نكته اي دلكش بگويم خال آن مهر و ببين عقل و جان را بسته زنجيز آن گيسو ببين
عيب دل كردم كه وحشي وضع و صحرايي مباش گفت چشم شير گير و غنج آن آهو ببين
حلقه زلفش تماشاخانه با صباست جان صد صاحبدل آنجا بسته يك مو ببين
عابدان آفتاب ا زدلبر ما غافلند اي ملامتگر خدارا رو مبين آن رو ببين
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با هواخواهان رهرو حيلت هندو ببين
اين كه من درجست جوي او زخود بيرون شدم كس نديدست و نبيند مثلش از هر سو ببين
حافظ ار دگوشه محراب مي نالدرواست اي ملامتگر خدا را آن خم ابرو ببين
از مراد شاه منصور اي فلك سر ب متاب تيزي شمشيربنگر قوت بازو ببين
توضيحات :
نكته ( لطيفه ) بسته ( دربند ) زنجير گيسو ( سلسله زلف يار) وحشي وضع ( انس ناپذير = صحرايي = وحشي ) چشم شير گير ( چشم شير شكار ) غنج ( كرشمه و حركت ناز چشم و ابرو ) آهو ( محبوب زيبا روي ) معني بيت 3( هر تار موي محبوب محل تفريح و گردش باد صبا مي باشد ودل بسياري از اهل عشق و معرفت را كه به تار موي جانان مقيد و وابسته اندنگاه كن ) معني بيت 40 آفتاب پرستان از جانان ما غافلند و از محبوب ما آگاه نيم باشند و الا آفتاب را نيم پرستديند پس اي سرزنش كنند هتو را به خدا به روي هر زيبايي نگاه مكن كه محبوب ما از آفتاب هم لايق تر است پس تنها اور ا ببين ) معني بيت 5( گيسوي محبوب راهزن دلهاست گردن باد بهاري را بند و زنجير كدره تا نوزد حيله گيسوي يار را ببين كه صبا چه كرده است ) بيرون شدم ( از خود گذشتم ) خدا را ( باي رضاي خدا = قسم به خدا ) ملامتگر ( سرزنش كنند ه ) شاه منصور ( فرزند شرف الدين مظفر بن اميرمبارزالدين محمد از آل مظفر حاكم سال 790 شيراز )
نتيجه تفال :
1- خواجه در بيت هاي 6-7-8- به ترتيب فرمايد ( كسي نظير آن جاناني كه من در جستجويش از خود گذشتم نديده است ) ( اگر حافظ در گوشه محراب عشق ناله سر مي دهد شايسته اين ار است اي سرزنش كنند ه تو را به خدا آن محراب ابروي يار را نگاه كن تا بداني چرا حافظ ناله مي كند 9( اي روزگار از مراد شاه منصور سر متاب بلكه بر وفق مرادش باش و از تيزي شمشير و قوت بازويش بترس و آنر ا ببين ) خود تفسير كنيد
2- به دنبال مقصود و هدفي مي باشيد و دراين راه سعي و تلاش فراوان داريد ولي ديگران نيز مانند جنابعالي در حال فعاليت و در رقابت هستند و براي رسيدن به پيروزي تلاش مي كنند پس شما با قدرت و بهره گيري از تجربه ديگران فعاليت خود را بيشتر كنيد
3- اگر چه اين نيت بسيار عالي است امامقدمات آنرا بايد فراهم كنيد و لازمه اين راه تلاش است تنها به سخن گفتن كاري عملي نمي شود پس از همين امروز با ارده اي استوار و توكل برخدا و پشتكار و بهره گيري از استادان با تجربه تلاش كنيد تاموفق شويد
4- مسافر شما در گير مسايل و مشكلات خاصي است و لي تا دو ماه ديگر كارش درست مي شود
5- مسافرت بدر پيش دراد و خريد خوبي خواهيدداشت تغيير شل فعلاً صلاح نمي باشد چون تحولات كلي بوجود مي آيد
6- عزيزم موجها قايق مرغان توفانند و حادثه ها مركب انسانهاي بزرگ هيچ كس در ساحل شناگر نمي شود
7- پدر يا همسر شما دچار ناراحتي است و سخت نيازمند مهر و همكاي مي باشد مدتي با او باشيد و به او مهرباني كنيد كه ثمره اين شكيبايي و مهر ورزي بسيار عالي خواهد بود موفق باشيد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معاني لغات غزل (402)
نكته: لطيفه، مضمون.
نكته يي دلكش: مضموني دلپذير، لطيفه يي جذاب.
عيبِ دل كردم: بر دل خُرده گرفتم.
وحشي وضع: وحشي صفت، اُنس ناپذير، مردم گريز.
هر جايي: سرگردان، بي قرار، بُلهوس و هر دَم خيال.
شير گير: اسير كننده شير، شكار كننده شير.
غَنج: ناز و كرشمه، حركات شيرين و دلبرانه.
تماشاخانه: جاي تماشا، مَنظَر.
صاحبدل: اهلِ دل، عارف.
عابدان: عبادت كنندگان، پرستندگان.
عابدانِ آفتاب: آفتاب پرستان، نيايش كنندگان آفتاب.
ملامت گر: سرزنش گر، ملامت و سرزنش كننده.
خدا را: براي خاطر خدا، محض رضاي خدا.
رو مبين: طرفداري مكن، جانب داري مكن.
آن رو ببين: آن چهره را بنگر، آن رو و صورت (يار) را ببين.
دِل دُزد: راهزنِ دل.
هواداران: آرزومندان، جانبداران، حاميان، اهل محبت.
هوادارانِ رهرو: جانب داران و حامياني كه قدم در راه نهاده راه را مي پيمايند.
هِندو: هِندي، كنايه از فرد سياه رنگ كه در گذشته راهزنان را به اين نام مي ناميدند.
از هر سو ببين: از هر جانب نگاه كن.
محراب: جايگاه نماز گزاردنِ امام مسجد كه سقف آن قوسي و منحني وار و به صورت نيمدايره است.
گوشهِ محراب: كنار محراب.
خَمِ ابرو: انحناي ابرو، قوس و نيمدايره ابرو.
مُراد: آرزو.
شاه منصور: منصورِ بن مظفّر بن امير مبارزالدّين آخرين پادشاه خاندان آل مظفّر كه در شجاعت و مردانگي بي نظير و در جنگ با تيمور به شهادت رسيد.
سر بر متاب: سرپيچي مكن.
معاني ابيات غزل (402)
(1) لطيفه جذّابي بگويم، نگاهي به خال چهره آن ماهرو بينداز (و) ببين كه خرد و جان پاي بند زنجير گيسوي اوست.
(2) بر دل خرده گرفتم كه مردم گريز و سرگردان مباش. گفت يك نگاهي به چشمان آن آهو (صفت) كه شير را از پا در مي آورد و ناز و كرشمه آن بينداز!
(3) (و) در چين و شكن زلفش كه گردشگاه و جايگاه باد صباست جان صدها اهل دل را ببين كه به يك تار مو بسته است.
(4) آفتاب پرستان از چهره معشوق ما غافلند. اي سرزنش كننده از براي خاطر خدا از آنها طرفداري مكن و به روي معشوق من نگاهي بينداز.
(5) زلف راهزنِ دلش، بر گردنِ باد صبا (ي گذرا) بند نهاد. بنگر كه اين هندوي راهزن با حاميان راهسپر چه حيله هايي به كار مي بَرَد.
(6) اين كسي را كه من در جستجوي او دل از دست داده ام، تا به امروز كسي مانند او را نديده و نخواهد ديد. به اطراف نگاه كن (تا باورت شود).
(7) اگر حافظ در كنار محراب ناله و زاري مي كند سزاوار است. اي اندرزگو از براي خدا نگاهي به آن خَمِ ابرو بينداز.
(8) اي سپهر گردون از برآوردن آرزوهاي شاه منصور سرپيچي مكن، تيزي شمشير و زور بازوي او را ببين.
شرح ابيات غزل (402)
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر غزل: رمل مثمّن مقصور
٭
كمال خجند: زير پا دامن كشان زلف دوتاي او ببين بر زمين افتاده چندين سر براي او ببين
٭
اين غزل را حافظ در سالهاي آخر عمر خود، در ستايش شاه منصور كه مردي شجاع و متهوّر و وطن دوست بود سروده است. حافظ براي شاه منصور قصيده و اشعار ديگري هم دارد و مدح او نه از سر تملّق و مصلحت انديشي بلكه از صميم قلب و از روي ايمان و به خاطر شجاعت و شهامت و مردانگي هاي اوست. شاه منصور در سال 795 در جنگي كه با تيمور كرد تا قلب لشكر و سراپرده او پيش رفت و تيمور با چادر زنانه از خيمه فرار نمود. سرانجام شاه منصور در جنگ با تيمور به شهادت رسيد.
شاعر مطلع غزل خود را با وصف خالي كه شاه منصور و غالب شاهزادگان و اولاد و احفادِ امير مبارزالدين محمد بر صورت داشتند شروع كرده و در وصف دليريهاي او داد سخن مي دهد و در بيت هشتم از اين كه تا اين حد او را مي ستايد دليل آورده و مي فرمايد چشم روزگار مثل و مانند او را هنوز به خود نديده است و اگر باور نداري به اطراف نگاه كن و اشخاص را زير نظر بگير و ببين كه او همانند ندارد. بالاخره حافظ در مقطع غزل او را دعا كرده و پيروزي او را آرزو مي كند.
در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه مضموني را كه حافظ در بيت پنجم اين غزل به كار گرفته، در جاي ديگر روشن تر بيان داشته مي فرمايد:
كاهِلْ رَويْ چو باد صبا را به بوي زلف هردم به قيد سلسله در كار مي كشي
و در اينجا از حيله گري زلف سياه دل دزدِ يار سخن مي گويد و آن را به دزدان قطاع الطريق سياه تشبيه مينمايد چه سابق دزدان كمين كننده در راه را به هندوي سياه تشبيه مينموده اند. و حيله اين هندوي زلف اين است كه پاي باد صبايِ رهرو را ار بند زلف خود به بند مي نهد و او را از حركت باز مي دارد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
نکتهای دلکش بگويم خال آن مه رو ببين عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين
عيب دل کردم که وحشی وضع و هرجايی مباش گفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين
حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست جان صد صاحب دل آن جا بسته يک مو ببين
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامتگو خدا را رو مبين آن رو ببين
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با هواداران ره رو حيله هندو ببين
اين که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم کس نديدهست و نبيند مثلش از هر سو ببين
حافظ ار در گوشه محراب مینالد رواست ای نصيحتگو خدا را آن خم ابرو ببين
از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب تيزی شمشير بنگر قوت بازو ببين
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
نكته اي دلكش بگويم خال آن مهر و ببين عقل و جان را بسته زنجيز آن گيسو ببين
عيب دل كردم كه وحشي وضع و صحرايي مباش گفت چشم شير گير و غنج آن آهو ببين
حلقه زلفش تماشاخانه با صباست جان صد صاحبدل آنجا بسته يك مو ببين
عابدان آفتاب ا زدلبر ما غافلند اي ملامتگر خدارا رو مبين آن رو ببين
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با هواخواهان رهرو حيلت هندو ببين
اين كه من درجست جوي او زخود بيرون شدم كس نديدست و نبيند مثلش از هر سو ببين
حافظ ار دگوشه محراب مي نالدرواست اي ملامتگر خدا را آن خم ابرو ببين
از مراد شاه منصور اي فلك سر ب متاب تيزي شمشيربنگر قوت بازو ببين
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر