دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس كنان مغبچه باده فورش گفت بيدار شو اي رهرو خواب آلوده
شست و شويي بكن آنگه به خرابات خرام تا نگردد زتو اين دير خراب آلوده
در هواي لب شيرين دهنان چند كني جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده
به طهارت گذرامنزل پير و مكن خلعت شيب چو تششريف شباب آلوده
آشنايان ره عشق درين بحر عميق غر قه گشتند و نگشتند به آب آلوده
پاك و صافي شو و از چاه طبيعت بدر آي كه صفايي ندهد آب تراب آلوده
گفتم اي جان وجهان دفتر گل عيبي نيست كه شود فصل بهار از مي ناب آلوده
گفت حافظ لغز و نكته به ياران مفروش آهازين لطف به انواع عتاب آلوده
توضيحات:
دوش ( ديشب ) خرقه تر ( لباسم كه به شراب خيس شده ) سجاده شراب آلوده ( جانمازم آلوده به شراب ) افسوس كنان ( قيد حالت = طعنه زنان استهزاكنان ) مغبچه ( خادم ميكده ) رهرو ( رهگذر ) خراب آلوده ( غافل = بي خبر )شست و شو كن ( اول پاك شو ) مفهوم بيت 3( عاشق بايست از آرزوي طبع و هواي نفس پاك باشد تا كه در ميخانه عشق را از هوس آلوده نكند) ياقوت مذاب ( شراب سرخ رنگ ) شيب ( پيري ) شباب ( جواني ) تشريف ( خلعت لباس ) معني بيت 5( خادم ميكده گفت دوران پيري را به پاكي سپري كن و خدمت پيري را با لباس جواني لوده مكن و پيري را از جواني جدا كن ) معني بيت 6( اهل علم و معرفت در درياي ژرف عشق غرق گشتند اما نسبت به تعلقات مادي آلوده دامن نشدند اگر چه غرق شدند ولي ناله نكردند تا كسي مطلع شود ) معني بيت 7( از چاه طبيعت خودخواهي و هوس بيرون بيا و پاك شو زيرا آب پاك به خاك آلوده صفا نمي بخشد )
نتيجه تفال :
1- لسان الغيب در بيت هاي 8-9 به ترتيب فرمايد ( به جانان گفتم اي جان جهان عيبي نيست كه اگر دختر گل د رفصل بهار از شراب آلوده گردد و همراه فصل بهار باده نوشيد ) ( جانان پاسخ داد اي حافظ نزد دوستان قضل فروشي مكن و نكته سنجي مفروش تو هنوز به كمال معني پي نبرده اي پس خاموش باش دريغا از همه مهرباني و عنايت محوبب كه آميخته با سرزنش بود) خود تفسير كنيد
2- نيت جنابعالي بسيار خوب است و د ركار و حال و شغ شما و خانوده اتان گشايش بسيار ايجاد مي شود بطوريكه از جايي كه فكرش ر ا نمي كرديد خبرهاي خوش دريافت مي كنيد چرخ زندگي شما به سرعت خواهد گشت و بر دشمن بد جنس و ناملايمات و سختي ها پيروز مي شويد و سرانجامي بسيار عالي خواهيدداشت
3- تنهايي را رها كنيد و با مردم واقوام باشيد وبراي فعاليت و تلاش جديد كمر همت بزبنديد كه زندگي خوبي در انتظار شماست مرغ سعادت ب ربا منزل شما سايه افكنده است پس از فرصت با توكل بر خداوند بهره بگيريد
4- به پدر و مادر احترام بگذاريد و همسر را دوست بداريد و مواظب مهر و محبت او باشيد زيرا وي شمار ار دوست داد اما بي تجربه است
5- عزيزم بدترين مردم شخص دوروست هبا هركس از درخدعه و فريب وارد مي شود و يك رو نيست پس ا ز او برحذر باش
6- مسافرحالش خوب و خريد و فروش سودمند است و به زودي خبرهاي خوش همراه با كاميابي دريافت مي نيد و مسافرت مهمي در پيش داريد
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معاني لغات غزل (406)
دوش: ديشب.
خواب آلوده: خوابناك، در عالم خواب و بيداري، ناهشياري.
تر دامن: آلوده، مُلَوَّثْ.
سجاده: جانماز.
افسوس كنان: سرزنش كنان، شوخي كنان، مسخره كنان.
مُغبچه: بچه مغ، پسر بچه خادم ميكده.
بيدار شو: هشيار شو.
رهرو: سالك، سالك راه حقيقت.
شست و شويي كن: در اصطلاح عرفا رهايي از بندهاي عقل و علايق.
خرابات: ميخانه و محل فسق و فجور و در اينجا به معناي تخريب اوصاف نفساني و عادات حيواني است.
دير خراب: خرابات، معبد جايگاه تخريب صفات حيواني.
شيرين دهنان: شيرين گفتاران، زيبايان خوش بيان.
جوهر روح: جوهر مجرد روح، گوهر روان، (اضافه تشبيهي) روح به گوهر تشبيه شده.
ياقوت مذاب: كنايه از شراب قرمز.
طهارت: پاكي، و بنا به گفته امام محمد غزالي در كيمياي سعادت پاكي بر چهار طبقه است. 1- پاكي دل از هرچه جز حق، 2- پاكي ظاهر دل از صفات رذيله چون كبر و ريا و حسد و حرص و عداوت، 3- پاكي اندام هاي تن از معاصي چون دروغ گفتن و حرام خوردن و در نامحرم نگريستن، 4- پاكي تن و جامه از پليدي هاي ظاهري.
منزل پيري: مرحله پيري.
خلعت: لباس افتخار، جامه دوخته كه به رسم هديه به كسي مي دهند.
شَيْبْ: پيري.
خلعت شيب: (اضافه تشبيهي) شيب به خلعت تشبيه شده است.
تشريف: خلعت، لباس افتخار.
شباب: جواني.
تشريف شباب: (اضافه تشبيهي) شباب به تشريف تشبيه شده.
چاه طبيعت: چاه سرشت مادي، چاه تعلقات دنيوي، مقتضاي طبع.
صفا: طراوت، شادابي.
آب تُراب آلوده: آب گِل آلود.
دفتر گل: اوراق گُل، برگهاي گُل.
لُغَزْ: مَتَلَك، معما، گفته هاي از سر فضل فروشي.
نكته: حرف پر معنا.
عتاب: سرزنش.
معاني ابيات غزل (406)
(1) ديشب در عالم خواب و بيداري به در ميخانه معرفت رفتم در حالي كه خرقهام ناپاك و جانمازم به شراب آلوده بود.
(2) نوجوان خادم باده فروش سرزنش كنان پيش آمد و به من گفت اي سالك غافل (از خواب غفلت) بيدار شو…
(3) (و) نخست خود را از آلودگي هاي دنيوي پاك كن، سپس به خرابات قدم بگذار، تا اين معبد مقام محو و فنا، از ناپاكي تو آلوده نگردد.
(4) تاكي در آرزوي وصال زيبارويان شيرين گفتار، گوهر روح و روان خود را به باده گلگون آلوده مي كني؟
(5) مرحله پيري را با پاكدامني بگذران و لباس افتخار پيري را چون جامه خلعت جواني آلوده نكن.
(6) آنان كه با راه عشق (و مخاطرات آن) آگاه و پوينده آنند در حالي كه تن به اين درياي ژرف زدند، دامنشان با رطوبت (تعلقات دنيايي) تر نشد.
(7) وجود خويش را از آلودگي ها بزداي و (چون آب زلال) از چاه مادي سرنوشت و طبيعت بيرون آي، چرا كه آب گل آلود را روشني و صفا نباشد.
(8) گفتم (و در پاسخ از او شنيدم) كه اي محبوبي كه به اندازه ي جان و جهان براي من عزيزي، آيا اشكالي دارد كه به هنگام بهار (در اثر باده نوشي) برگهاي گل در چمن به شراب آلوده شود؟
(9) پاسخ داد كه حافظ متلك و معما و نكته به رخ دوستان مكش. دريغ از اين لطف او كه به انواع ملامت و سرزنش آلوده بود !
شرح ابيات غزل (406)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اَصْلَمْ
٭
اين يك غزل عرفاني و بامعاني عميق است كه حافظ در دوره پيري و اواخر عمر در كمال انسجام و پختگي سروده و در آن عقايد باطني عرفاني خود را باز گو كرده است.
شاعر در عين حال روحيه طنز و نكته گويي خود را در اين غزل در بيت هشتم، پس از آن كه سخنان نوجوان خادم ميكده به پايان مي رسد به منصّه ظهور مي رساند و در عالم پيري از باده نوشي طرفداري كرده و علي الظّاهر از مخاطب خود مجاز بودن شرب شراب را در ايام بهار جويا مي شود ! اين پرسش طنز گونه را شاعر در كمال مهارت از زبان نوجوان باده فروش پاسخ مي گويد و مي فرمايد: نوجوان در پاسخ من در حالي كه سخنانش با عتاب و سرزنش همراه بود گفت حافظ به دوستان خود متلك مگو و نكته و كلام گوشه دار خود را به رخ آن ها مكش. اين پاسخ نوجوان كه زاييده فكر بكر حافظ است در واقع روحيه نكته سنجي حافظ را تسجيل و بازگو مي كند و بر ما مسلم مي دارد كه حافظ شاعري نكته سنج بوده و در محاورات پاسخ هاي ظريف و مناسبي به طرف مقابل خود عرضه مي داشته است. آنگاه حافظ در مصراع آخر غزل از قول خود بيان مي دارد كه آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده اين نوجوان خادم ! و به اين طريق غزل عرفاني خود را به پايان مي برد.
تفسیر از سایت دکتر عبدالحسین جلالیان
غزل به قلم علامه قزوینی :
دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش گفت بيدار شو ای ره رو خواب آلوده
شست و شويی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
به هوای لب شيرين پسران چند کنی جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پيری و مکن خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبيعت به درآی که صفايی ندهد آب تراب آلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عيبی نيست که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
دوش رفتم به در ميكده خواب آلوده خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس كنان مغبچه باده فورش گفت بيدار شو اي رهرو خواب آلوده
شست و شويي بكن آنگه به خرابات خرام تا نگردد زتو اين دير خراب آلوده
در هواي لب شيرين دهنان چند كني جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده
به طهارت گذرامنزل پير و مكن خلعت شيب چو تششريف شباب آلوده
آشنايان ره عشق درين بحر عميق غر قه گشتند و نگشتند به آب آلوده
پاك و صافي شو و از چاه طبيعت بدر آي كه صفايي ندهد آب تراب آلوده
گفتم اي جان وجهان دفتر گل عيبي نيست كه شود فصل بهار از مي ناب آلوده
گفت حافظ لغز و نكته به ياران مفروش آهازين لطف به انواع عتاب آلوده
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
غزل نه قضل. لطفا تصحیح کنید.
پاسخحذف