با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

حيف باشد - نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی - غزل 456 - 562

562- حيف باشد
نوبهار است د رآن كوش كهخوشدل باشي       كه بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي
چنگ در پرده همين مس دهدت پند ولي   وعظت آنگاه كند سود كه قابل باشي
من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش كه تو خود داني اگ رزيرك و عاقل باشي
در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است   حيف باشد كه زحال همه غافل باشي
گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست   رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي
نقد عمرت ببد غصه دنيي به گزاف           گر شب و روز درين قصه مشكل باشي
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد         صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي

توضيحات :
معني بيت 1( فصل بهار است پس سعي كن خوشدل و شاد باشي زيرا گلهاي بسيار شكفته خواهدشد د رحاليكه تو د رآن موقع در زي رخاكخواهي بود پس تا زنده اي خوش باش 9 معني بيت 2( چنگ با آةنگ خود به تو پند مي دهد اما پند وقتي مفيد است كه تو پند پذير باشي و د تو اثر كند) معني بيت 3( من به تو نمي گويم كه بنشين و با كه بنوش و اصولاً با چه كس يا كساني رفت و آمد كن ولي مي گويم كه زيرك و باهوش باش و خردمندانه عمل كن ) معني بيت 4( در چمن و باغ درحقيقتهر برگي از دفتر جهان افرينش با تو حرف مي زند حيف است كه تو از حال و چگونگي و علت و علل آفرينش آگاه نباشي و غفلت زده باشي )‌معني بيت 5( از نزد ما تا كنار محبوب بايد راهي پر تزس و بيم را طي كني اما اگر عاشق واقعي باشي رفتن بسار آسان است ) معني بيت 60 اگر مرتباً گرفتار غم و غصه باشي اندوه اين جهان سرمايه زندگي تو را به تاراج مي برد ) معني بيت 7( اي حافظ اگ راز بخت بلندت كمك بگيري شكا رآن زيباروي آسان است و تو گرامي خواهي شد )

نتيجه تفال :
1-   حرص و طمع به امور دنيوي داشتن انسان را فرسوده و پريشان حال مي سازد شما متاسفانه خيل يه ماديا اهميت مي دهيد و خيال داردي يك شبه راه صد ساله طي كنيد در حالي كه خداوند به شما عنايت زيادي كرده است
2-   جنابعالي انساني صديق و مهربان مي باشيد اما گاه چنان غرق ماديات ميوشد كه از امور معنوي و روحاني دور مي شويد درحال يكه عشق به معرفت حق در قلب شما هميشه درحركت و آتش محبت د روجودتان شعله ور است
3-   مسافري در راه داريد كه حالش بسيار خوبست ولي اوضاع او فعلاً چندان مساعد نيست به زودي امورش اصلاح مي شود و جاي نگراني نمي باشد
4-   در معامله اي سود كلان به دست مي آوردي اما رقيبي قصد ضربه زدن دارد پس به سخنان همسر خود توجه ويژه مبذول داردي كه به نفع شماست
5-   ا زمعركه اي جان سالم بدر برده ايد بنابر اين به يكي از مشاهد متبركه برويد و نذر خودرا ادا كنيد و ارزش واقعي همسر مهربان خود را بدانيد كه كسي ازاو عزيزتر نمي باشد
6-   خانم يا آقاي عزيز با توجه به غزل خصوصيات شما چنين است اهل ريسك و خطر و تعريف و تجيد هستيد در معامله بي گذشت ولي در بخشش نيز سرآمد مي باشيد اهل حساب و كتاب هستيد و از بي نظمي رنج مي بريد و از نظر سرزندگي هوش ظرافت زيبايي و آزادگي و دست و دلبازي چيزي كم ندرايد دوست نداريد از كسي پيروي كنيد و دوست داري مانند بت شما را پرستش كنند و از ايراد ديگران نسبت به خود بر آشفته مي شود اگر چه ظاهراً تظاهر به اين امر نمي كنيد در عين حال مهربان سرخوش و زنده دل هستيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (456)
خوشدل: دل خوش، شاد.
دميدن: 1- روئيدن، سر بر زدن از خاك، 2- نفس كشيدن و دم زدن و در چيزي پف كردن.
در پرده: 1- به طور محرمانه، 2- در پرده موسيقي و به آهنگ موسيقي.
وعظ: موعظه، پند و اندرز.
قابل باشي: قابليت داشته باشي، پذيرنده و پذيرا باشي.
ورق: برگ.
حالي دگر: حالي خاص، چگونگي ديگر، وجد و سروري ديگر.
واقف: آگاه.
گزاف: بيهوده و باطل.
شاهد: محبوب زيباروي.
مطبوع: پسنديده.
مطبوع شمايل: خوش اندام، خوش سيما.
معاني ابيات غزل (456)
(1) آغاز بهار است. سعي كن تا شاد و خوش و خرم باشي چرا كه بسيار گل از خاك سر برآورد كه تو در زير خاك خفته باشي.
(2) من درباره اينكه در اين نوبهار با چه كسي هم نشين شده و چه بنوشي چيزي نمي گويم، زيرا اگر باهوش و دانا باشي خودت بهتر مي داني.
(3) چنگ هم، با آهنگ موسيقي و سربسته همين اندرز را به تو مي دهد اما پند و اندرز، زماني مؤثر واقع مي‌شود كه پذيراي آن باشي.
(4) هر برگي در باغ به مانند كتابي است كه حالات خاص و چگونگي هايي را بازگو مي كند. حيف است كه تو از اين همه حالات و كيفيات بي خبر بماني.
(5) هرچند ميان ما و دوست راهي دراز و خوفناك فاصله است، اگر از منزلگاههاي بين راه آگاهي داشته باشي طيّ اين راه آسان است.
(6) اگر شب و روز در غكر غم و غصه هاي دشوار دنيا باشي اين غم و اندوه، سرمايه عمرت را بي ثمر، از بين مي برد.
(7) حافظ، اگر بخت بلندت ياري كند در دام آن زيباروي خوش اندام افتاده و صيد او خواهي شد.
شرح ابيات غزل (456)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
٭
اين غزل را حافظ در ايام جواني و به هنگامي كه تحت تأثير فلسفه خيامي بوده است در يك فصل بهار سروده و از باغ و سبزه و باده و ساده سخن گفته است.
پر واضح است كه در ايام شباب ميل دل به سوي خوشي و خوشدلي است و ذهن جوان از اين انديشه ها مالامال است. حال اگر آن جوان، شاعر هم باشد خواسته هاي دل را به زبان شعر بازگو مي كند. اما در اين غزل نشانه هايي از زمينه حالات عرفاني، كيفيت و ضمير باطن گوينده نيز مشهود است كه مي رساند، شاعر در عين حال جستجوگر مبداء و آفريننده كاينات است. بدين سبب در بيت چهارم غزل در حالي كه به باغ و بستان رفته تا به عيش و نوش بپردازد از هر برگ درخت و گلي، دفتري از معاني را باز مي خواند و مانند سعدي، مضمون او را كه در اين بيت آمده است:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
به زباني ديگر بازگو مي كند و بلافاصله در بيت پنجم طريق معرفت را بسيار صعب دانسته و طيّ آن را منوط به اين مي داند كه سالكِ اين راه، نخست بايد آگاه به منازل و مشخصات اين طريق شده آنگاه قدم در جاده نهد.
اين سبك فكر و عقيده را كه حافظ در اين غزل بازگو كرده مي رساند كه شاعر جوان يك سالكِ تازه نفس طريق معرفت الهي است كه در اولين مرحله راه را از چاه باز شناخته و با عزمي راسخ راهي اين طريقت است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش که تو خود دانی اگر زيرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همين می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حيف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف گر شب و روز در اين قصه مشکل باشی
گر چه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

نوبهار است د رآن كوش كهخوشدل باشي       كه بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي
چنگ در پرده همين مس دهدت پند ولي   وعظت آنگاه كند سود كه قابل باشي
من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش كه تو خود داني اگ رزيرك و عاقل باشي
در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است   حيف باشد كه زحال همه غافل باشي
گرچه راهيست پر از بيم زما تا بر دوست   رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي
نقد عمرت ببد غصه دنيي به گزاف           گر شب و روز درين قصه مشكل باشي
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد         صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر: