با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

دعا گو - سلام الله ما کر الليالی - غزل 463 - 546

546- دعا گو
سلام الله ما كر الليالي       وجاونب المثاني و االمثاني
عل وادي الاراك و من عليها و ار باللوي فوق الرمال
دعا گوي غريبان جهانم           و ادعو بالتواتر و التوالي
منال اي دل كه رد زنجير زلفش   همه جمعيت است آشفته حالي
اموت صبابه ياليت شعري     متي نطق لابشير عن لوصالي
به هر منزل كه روي آرد خدايا   نگه دارش به فضل لايزالي
فحبك راحتي في كل حين     وذكرك مونسي في كل حال
زخطت صد جمال ديگر افزود   كه عمرت باد صد سال جلالي
سويداي دل من تا قيامت     مباد از شوق و سوداي تو خالي
بر آن نقاش قدرت آفرين باد     كه گرد مه كشد خط هلالي
كجا يابم وصال چون توشاهي من بدنام رند لاابالي
تو مي بايد كه باشي ورنه سهل است   زيان مايه جاهي و مالي
خدا واقف كه حافظ را غرض چيست       وعلم الله حسبي من سوالي

توضيحات :
معني بيت 1-2( تا شبها آيد و باز آيد و تا سيم دوم عود با سيم سوم آن هماهنگ گردد درود خدا با د برسرزمين اراك و كساني كه در آ» سرزمين هستند و برخانه اي كه در لوي در بالاي تپه هاي ريگ است دارم مي ميرم كاش مي دانستم مژده آورند كي از وصال سخن خواهد گفت ) فضل لايزالي ( كرم بي پايان خداوندي ) معني بيت 7( اي محبوب علت اشتياق من نسبت به تو و اينكهخبر بشارت دهنده را آرزو مي كنم اين است كه عشق تو هميشه و در هر موقع و حالي سبب راحتي من است و ذكر تو پيوسته يار و مونس من است ) خطت ( خط چهره محبوب ) جلالي ( مطابق تقويم جلال الدين ملك شاه سلجوقي = شمسي ) سويد ( مصغر سودا = عشق و علاقه ) نقاش قدرت آفرين ( خداوند ) مه ( چهره محبوب ) شاهي ( محبوب )

نتيجه تفال :
1-   خواجه در بيتهاي 11-12-13- فرمايد ( ديدرا محبوبي چون تو را كه شاهي باشي كجا كسي به دست مي آورد من بي قيد و بي پروا و بدنام چگونه وصالت دست مي يابم ) ( اصل كا راين است كه تو سالم باشي و الا زيان و ضرر مال و مقام جزيي است ) ( خداوند آگاه است كه حفاظ چه قصدي دراد و دانش خداوند براي دانستن مطلوب من كافي است ) خود تفسير كنيد حقيقتاً پاسخ نيت و خواسته شماست
2-   درفكر كار يا چيزي يا كسي هستيد كه از دسترس شما فعلاً دور مي باشد پس ابتدا با توكل برخداوند و آنگاه با اراده اي قوي و تصميمي راسخ كمر همت بربنديد و تلاش كنيد زيار موفقيت از آن شماست
3-   اين نيت قابل دسترسي است تنها اراده اي مي طلبد و صبري مي خواهد تا به موقع عملي گردد پس شتاب جايز نمي باشد
4-   به يكي از مشاهد متبركه برويد و دعا و نذر خود را ادا كنيد كه بسيار كارساز خواهد بود و راز دل را به كسي نگوييد
5-   وضع و حال بيمار شما خواب خواهد شد خريد و فروش مفيداست اما تغيير شغل صلاح نمي باشد
6-   خانم و آقاي محترم با توجه به بيت هاي اين غزل روحيه جنابعالي چنين است مغرور و متكي به نفس ترجيح م يدهيد از هر جهت روي پاي خود بايستيد و فرزندان خود را نيز چنين پرورش مي دهيد مادر بودن يا پدر بودن برازنده شماست و در اين مسئوليت بسيار فداكاريد فرزند دوم و آخر شما موفق ترند د رهركاري انديشه مي كنيد و قلب شما درياي بيكراني از محبت و احساس مي باشد هرچند ا زحق ناشناسي مردم رنج مي بريد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (463)

سلام: (اسم) به معناي تسليم.

سلامُ الله: سلام خدا.

ما: (حرف دوام) مادام كه، تا زماني كه.

كَرْ: (فعل ماضي مفرد مذكر غايب) جواب داد.

مَثاني: (جمع مثني) تار و سيم دوم از تارهاي عود.

مَثالي: در اصل مثالثت بوده كه ثاء آخري به ياء مبدّل شده و جمع مثلث است به معناي تار و سيم سوم از تارهاي عود.

علي: (حرف جرّ) بر.

وادي: درّه.

اَلْاَراكَ: نام محلي در نزديكي مكه كه در آنجا درخت خاردار و بلند و پر برگي به نام درخت مسواك (پيلو) مي رويد كه اعراب از چوب هاي آن به جاي مسواك استفاده كرده و توسط ساقه هاي آن كه از مجموعه رشته هاي چوبي قابل انعطاف و محكمي تشكيل شده براي خلال دندان و مالش بر آن استفاده مي كنند و اين سنّت از زمان حضرت رسول اكرم (ص) و به دستور او در اعراب رايج گشت.

مَن: كسي كه.

عليها: (علي ها) در آن.

دار: خانه.

بِالّلوي: (بِ لَوي) به لوا، اسم مكان و لَوي به كرانه تپه هاي شني اطراف شهر اطلاق مي شود.

فوق: بالا.

الرِمان: سنگريزه ها (جمع رمل به معناي شن).

وَ: حرف عطف.

اَدعوا: (فعل مضارع متكلم وحده) دعا مي كنم.

بِالتواتُر: (ب التواتر) پياپي و بلافاصله.

لطف لايزالي: عنايت سرمدي الهي، ملاطفت وجداني.

جمعيت: آسودگي خاطر، فراغ دل.

آشفته حالي: پريشان حالي.

ز خَطَّت: از خطي كه بر چهره ات رسته، از سبيلت.

جمال: زيبايي و حُسن.

سالِ جلالي: سال شمسي كه به نام سلطان جلال الدين ملكشاه سلجوقي و 360 روز به علاوه پنج روز است.

مايه: سرمايه.

جاه: مقام و منصب.

خطّ هلالي: كنايه از دو نيمدايره ريش در دو طرف گونه هاست.

فَ: پس.

حُبُّك: دوستي تو، عشق و محبت تو.

راحتي: (راحت + ي) راحتِ من است، آسايش من است.

في: در.

كُلُّ: تمام.

حين: لحظه، دم، زمان.

ذِكرُك: يادِ تو.

مونسي: مونس من است، همدم من است.

في كلِّ حال: در هر حال.

سويدا: (مخفف سويداء و مصغر سوداء) نقطه سياهي در مركز دل كه پيشينيان بر اين گمان بودند كه دانه سياهي در مركز دل است و به آن كُنهِ ضمير نام نهاده اند.

شوق: اشتياق وصل.

سودا: در اينجا به معناي خيال عشق.

لااُبالي: از اصطلاحات صوفيان قلندريه كه از مصدر مبالاه گرفته شده و معناي باكي ندارم، ترسي ندارم مي دهد.

عِلمُ الله: علم خدا.

حسبي: مرا كفايت مي كند.

مِن: از.

سؤالي: سؤال من، خواسته و مطلوب من.

معاني ابيات غزل (463)

(1) و (2) مادام كه شبها پشت سر هم تكرار مي شوند و تارهاي دوم و سوم عود هماهنگ و پاسخگوي همديگرند، سلام خدا بر درّه (اَراك) و ساكنان آنجا و بر خانه اي در (لوا) كه بر فراز تپه هاي شني آنجاست.

(3) به آوارگان دنيا دعا مي كنم و به نوبت و پيوسته برايشان دعا مي خوانم.

(4) خدايا به هر منزلي كه روي آورد او را در پناه و مهرباني جاويدانِ خود نگاهدار.

(5) اي دل دربند زنجير زلفش داد و فرياد مكن (چرا كه) آشفته حالي تو در پناه زلف او كمال آسودگي خاطر و فراغ دل است.

(6) خطِّ سبزِ موي چهرهِ تو، صد بار ترا زيباتر كرده است. (از خدا مي خواهم) كه عمرت به صد سال جلالي (شمسي) برسد.

(7) آفرين بر آن نقاشي كه با توانايي خويش، بر گرداگرد ماه (صورت يار) خطّ هلالي (عذار) ترسيم كرده است.

(8) همواره وجود تو برقرار باشد وگرنه (تحمل) زبانِ سرمايه و نقصان مقام و منصب آسان است.

(9) عشق و محبت تو در هر لحظه سبب آسايش و ياد تو در هر حال همدم من است.

(10) خاطرِ دل و كُنهِ ضمير من تا قيامت از شور و شوق و خيالِ عشقِ تو خالي مبادا.

(11) من كه رندي بدنام و گناهكاري بي باكم، كي و كجا به وصال شاهي مانند تو مي رسم.

(12) خدا مي داند كه مقصود حافظ (از سرودن اين غزل) چيست و علم خدا مرا از طرح پرسش خود بي نياز مي دارد.

شرح ابيات غزل (463)

وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن فعولن

بحر غزل: وافر مسدّس معصوب مقطوف

٭

انوري:

مرا وقتي خوش است امروز و حالي قدح ها پر كنيد و حجره خالي

٭

عراقي:

اَلا قد طالَ عهدي بِالوِصالي وَ مالي الصَّبر عَن ذاكَ الْجَمالي

٭

شادروان دكتر غني زمان سرودن اين غزل را در زمان تسلط شاه محمود بر شيراز و زماني كه شاه شجاع مشغول تدارك به حمله شيراز بوده يعني در فاصله بين سالهاي 765 و 767 مي دانند.

استنباط نويسنده اين سطور هم بر اين است كه اين غزل در همين فاصله و در زماني كه شاه شجاع در بدترين شرايط دربدري به سر مي برده سروده شده است. بر دوشِ دو بيت عربيِ اولِ غزل كه به سبك و سياق تشبيب قصايد عربي است بار عشق و وفاداري به معشوق و محبوب نهاده شده و شاعر مي خواهد به شاه شجاع كه با زبان عربي آشنايي كامل دارد مراتب وفاداري و دل نگراني خود را در غياب او، به او بفهماند. و پس از آن در ابيات بعدي غزل براي دوست مسافر خود دعا مي كند. حافظ در بيت هشتم غزل طوري شاه شجاع را دلداري مي دهد كه اگر جاه و مقام و مال هم نبود نبود خداوند طول عمر و سلامتي به تو بدهد. و اين مبيّن اين نكته است كه شاه شجاع در شرايط نامناسبي به سر مي برده و حافظ اين دوستِ جوانمرد و وفادار، در اين موقعيت او را بدين وسيله دلداري مي دهد.

بيت مقطع غزل داراي مفهوم گنگي است و مي توان چنين استنباط كردكه از آنجا كه حافظ هميشه در بيت ماقبل آخر و يا مقطع غزل خود اشاره و تذكري به پرداخت وظيفه و مقرّري خود داشته است استثنائاً در اين غزل مقصود باطني شاعر چيز ديگري است كه تنها خدا بر آن آگاه است. در واقع كرامت و بزرگواري شاعر مانع از آن است كه آن را بازگو كرده و به رُخ شاه شجاع كه در شرايط نامناسبي به سر مي بَرَد بكشد.

حافظ براي دوستي احترام و ارزش قائل و در صحنه سياست پيرو اين منطق است كه:

از دو بد انتخاب كمتر بد هست آيين مردم بخرد

و به اين سبب است كه براي شاه شجاع دل نگران است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

سلام الله ما کر الليالی  و جاوبت المثانی و المثالی
علی وادی الاراک و من عليها و دار باللوی فوق الرمال
دعاگوی غريبان جهانم و ادعو بالتواتر و التوالی
به هر منزل که رو آرد خدا را نگه دارش به لطف لايزالی
منال ای دل که در زنجير زلفش همه جمعيت است آشفته حالی
ز خطت صد جمال ديگر افزود که عمرت باد صد سال جلالی
تو می‌بايد که باشی ور نه سهل است زيان مايه جاهی و مالی
بر آن نقاش قدرت آفرين باد که گرد مه کشد خط هلالی
فحبک راحتی فی کل حين و ذکرک مونسی فی کل حال
سويدای دل من تا قيامت مباد از شوق و سودای تو خالی
کجا يابم وصال چون تو شاهی من بدنام رند لاابالی
خدا داند که حافظ را غرض چيست و علم الله حسبی من سالی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

سلام الله ما كر الليالي       وجاونب المثاني و االمثاني
عل وادي الاراك و من عليها و ار باللوي فوق الرمال
دعا گوي غريبان جهانم           و ادعو بالتواتر و التوالي
منال اي دل كه رد زنجير زلفش   همه جمعيت است آشفته حالي
اموت صبابه ياليت شعري     متي نطق لابشير عن لوصالي
به هر منزل كه روي آرد خدايا   نگه دارش به فضل لايزالي
فحبك راحتي في كل حين     وذكرك مونسي في كل حال
زخطت صد جمال ديگر افزود   كه عمرت باد صد سال جلالي
سويداي دل من تا قيامت     مباد از شوق و سوداي تو خالي
بر آن نقاش قدرت آفرين باد     كه گرد مه كشد خط هلالي
كجا يابم وصال چون توشاهي من بدنام رند لاابالي
تو مي بايد كه باشي ورنه سهل است   زيان مايه جاهي و مالي
خدا واقف كه حافظ را غرض چيست       وعلم الله حسبي من سوالي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر