يارب آن آهوي مشكين به ختن باز رسان وان سهي سرو خرامان به چمن باز رسان
دل آزرده ما را به نسيمي بنواز يعني آن جان زتن رفته به تن باز رسان
ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند يار مهروي مرا نيز به من باز رسان
ديده ها در طلب لعل يماني خون شد يارب آن كوكب رخشان به يمن باز رسان
برو اي طاير ميمون همايون آثار پيش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان
سخن اين است ه ما بي تو نخواهيم حيات بشنو اي پيك خبگي رو سخن باز رسان
آنكه بودي وطنش ديده حافظ يارب به مرادش زغريبي به وطن باز رسان
توضيحات :
معني بيت 1( خدايا آن يا رآهو مانند مشكين معطر را به موطن خود بازگردان يار سروقامت نازنني را به زادگاهش بازآورد) معني بيت 2( خاطر رنجديده ما را به نسيم يار نوازش كن يعني آن محبوب را كه درحكم جان رفته من است به كالبدم باز گردان ) معني بيت 3( خدايا همانطوريكه خورشيد و ماه به امر تو د رآسمان به هم مي رسند محبوب زيباي رما نيز به نزد من باز آور) معني بيت 4( چشمهاي من در طلب آن محبوب گريان و خونين است خداوندا آن اختر فوزان رو سهيل يماني را به شيراز برگردان ) معني بت 5( اي پرنده خحسته مانند شاهين مبارك پي به درگاه شهريار مرغان ( سمرغ ) روي بياور و سخن و ادعاي دشمناني را كه چون كلاغ و زغن پست و بد سيرت هستند بازگو )
نتيجه تفال :
1- لسان الغيب در بيت هاي 6-7- به ترتيب فمرايد ( مطلب اين است كه ما بي تو زندگي نمي خواهيم اي قاصد اين خبر را بگير و ببر و جواب يار را براي ما بياور)( محبوبي كه ديده و چشم حافظ وطن و جايگاه او بود اي خدا محبوبش را به سلامت به شيراز بگردان )
2- اقبال و بخت جنابعالي در برج سعد قراردارد و از محبوبيت خاصل برخوردار مي باشيد به دنبال چيزي ياكسي يا مقامي و ثروتي هستيد به شما قول مي دهم حداكثر تا دوماه ديگر به دست آوريد اما قبل از آن با يكي از خردمندان مشورت كنيد چون ستارهاي بسيار درخشنده درايد بطوريكه شاهين موققيت د رحال لانه كردن ب بام خانه شماست پس به شكرانه آن به يكي از مشاهد متبركه برويد و ضمن خواند سوره مباركه حج از آيه 14 تا 34دعا و نذر خود را ادا كنيد
3- يكي از نزديكان مادرتان سخت به شما نيازمند است او فردي مهربان و نيكوكار مي باشد براي اينكه دعايش بدرقه راهت باشد هرچه زودتر به او كمك كنيد كه خداوند پاداش خير شما را خواهد داد
4- عزيزم آنكه ا زخانه انديشه به كوچه ايمان قدم مي گذارذ هرگز با ديوارها و بن بست ها مواجه نمي شود
5- موفقيت شما را پيشاپيش تبركي مي گويم ولي سعي كنيد راز دل را با كسي در ميان مگذاريذ و مغرور همنشويد كاميابي به شما چشمك مي زند با او يار شويد
6- براي برطرف كردن ترديد و نگراني و وسواس حتماً در كلاسهاي حافظ شناسي و حافظ خواني شركت كنيد تا از باده ناب عرفان زندگي خود را بر مباني ايمان و ذات اقدس الهي به گردش درآوريد
7- رنگ صورتي ياآبي كمرنگ برازنده چهره زيباي شماست زيرا موجب آرامش و آسايش شما مي شود
8- به كار رايانه و مهارت هاي آن علاقه درايد اگر چه اشكالي نداردو مبادا افكا رضروري است اما مواظب باشيد فريب نخوريد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
غزل 385
وزن غزل: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
۱ خدایا آن آهوی مشک را به ختن باز گردان؛وآن را که قامتش مثل سروسهی است وبه ناز راه می رود به چمن برسان.
یارب به معنی خدایا و آغاز دعا است.خاقانی می گوید:
با دعاهای خیر در پی او تا دعا اول او یا رب است و آمین پایان او[1]
می گوید محبوب من مثل آهوی مشک که از کشور ختن دور افتاده باشد از سرزمین خود دور افتاده است؛ خدایا او را به سرزمین خود برسان ،وهمو را مثل سرو خوش قدو بالاست به چمن برسان- که جای آهومشک ختن است ،و جای سرو در چمن.
2 دل ما را که از روزگار آزار دیده با وزش نسیمی نوازش کن؛ یعنی آن جان عزیز را که از تن بیرون رفته دوباره به تن برسان.
این سخن اینکه بوی دوست برای ما مثل جان عزیزاست ، با دور شدن دوست جان از تن ما رفته ،آن را دوباره به تن ما برسان.
3 چون ماه و خورشید به فرمان تو به منزل خود می رسند؛ محبوب مرا هم که چهره اش مانند ماه است به سوی من برگردان.
4 برای دیدن لعل یمنی چشم ها از انتظار خون شد؛خدایا آن ستاره ی درخشان را به یمن بازرسان.
شاید مراد از خون شدن چشم از انتظار به خاطر لعل یمنی این باشد که چون محل لعل در بدخشان است نه در یمن،انتظار کشیدن برای دیدن آن در یمن بی حاصل است.این تعبیری است که سودی کرده.کوکب رخشان به قرینه ی یمن اشاره است به ستاره شِعرای یمانی که از «درخشانترین کواکب آسمان است.به سبب درخشندگیش مورد پرستش ملل قدیم بوده و بسیاری از معابد مصر قدیم را چنان ساخته بودند که نور این ستاره در داخل آن ها نفوز کند. ذکر این ستاره و شعرای شامی از قدیم در ادبیات آمده است.»[2]
گرچه حق با سودی است که می گوید جایگاه لعل بدخشان است نه یمن، ولی تعبیری که از آن می نماید درست به نظر نمی رسد. با اندک مسااحمه ای می توان پذیرفت که مراد از لعل یمانی مطلق لعل است که به مناسبت مشابهت با عقیق یمن آن را یمانی گفته و تنها به معنی کنائی آن که لب لعل معشوق است نظر داشته. در این صورت «کوکب رخشان» خود معشوق است و بیت چنین معنی می شود: در آرزوی لب لعل یار چشم از انتظار سوخت و خونین شد. خدایا، چنانکه ستاره ی شعری را به یمن می رسانی، معشوق را هم به من برسان. معنای دیگری، که با کلمات بیت مطابقت کند، به نظر نرسید.
5 ای پرنده ی خوش یمن که آثار مبارکی داری؛ پیش سیمرغ برو آنجا پیام زاغ و زغن را برسان.
عنقا:سیمرغ
در منطق الطیر عطار هدهداست که راهنمای مرغان به سوی عنقا در کوه قاف است و در بیت طایری که باید پیش عنقا برود همین پرنده است.زاغ و زغن کنایه از پرندگان حقیر است در برابر عنقا که پادشاه مرغان به حساب می آید. به هدهد می گوید پیش عنقا برو و پیام ما پرندگان حقیر را به او برسان.
6 حرف این است که ما زندگی را بی تو نمی خواهیم؛ ای قاصدی که پیام می بری این حرف را بشنو و پیغام را برسان.
مضمون دنباله ی بیت پیشین است.سخن این زاغ وزغن که باید به سمع عنقا برسد همین است که ما خرده پاها، بی وجود تو زندگی را نمی خواهیم.
7 کسی که چشم حافظ جای قامت او بود،خدایا او را طبق آرزوی حافظ از غربت به وطن خود برسان.
آرزو می کند که دوباره ممدوح بیاید و بر چشم او (وطن خود) قدم بگذارد.
غزل سراسر آرزوی بازگشت شاهی است و اظهار محبت به او. در بیت پنجم با کنایه ی عنقا که شاه مرغان است مطلب را روشنتر می کند.
شاه محمود برادر شاه شجاع به کمک سلاطین ایلکانی دو سالی بر شیراز مسلط شد ودر این اوقات شاه شجاع از شیراز گریخت و به سلطنت کرمان اکتفا کرد.به گفته ی دکتر غنی این غزل احتمالاً در ایام هجرت شاه شجاع و تسلط شاه محمود یعنی 765 و اواخر 767 سروده شده است.[3] و بنابراین این اشاره های «به وطن بازرسان» آرزوی بازگشت شاه شجاع به شیراز است.
————————————————————————————–
[1] خاقانی…دیوان…ص 366
[2] مصاحب… دایره العارف فارسی
[3] غنی….تاریخ عصرحافظ…. ص 239.
غزل به قلم علامه قزوینی :
يا رب آن آهوی مشکين به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسيمی بنواز يعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان
ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند يار مه روی مرا نيز به من بازرسان
ديدهها در طلب لعل يمانی خون شد يا رب آن کوکب رخشان به يمن بازرسان
برو ای طاير ميمون همايون آثار پيش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان
سخن اين است که ما بی تو نخواهيم حيات بشنو ای پيک خبرگير و سخن بازرسان
آن که بودی وطنش ديده حافظ يا رب به مرادش ز غريبی به وطن بازرسان
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
يارب آن آهوي مشكين به ختن باز رسان وان سهي سرو خرامان به چمن باز رسان
دل آزرده ما را به نسيمي بنواز يعني آن جان زتن رفته به تن باز رسان
ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند يار مهروي مرا نيز به من باز رسان
ديده ها در طلب لعل يماني خون شد يارب آن كوكب رخشان به يمن باز رسان
برو اي طاير ميمون همايون آثار پيش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان
سخن اين است ه ما بي تو نخواهيم حيات بشنو اي پيك خبگي رو سخن باز رسان
آنكه بودي وطنش ديده حافظ يارب به مرادش زغريبي به وطن باز رسان
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر