكرديم و جانب احترام را نگه داشتيم و به تو بيوفايي نكرديم ) ( محبوب جواب داد كه اي حافظ تو عاشق ماشدي و گرنه مامور ونوكري نزد تو نفرستاديم كه به زود عاشق ما شوي بلكه با ميل خودت بوده است ) خود تفسير كنيد
2-متاسفانه دل به كسي بسته ايد كه او كمتر ارزش محبت و ارادت شما را مي داند و عجبا كه از اين كار اونيز گله و شكايتي هم نداريد خوبست انسان محبتش را در طبق اخلاص برا يكسي يا كساني بگذارد كه ارزش آن را بداند محبت زياد انسان را گمراه مي كند
3-اين نيت نشيب و فراز زيادي دارد زيرانتيجه آن زود به دست نمي آيد و محبوب ساده به دام نمي افتد بلكه نياز به مهارت انديشه و فعاليت دارد پس اگر بدون مطالعه عمل كنيد مطمئن باشي جز پشيماني سودي به دست نمي آوريد .
4-علاقه مند به سفر خارج هستيد اما بدانيد كه براي شما سودي ندارد يا بهتر بگويم آن طوري كه جنابعالي تصور مي كنيد آنجا بهشت برين نمي باشد هيچ جاي دنيا بهتر از وطن انسان نيست
5- مسافرتي در پيش داريد و ملاقات مهمي خواهيد داشت كه سودمند است
6-فرزندم اگر گوش شنوا براي زندگي خوب داشته باشيد و گوشي را برداريد روزي هزار بار تلفن همراه فرشتگان ملكوت زنگ عشق براي شما مي نوازد
7-به قول و قرار و تعهد افراد اطمينان نداشته باشيد چون مردم يكرو و يكرنگ نمي باشند بلكه نصايح پدر و مادر و همسر ار خوب توجه كنيد شما كه از زندگي نسبتاً خوبي برخورداريد تلاش را همراه با توكل و دقت و سعت عمل به كار اندازيد تا از رقيبان جلو افتيد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (369)

چشم یاری داشتن : توقع کمک و یاری داشتن .

خود غلط بود : همانا درست نبود .

پنداشتن : گمان کردن، خیال کردن، تصور کردن .

بَر : میوه ، ثمر .

حالیا : حالی، اکنون .

ماجرا : کلمه مرکّب از ما و جَری، آنچه گذشته، سرگذشت، قصه و واقعه، دعوی، نزاع و جدال، هنگامه و گفتگو و در اصطلاح صوفیه اگر از درویشی خرده یی در وجود آید بازخواست کنند تا آن غبار از دل برادر دینی دور شود .

شیوه : طرز، رویه .

شیوه چشم : طرز نگاه چشم، حالت چشم  .

فریب : خُدعه، نیرنگ .

غلط : اشتباه .

انگاشتن : پنداشتن ، تصور کردن .

دل فروز : دل افروز، روشن کننده دل، دلنواز .

همّت : اراده، توجه کامل قلب با تمام قوای روحانی برای حصول کمال در خود یا دیگری .

دَمِ همّت : دمیدن دعا .

گماشتن : مأمور کردن .

نکته : در اینجا سخن سربسته که با اعتراض و شکایت همراه باشد معنی می دهد .

جانب حرمت فرو نگذاشتیم : برای رعایت احترام چیزی فرو گذار نکردیم .

محصّل : حاصل کننده، مأمور وصول، تحصیلدار .



معانی ابیات غزل (355)

1)      ما از دوستان انتظار کمک و توقع مساعدت داشتیم، اما آنچه را که گمان می کردیم نادرست بود .
2)      این زمان همت کردیم و تخم دوستی افشاندیم، تا ببینیم که این درخت دوستی چه وقت به بار خواهد نشست ؟
3)      مباحثه و قیل و قال رسم درویشی و وارستگی نبود وگرنه ما با تو جنگ و جدال های زیادی داشتیم.
4)      از طرز نگاه و حالت چشم تو یک نوع خدعه جنگی حس می شد. ما اشتباهاً آن را نگاهی آشتی جویانه تصوّر کردیم .
5)      نهال زیبایی تو خود به خود چنین زیبا و دلپذیر نشد ما همّت و دعای خود را برای آن به کار گرفتیم .
6)      حوادث زیادی اتفاق افتاد و ما شکایت نکردیم و با رعایت ادب احترام فیما بین را در نظر گرفتیم .
7)      (در پاسخ) گفت حافظ تو خود به جانب ما گرویدی، ما مأموری برای جلب کسی نفرستادیم .

شرح ابیات غزل (355)

وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

بحر غزل : رمل مسدّس مقصور

*

               کراراً در شرح غزل هایی که در زمان شاه شجاع سروده شده از شِکوه و گلایه های حافظ و  ایهامات بعضی از ابیات سخن رفت . سعی حافظ در بیشتر غزل ها بر این است که سخن در پرده بگوید تا راه آشتی به یکباره سدّ نشود اما این غزل از صراحت بیشتری برخوردار و به منزله ادّعا نامه ای است که حافظ بر علیه شاه شجاع صادر کرده است . مفاد ابیات صریح و روشن است و حافظ در این غزل صداقت و یکرنگی و ساده لوحی خود را با هوش و فراست خود، می نمایاند .

               حافظ می گوید این من بودم که با آنکه حسّ می کردم که حرکات و سکنات تو چندان از روی صداقت نیست و از آن بوی ریا و نیرنگ به مشام می رسد باز از روی حسن نیّت به تو اعتماد کرده و خود را در اختیار تو گذاشتم و درخت دوستی را به امید میوه آن کاشتم . این من بودم که نهال شهرت و قدرت و سیطره تو را آبیاری کردم  وگرنه می خشکید. این من بودم که با همه کارهای ناروای تو با تو درنیفتادم و چوب ادب فیمابین را نشکستم وگرنه می توانستم در هر مورد با تو درگیر شوم . این من بودم که در  پاسخ درشت گویی های تو شکایت نکردم و رعایت احترام تو را بر خود لازم دانستم .

               این گفته های حافظ از روی پندار نیست بیت مقطع غزل دلالت بر این دارد که در یک مذاکره حضوری حافظ چکیده گفته های بالا را با شاه شجاع در میان نهاده و جوابی را که شنیده صادقانه در بیت مقطع بازگو کرده است. حافظ می فرماید شاه شجاع در پاسخ گله های من گفت ما کسی را به دنبال تو نفرستادیم که بیایی و با ما همکاری کنی این خودت بودی که داو طلبانه به سوی ما آمدی و در مسیر اهداف ما گام برداشتی.

                این گفته صحیحی است و حافظ تلویحاً در چند مورد دیگر نیز اشاره به این همکاری داوطلبانه خود دارد.  باید دانست فرزندان امیر مبارزالدّین  همگی در حیله و نیرنگ و عهد شکنی شهره اند و نباید از چنین نامردانی توقع  داشت که در دوستی ثابت قدم و وفادار باشند. حافظ هم به این موضوع واقف بوده و مصالح او چنین اقتضا می کرده که متّکی به قدرتِ شاه شجاع باشد و برای او راه دیگری متصوٌر نبوده است.

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
۱ ما از یاران توقع کمک و یاری داشتیم؛اما آنچه تصور می کردیم نادرست بود.
۲ تا ببینم درخت دوستی چه وقت میوه خواهد داد؛حالا رفتیم و بذری افشاندیم.
می گوید حالا به سوی دوستی و محبت رفتیم و بذر آنرا افشاندیم،منتظریم که کی ثمره این درخت به ما رسد.
۳ بحث و جدل رسم قلندری و وابستگی نبود؛ وگرنه با تو جنگ و جدال بسیار داشتیم.
یعنی آئئین درویشی وارستگی است و تحمل عقیه مخالف ، وگرنه گفت و گو بر سر اختلاف عقیده ها سبب بروز ماجراهای بسیار خواهد شد.
۴ طرز نگاهت نوعی فریب و خدعه جنگی بود؛ما به غلط آنرا نگاهی از سر آشتی تصور کردیم.
۵ گل بوته حسن تو خود به خود زیبا و دل افروز نشد؛بلکه ما همت کردیم و با نفس خود بر آن دمیدیم.
همت :«به معنی اراده ثابت است و صوفیه همت را بسیار اهمیت می دهند. همت موجد است و عارف به همت خود آفرینش می کند»[۱]. همت در معنی دعا اینجا نیز مناسبت دارد.
می گوید درخت حسن تو خود به خود گلهایی که سبب روشنی دل می شوند به بار نیاورده است،بر اثردمیدن نفس یعنی دعای ما بود که نهال حسن تو گل داد.به عبارت دیگر هوای خوش نَفَس ما بر گلبن حسن تو وزید و آن را شاداب و پر گل کرد.
۶ بین ما حوادثی اتفاق افتاد و کسی شکایت نکرد؛رعایت ادب و احترام یکدیگر را در نظر داشتیم.
۷ گفت حافظ به اراده خود دلت را به ما تسلیم کردی؛ما مٲموری برای گرفتن دل سوی کسی نفرستادیم.
محصل: تحصیل کرده، مٲمور اخذ خراج و هر وجه دیگری که از طرف حکومت تعیین می شده.

———————————————————————
[۱] فروزانفر ،….مجموعه مقالات…. صفحه ۱۹۷٫


غزل به قلم علامه قزوینی :

ما ز یاران چشم یاری داشتیم       خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی برگی دهد       حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود       ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت       ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز       ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد       جانب حرمت فرونگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا       ما محصل بر کسی نگماشتیم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ما زياران چشم ياري داشتيم     خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
تا درخت دوستي كي بردهد         حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم
گفت و گو آيين درويشي نبود     ورنه با تو ماجراها داشتيم
شيوه چشمت فريب جنگ داشت       ما غلط كرديم و صلح انگاشتيم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز     ما دم همت ب راو بگماشتيم
نكته ها رفت و شكايت كس نكرد   جانب حرمت فرو نگذاشتيم
گفت خود دادي به ما دل حافظا   ما محصل بر كسي نگماشتيم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر:

  1. چرا چند ساله که فیلتر شده این سایت
    من سالها از این سایت فال میگرفتم الان چند ساله فیلتره با فیلتر شکن میام

    پاسخحذف