با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

گنج درآستين - گر چه ما بندگان پادشهیم - غزل 381 - 414

414-گنج درآستين
گرچه ما بندگان پادشهيم   پادشاهان ملك صبح گهيم
گنج درآستين و كيسه تهي   جام گيتي نماي و خاك رهيم
هوشيار حضور و مست غرور   بحر توحيد و غرقه گنهيم
شاهد بخت چون كرشمه كند   ماش آيينه رخ چو مهيم
شاه بيداربخت را هرشب     ما نگهبان افسر و كلهيم
گو غنيمت شما رهمت ما     كه تو در خواب و مابه ديده گهيم
شاه منصور وافق است كه ما       رويهمت به هركجا كه نهيم
دشمنان را زخون كفن سازيم       دوستا را قباي فتح دهيم
رنگ تزوير پيش مانبود     شير سرخيم و افعي سيهيم
وام حافظ بگو كه بازدهد   كرده اي اعتراف و ما گوهيم

توضيحات :
گرچه ( اگ رچه) بندگان( رعايا ) پادشه ( شهريار ) پادشاهان ملك صبحگه ( ما شهرياران رازو نيازسحر گاهيم ) گنج ( گنجينه معرفت و عشقبهحق) كيسه تهي ( به ظاهر فقير ) جامگيتي نما( دل ماجام جهان نماست ) خاكرهيم ( از تواضع خاك راهيم ) شاهد بخت ( عروس اقبال ) كرشمه كند ( ناز آغار نمايد ) ماش آينه (چهره مانند ماه او را ما آينه داريم بطوريكه رخسار او را در دل ماتوان ديد ) كله ( خفف كلان ) افسر ( تاج ) ديده گه ( مراقب ) شاه منصور ( از آل مظفر كه درسال 790 حكمران شيراز شد ) واف ( آگاه )همت ( عنايت و توجه ) خون كفن ( دشمنان را از خون كفن پوش مي كنيم اين بيت با بيت قبل موقوف المعاني است ) قبا ( خلعت لباس ) تزوير (ريا ) رنگ( اهل = اهل ريا) نبود ( نيستم ) شير سرخ واقعي سياه ( كنايه از اينكه يرنگ هستيم و اهل ريانيستيم بلكه مانند شير و مار شجاع هستيم ) وام ( قرض ) گواه ( شاهد ) عني بيت 3( درهنگام عيش و عشرت كالماً عاقل هستيم زيرا در محضر حقيم و رازو نيازمي كنيم و ازاين حضور رباني مست و مغروريم مادر ياي يكتا پرستي و توحيديم با اين حال اقدرا مي كنيم كه غرق گناه هستيم )

نتيجه تفال :
1-   حافظ بزرگ دربيتهاي 2-3-5- به ترتيب فرمايد ( با اينكه ثروتي از علم و دانشدر اختيارداريم اما اين فقر اختياري را طالب هستيم و با اينكه عزيز و محترم هستيم اما درفروتني خاك را همه هستيم )( دل آگاه ومراقب در حضور محبوب هستيم و از اينكه به پيشگاه محوبب بارو اجازه يافته ايم مغروريمو ما درياي يكتا پرستي هستيم در عين حال خود را دگناه غرق مي بينميم زيار تركاولي بار يمقربان درگاه حق و حتي لاف زدن  در نزد ح هم گناه است )( ما هر شب نگهبان تاجو كلاه شاه بيدار بخت هستيم و آن از بركات دعاي ماست ) خود تفسيركنيد
2-   جنابعالي به مال دنيا اعتنايي نداريد و اصولاً مقام و ثروت ار فنا پذير مي دانيد واز اينكه ديگران براي زياده طلبي خود را به آب و آتش مي زنند تعجب م يكنيدو د ردل آنهارا مسخره م يكنيددر دلت عشق به حق موج مي زند مرحبابه شما لطفا مرا نيز بااين قلب پاك دها كنيدو بدانيد زندگي بسيار خوبي در انتظار شماست زيرا بدي كسي را نمي خواهيد و حتي حاضر به آزار موچه اي هم نيستيد به همين جهت خداوندبه شما كمك مي كند
3-   آيندهاي درخشان خواهيد داشت اين نيت با تول برخداوند عملي ميگردد وجاي هيچ گونه نگراني نمي باشد ولي نياز به زمان وصبر و شكيبايي دارد
4-   فرزندم به شما مي گويم ميان ترس از خداو ترس از مدرم حتماً از خدابترس تا از ترس مردم در امان باشي زيرا حضرت علي (ع) مي رفرمايد انسان ترسو روزي هزار بار مي ميرد و انسان بي باك دردنيا به خوشي روزي هزار بار از زندگي بهره مي گيرد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغت غزل (۳۸۱)

صبحگه: صبح گاه، اوقات صبح.

ملک صبحگه: کشور صبح، کنایه از اوقات سحرگاهان تا طلوع خورشید.

گنج در آستین: گنج و پول در آستین داشتن، در گذشته به جای جیب پول را در آستین نگه می داشته اند، کنایه از فضایل و کمالات نهانی.

جام گیتی نما: جام جهان نما، جام جمشید یا کیخسرو که با نگاه در آن ۷ کشور خود را در آن می دید.

هوشیار حضور: مراقب حضور، و در اصطلاح صوفیه: غفلت از خلق و حضور قلبی به حق به وسیله استیلای ذکر حق بر دل.

بحر توحید: دریای توحید، کنایه از اعتقاد عمیق و بی حدّ و پایان به یگانگی خدای یکتا.

شاهد بخت: (اضافه تشبیهی) بخت به معشوق زیبا رو تشبیه شده.

شاهد بخت چون کرشمه کند: هرگاه عروس بخت ناز و غمزه کند.

ماش آیینه رخِ چو مهیم: ما آیینه رخ چو ماهش هستیم، ما به مانند آیینه یی در برابر چهره زیبای او بوده و آیینه دار طلعت اوییم.

افسر: تاج.

کُله: کلاه، کلاه شاهانه که در حکم تاج است.

دیده گه: دیدگاه، جایگاه نگهبانی نگهبان.

روی همت: (اضافه تشبیهی) همت به روی تشبیه شده.

تزویر: دورویی، حیله، ریا.

وام: قرض، دین.

اعتراف: اقرار.

گُوَهیم: گواهیم، شاهدیم.

معانی ابیات غزل (۳۸۱)

(۱) هر چند ما از رعایای پادشاه هستیم ولی از پادشاهان کشور بامدادی و سحرخیزی بشمار می رویم.

(۲) گنج (معرفت) در آستین ما و کیسه ما (از مال دنیا) خالی است. دل ما جام جهان نما است و ما افتاده و خاکساریم.

(۳) ما آگاهانه در حضور دوست مراقب و هوشیارانه نسبت به خالق، حضور قلب داشته و از این بابت از غرور سرمستیم. به سبب حضور قلب به مانند دریای توحید و از لحاظ مست غرور بودن در دریای گناه غرقه ایم.

(۴) هرگاه عروس بخت به جلوه گری درآید در ما که به مانند آینه پیش روی اوییم منعکس می شود.

(۵) ما در تمام شب ها پاسدار و نگهبان تاج و کلاه شاه نیک بخت هستیم.

(۶) به شاه بگو که از دعای شبانگاهی ما غافل مباش آنگاه که تو در خوابی و ما در دیدگاه به پاسداری مشغولیم.

(۷) شاه منصور آگاه است که ما روی اراده و عنایت خود را بر هر سو که بگردانیم …

(۸) با دشمنان چنان کنیم که در خون خود پوشیده شوند و به دوستان لباس فتح و پیروزی بپوشانیم.

(۹) دو رنگی و دو رویی پیش ما نیست ما مانند شیر سرخ و افعی سیاه، یک رنگیم

(۱۰) بگو که قرضی را که به حافظ داری باز پس بدهند و ما شاهد هستیم که به وامداری خود اعتراف کرده یی.

شرح ابیات غزل (۳۸۱)

وزن غزل: فاعلاتن مفاعلن فعلات

بحر غزل: خفیف مسدّس مخبون مقصور

٭

این غزل به سبب ایهامات و کنایات آن می تواند ما را به عمق اندیشه و روحیه و صفات حافظ نزدیک سازد.

دکتر همایونفرخ درباره این غزل عقیده دارند که در زمان شاه منصور به سبب کسر بودجه مبلغ وظیفه ماهیانه ایادی و کارگزاران دستگاه حکومتی به نصف تقلیل داده شده و عده یی از وظیفه بگیران متوسل به حافظ شده تا در رفع این مشکل برآید و حافظ این غزل را سروده و با اشاراتی که در آن منظور داشته نظر شاه را عوض کرده و در نتیجه میزان وظیفه مستمری بگیران نه تنها کسر بلکه اضافه می شود.

مفاد ابیات غزل نیز این نظریه را تأیید می کند و آنچه مهم است این که چرا وظیفه بگیران حافظ را به سرکردگی خود انتخاب و به او متوسل شده اند؟ چرا حافظ با قبول این درخواست چنین شجاعانه و با غرور تمام درخواست را مطرح می کند و چرا و به چه دلیل این درخواست مورد اجابت واقع می شود؟ حال بر فرض که نظریه دکتر همایونفرخ و تجمع و توسل وظیفه بگیران هم وارد نباشد مفاد غزل بهترین دلیل بر این است که حافظ به این اقدام دست یازیده و موفق شده است.

بهتر است نظری به این مفاد ظاهری ابیات و منظور واقعی شاعر بیندازیم تا به خصوصیات اخلاقی شاعر پی ببریم.

حافظ در مطلع غزل با ضمیر (ما) که دلالت بر جماعتی است سخن را شروع می کند و می فرماید ما عارفان و خدمتگزاران دولتی هرچند به ظاهر از رعایای پادشاه به حساب می آییم لیکن هرکدام از ما به سبب اینکه در اوقات سحر با خدای خود راز و نیاز داریم و به او تقرّب می جوییم برای خود پادشاهی هستیم و در واقع حال ما به آن کسی می ماند که نقدینه و کیسه زر معرفت در آستین خود درد اما کیسه ظاهری او از سیم و زر خالی است بنابراین ما در بطن به مانند جام جم جهان بینم و در ظاهر به مانند خاک راه خاکسار. آنگاه در بیت سوم جماعت کارگزاران حکومتی را چنین معرفی کرده می گوید جماعت ما مراقب حضور و مست غروریم. معنای ظاهری این عبارت این است که ما از اینکه کارمندان دستگاه دولتی هستیم به این امر افتخار می کنیم اما در مصراع دوم عبارت غرقه گنهیم به ما این ایهام را تفهیم می کند که شاعر می خواهد به شاه وقت بگوید که ما از لحاظ اینکه بایستی صد در صد نسبت به خالق متعال حضور قلب داشته و از غیر بپردازیم احساس شرمندگی می کنیم به این معنا که در ظاهر به دریای توحید می مانیم اما از آنجا که هم خدا و هم خرما را طلب کرده ایم در دریای گناه غوطه ور شده ایم. ایهام این بیت از شدیدترین توهین هایی است که یک شاعر می تواند به سلطانی روا دارد، اما حافظ با آوردن این مطلب شاه وقت را متنبه می کند و این نیست مگر آنکه گوینده این مطلب آنچنان در مقام بالای بی نیازی و علوّ مرتبه عرفانی باشد که شاه به گفته او ایمان واقعی داشته باشد.

آنگاه حافظ به شاه چنین تفهیم می کند که دعاهای شبانه ماست که سبب حفظ تاج و تخت تو می شود و در واقع ما به مانند نگهبان و پاسداری هر شب به حراست تو مشغولیم. این معنای ظاهری شعر، ایهام آن را نیز پشتیبانی می کند و آن اشاره به وظیفه ظاهری کارهای اداری کارگزاران است که در حفظ قدرت او انجام وظیفه می کنند و این توضیحات دلیل قوی و محکمی است که حافظ یکی از سرکردگان کارمندان دستگاه حکومتی بوده و بتدریج همقطاران و همفکران خود را در دستگاه حکومت آل مظفر گمارده و از لحاظ کار اداری قدرتی محسوب می شده است و به همین دلیل همقطاران او بنا به عقیده دکتر همایونفرخ به او متوسل شده و او را واسطه خود قرارداده اند و چنانکه مشاهده می شود شاعر در بیت مقطع به شاه گوشزد می کند که دربارهِ تعهدات تو نسبت به کارمندان اینک وقت آن رسیده است که در پرداخت آن تسریع گردد.

شهامت و شجاعت حافظ در این غزل در مفاد ابیات هفتم و هشتم آشکار می شود آنجا که به شاه هشدار می دهد و می گوید شما بهتر از همه می دانی که دار و دسته ما درویشان خدمتگزار با هر کس موافق و همراه باشیم دشمنان او را معدوم و دوستان او را پیروز می گردانیم. این چنین سخن گفتن از یک کارمند عادی بعید است مگر اینکه گوینده آن در مقام عرفان و شخصیت اجتماعی دارای مفام و مرتبه یی بس بالا را داشته باشد و ما از اینجا می توانیم حدس بزنیم که این مفاد لاف و گزاف نیست بلکه قدرتی در پشت آن نهفته است و احترام و مماشات شاهانی مانند شاه شجاع و دیگران و ملاحظات وزیرانی مانند تورانشاه به خاطر همین مقام عرفانی و شخصیت ذاتی حافظ عارف و سخن پرداز است.

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیa


غزل به قلم علامه قزوینی :

گر چه ما بندگان پادشهیم پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج در آستین و کیسه تهی جام گیتی نما و خاک رهیم
هوشیار حضور و مست غرور بحر توحید و غرقه گنهیم
شاهد بخت چون کرشمه کند ماش آیینه رخ چو مهیم
شاه بیدار بخت را هر شب ما نگهبان افسر و کلهیم
گو غنیمت شمار صحبت ما که تو در خواب و ما به دیده گهیم
شاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تزویر پیش ما نبود شیر سرخیم و افعی سیهیم
وام حافظ بگو که بازدهند کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گرچه ما بندگان پادشهيم   پادشاهان ملك صبح گهيم
گنج درآستين و كيسه تهي   جام گيتي نماي و خاك رهيم
هوشيار حضور و مست غرور   بحر توحيد و غرقه گنهيم
شاهد بخت چون كرشمه كند   ماش آيينه رخ چو مهيم
شاه بيداربخت را هرشب     ما نگهبان افسر و كلهيم
گو غنيمت شما رهمت ما     كه تو در خواب و مابه ديده گهيم
شاه منصور وافق است كه ما       رويهمت به هركجا كه نهيم
دشمنان را زخون كفن سازيم       دوستا را قباي فتح دهيم
رنگ تزوير پيش مانبود     شير سرخيم و افعي سيهيم
وام حافظ بگو كه بازدهد   كرده اي اعتراف و ما گوهيم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر:

  1. دستتون درد نکنه خیلی به درد بخور بود. ممنون.

    پاسخحذف
  2. چقدر خوبه ک روشنگری می کنید در راجع به اشعار حضرت حافظ تا به درک بهتری برسیم.
    ممنون از شما

    پاسخحذف