با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

من بيدل - سبت سلمی بصدغيها فادی - غزل 438 - 542

542- من بيدل
سبت سلمي بصدغيها فوادي   و روحي كل يوم لي ينادي
خد ارا بر من بيدل ببخشاي       وواصلين علي رغم الاعادي
امن انكرتني عن عشق سلمي       تز اول رو يكي لولي برادي
كه همچون مت ببو تن دل واي ره       غريق العشق في بحر الودادي
غم اين دل بواتت خورد ناچار     وغرنه وابني اچت نشادي
نگارا در غم سوداي عشقت   توكلنا علي ربا العبادي
به پي ماچان غرامت بسپريمن     غرت يك دي روشتس از امادي
دل حافظ شد اندر چين زلفت       بليل مظلم و الله هادي

توضيحات :
معني بيت 1( سلمي با دو زلفش دلم را اسير كرد حال آنكه روحم هرروز از لف سمي به من شكايت مي كند و صدايم مي زند ) معني بيت 2( براي رضاي خدا بر من عشاق ترحم كن اي محبوبم به كوري چشم دشمنان مرا به خودت نزديك كن ) معني بيت 3(اي كسي كه منكر عشق من نسبت به سلمي بودي تو از اول بايستي روي يك لولي را ديده باشي = اول بايدبا كيفيت عشق آشنا مي شدي ) معني يت 4( همچون من قلب تويك مرتبه عشق در درياي محبت شود تا عشق مرا انكار نكني )مت ( من ترا ) ببو تن ( به بودن ) واي ره ( يكباره – يكمرتبه ) معني بيت 5( ترا ناچار غم اين دل ببايد خورد وگرنه خواهي ديد آنچه را كه ديدن آنرا نشايد شايسته تو نيست ) بواتت ( بايد ترا ) وابني ( وابيني ببيني ) آنچت ( آنچه ترا ) نشادي ( نشايد ديد ) پي ماچان ( حالتي كه صوفيان را متنبه كنند )‌معني بيت 6( اي محبوب زيباروي د رغم عشقت به پروردگار غلامات توكل كرديم و وضع حالمان را به خدا سپرديم ) بسپر يمن ( بسپاريم ) غرت غر ( اگر = ادات شرط = ت = ضمير )‌وي روشني ( بي روشني ترك ادب ) تزاما (از ما ) دي ( ديدي ) شد ( رفت)

نتيجه تفال :
1-   خواجه در بيت هاي 7-8- فرمايد ( اگر تو ا زما حركتي برخلاف ادب ديدي و تقصير و گناهي يا حركتي خلاف رسم ادب ديدي ما به غرامت جانمان را زير پاي مي سپاريم )( دل حافظ در چين زلف ت گم شد در شب تاريك خداوند راهنماي گمشدگان است ) خود تفسير كنيد
2-   دل در گو عشق يا كاري درايد كه انديشه شما را مشغول ساخته است بهترين راه آنست كه با توكل برخداي يگانه اقدام كنيد و همين هفته به يكي از مشاهد متبركه برويد و سوره مباركه النفال از آيه 50 تا آخر را بخوانيد كه گشايش است
3-   دل به دريا بزنيد و اميدتان به خداوند باشد و از تلاش و اراده و قدرت خود بهره بگيريد مطمئنا موفق خواهيد شد
4-   مسافر شما حالش بسيار خوبست و جاي نگراني نمي باشد بيمارتان به زودي شفا مي يابد و مسافرت عملي مي گردد و گمشده پيدا مي شود اما خردي و فروش در اين موقعيت به صلاح نيست
5-   مسافتر مهمي در پيش درايد و معامله يا شغلي به شما يا همسر يا پدرتان پيشنهاد م يوشد كه بسيار سودمندخواهد بود
6-   با توجه به بيت هاي اي غزل خصوصيات شما چنين است براي خوب زندگي كردن اهميت زيادي قائليد بهمين جهت پول و ثروت را در اختيار علاقه و احساس خود قرار م يدهيد و شعار شما اين است كه بايد به من خوش بگذرد به سبب بزرگي روح زيبايي و ملاحتي كه درايد قابل تحسين همگان مي باشيد متانت و وقار خانوادگي شما را متين و با گذشت بار آورده است ولي كمتر به ديگران كمك مي كنيد و بيشتر به فكر خود هستيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (438)

سبت: فعل ماضي مفرد غايب مؤنث از (سَبَيْ يَسْبيْ) و مصدر (سَبْيْ) به معني اسير كرد.

سلمي: نام زني از عرايس شعر عرب مانند ليلي و مجازاً هر معشوقه را گويند.

صُدْغْ: زلف.

بِصُدْغيها: به دو زلف او.

فؤاد: قلب.

فؤادي: قلبم.

وَ روحي: و روح من.

كُلُّ يومٍ: هر روز.

لي: به من.

ينادي: (فعل مضارع مفرد مذكر غايب) ندا مي‌كند، صدا مي‌كند.

بيدل: دل از دست داده، عاشق.

واصِلني: (فعل امر+ حرف نون وقايه + ياء ضمير) از مصدر مواصله به معناي مرا به وصال برسان.

علي: بر.

رغم: بيني به خاك ماليدن كنايه از ذلت و خواري و مجازاً به معناي رشك است كه به كوري چشم تعبير مي‌شود (سودي).

علي رغم: بر خلاف ميل، به كوري چشم.

الاعادي: دشمنان من.

توكلنا: ما توكل كرديم، اعتماد كرديم، كار خود را واگذار كرديم.

ربِّ العباد: پروردگار بندگان.

اَمَن: همزه حرف ندا + كسي كه: اي كسي كه.

اَنْكَرْتْ: فعل ماضي مفرد مخاطب به معناي منكر بودي.

انكَرتني: فعل ماضي مفرد مخاطب + نون وقايه + ياء ضمير به معناي منكر من بودي، منكر عشق من بودي.

عن: از.

تَ: (به زبان محلي) به معناي تو.

زَ اول: از اول.

آن روي: آن طرف، سوي ديگر (فارسي). آن چهره.

نِهْكو: (به زبان محلي) به معناي نيكو.

بَوادي: (به زبان محلي) ببايد ديده باشي.

مُتْ: (به زبان محلي) من ترا.

بِبوتَن: (به زبان محلي) به بودن.

وَ اي ره: (به زبان محلي) به يكباره.

غريق العشق: غريق عشق.

في: در.

بحر: دريا.

وِداد: دوستي، مودّت.

بحرالوداد: درياي محبت.

پَيْ ماچان: پاي ماچان، جايي كه كفش ها را از پاي درمي‌آورند، محل كفش كن، پايين ترين و نازلترين محل مجلس، و در اصطلاح درويشان به صف نِعال گفته مي‌شود.

بِسپَريمَن: (به زبان محلي) بسپاريم.

غَرَت: (به زبان محلي) گَرَت، اگر تو.

ويْ رَوِشتي: (به زبان محلي) بي روشي، كار بي رويه اي، گناه يا تقصيري.

اَما: (به زبان محلي) ما.

ديْ: (به زبان محلي) ديدي.

از امادي: (به زبان محلي) از م ديدي.

بُواتِت: (به زبان محلي) ببايد ترا.

وَغَرْنه: (به زبان محلي) وگرنه.

وا بِني: (به زبان محلي) باز بيني.

اَنْچِتْ: (به زبان محلي) آنچه تو را.

نَشادي: (به زبان محلي) نشايد، شايسته تو نيست.

به ليلٍ: در شب.

مُظلِم: ظلمات، تاريك.

وَ اللهُ هادي: خدا راهنماست.

معاني ابيات غزل (438)

(1) سلمي دل مرا اسير دو زلف خود كرد و هر روز روح من مرا ندا مي‌دهد كه … :

(2) اي محبوب من، بر اين دلْ از دست داده رحمت آور و به كوري چشم دشمنان مرا از وصل خود برخوردار كن.

(3) اي محبوب من در غم جنون عشقت، كار خود را به پروردگار بندگان واگذار كرديم.

(4) اي آنكه منكر عشق من به سلمي بودي، مي‌بايستي از اول روي آن را نيكو ديده باشي … :

(5) تا مانند من دلت به يكباره در درياي دوستي غرق شود.

(6) اگر تو يك كار بي رويه اي از ما ديدي، ما به پاي ماچان غرامت خواهيم سپرد (به شرح غزل مراجعه شود).

(7) به ناچار تو بايد غم اين دل را بخوري وگرنه آنچه را كه شايسته و درخور تو نيست خواهي ديد.

(8) دل حافظ به شب تاريك چين و شكن زلف تو رفت و خدا راهنماست.

شرح ابيات غزل (438)

وزن غزل: مفاعيلن فاعيلن فعولن

بحر غزل: هزج مسدّس محذوف

٭

جلال الدين مولوي:

1- ز ما برگشتي و با گل فتادي دو چشم خويش سوي گل گشادي

2- چنين باشد چنين گويد منادي كه بي رنجي نبيني هيچ شادي

٭

اين غزل يكي از شيرين كاري هاي حافظ است كه در سال هاي آخر عمر خويش به لهجه قديم شيرازي و به صورت ملمّع ساخته و در آن هيچ گونه ايهام و كنايتي منظور نشده، تنها به يك شيوه رفتاري درويشان درمورد تنبيه يكي از ايشان كه گناهي و قصوري مرتكب شده باشد اشارتي رفته است.

شادروان علامه قزويني درباره معاني كلمات لهجه قديمي شيرازي و اصطلاح (پي ماچان) كه در بيت هفتم اين غزل آمده است توضيحات كاملي داده و نوشته اند پي ماچان يا پاي ماچان به اصطلاح صوفيان و درويشان، صف نعال باشد كه كفش كن است و رسم آن جماعت چنان است كه اگر يكي از ايشان گناهي و تقصيري كند، او را در صف نعال كه مقام غرامت است به يك پاي باز دارند و او هر دو گوش راست و چپ خود را با دو دست چپ و راست گيرد و چندان بر پاي ايستد كه پير و مرشد عذر او را بپذيرد و از گناهش درگذرد.

مولانا جلال الدين نيز به اين رسم در مثنوي اشارتي دارد:

آدم از فردوس و از بالاي هفت پاي ماچان از براي عذر رفت

بدون شك شخصيت باهنر و باذوقي مانند حافظ كه روح طنز و لطيفه گويي در اشعارش در كمال اوج جلوه گر است داراي ترانه هاي محلي و دوبيتي هايي بوده و ظنّ نويسنده اين سطور بر آن است كه به سبب اينكه مورخان براي اينگونه ترانه ها ارزش چنداني قايل نمي‌شده اند در ثبت و ضبط آن اهمال روا داشته و در نتيجه به مرور ايام از ياد ابناء زمان رفته است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

سبت سلمی بصدغيها فادی    و روحی کل يوم لی ينادی
نگارا بر من بی‌دل ببخشای و واصلنی علی رغم الاعادی
حبيبا در غم سودای عشقت توکلنا علی رب العباد
امن انکرتنی عن عشق سلمی تزاول آن روی نهکو بوادی
که همچون مت به بوتن دل و ای ره غريق العشق فی بحر الوداد
به پی ماچان غرامت بسپريمن غرت يک وی روشتی از امادی
غم اين دل بواتت خورد ناچار و غر نه او بنی آنچت نشادی
دل حافظ شد اندر چين زلفت بليل مظلم و الله هادی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سبت سلمي بصدغيها فوادي   و روحي كل يوم لي ينادي
خد ارا بر من بيدل ببخشاي       وواصلين علي رغم الاعادي
امن انكرتني عن عشق سلمي       تز اول رو يكي لولي برادي
كه همچون مت ببو تن دل واي ره       غريق العشق في بحر الودادي
غم اين دل بواتت خورد ناچار     وغرنه وابني اچت نشادي
نگارا در غم سوداي عشقت   توكلنا علي ربا العبادي
به پي ماچان غرامت بسپريمن     غرت يك دي روشتس از امادي
دل حافظ شد اندر چين زلفت       بليل مظلم و الله هادي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر:

  1. بسیار بسیار سپاسگزارم از تفسیر غزل و دعای خیر برای شما می کنم

    پاسخحذف
  2. خیلی سپاسگزارم از تفسیر غزل درپناه حق باشید������

    پاسخحذف