با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

سوداي رخش - دوش سودای رخش گفتم ز سر بيرون کنم - غزل 349 - 392

392 - سوداي رخش
دوش سودا رخش گفتم زسر برون كنم     گفت كو زنجير تاتدبير اين مجنون كنم
قامتش راسرو گفتم سر كشيداز من به خشم دوستان از راست ممي رنجدنگارم چون كنم
نكته ناسنجيده گفتم دلبرا معذور دار     عشوه اي فرماي تامن طلع را موزون كنم
زرد رويي م يكشم زان طبع نازك بي گناه   ساقيا جامي بده تا چهره را گلگون كنم
اي نسيم منزل ليلي خدا را تابه كي       ربع رابرهم زنم اطلال را جيحون كنم
من كه ره بردم به گنج حسن بي پايان دوست صدگداي همچو خودرا بعد از ين قارون كنم
اي مه صاحب قرآن از بنده حافظ ياد كن     تادعاي دولت آن حسن روزافزون كنم


توضيحات :
دوش ( ديشب ) سود ( انديشه ) سودايرخش ( انديشه شيفتگي جمال ) زسر بيونكنم ( ازسر بدر كنم ) سركشيد( اعتراض كرد روي گردانيد ) بهخشم ( باعصبانيت با خشم) راست ( سخن درست و راست ) چون كنم ( چهكاركنم چه توانم كرد ) نكته ( سخن ) ناسنجيده ( نادرست ناموزون ) عشوه ( ناز = كرشمه ) فرما ( بنما ) طبع ( قريحه شعر گويي ) طبع نازك بي گناه ( قريحه زود رنج محبوب ) ربع ( سرا محله ) اطلال ( جمع طلل = اثر و نشانه منزل و مسكن ) جيحون ( نام رودي بين خراسان و سمرقند ) خدارا ( باي رضاي خداكمك كن ) قارون ( نام توانگر زمان حضرت موسي ) مه صاحب قرآ» ( ماه رخسار يگانه روزار = كسي كه دراحتماع دو ستاره از ستارگان هفتگانه دريك برح متولد شود صاحب قرآ» گويند مثلاً ا زهم قرآني مريخ و زحل نوزاد شجاع مي شود ) ره بردم ( دست يافتم ) معني بيت 4( از سرشت زودرنج محبوب بي آنكه خطايي كرده باشم شرمنده ام اي ساقي ساغري بده تا از تاثير آن چهره را سرخ كنم كه از عشق او زرد رو و خجالت زدهام ) معني بيت 7( اي كسي كه يگانه وسرآمد حسن و كمال هستي ارادتمند خود حافظ ار ابه ياد باور و لطفي كن تا من براي سلطنت جمال زياب تو دعا كنم )

نتيجه تفال :
1-لسان الغيب در بيتهاي 1-2-3- فرمايد ( ديشب با خود كه فكر عاشقي برجمال او را زا سر بيرون كنم محبوب گفت كه زنجير رابياوريد تا اين ديوانه عشق را ببنديم و او را به راه عشق آوريم تاديگر خيال محال نكند )( قد ا و رابه سرو مانند كردم با عصبانيت اعتراض كرد چون محبوب زيباي من از سخن راست ناراحت مي شود چه كاركنم )( اي محبوب لطيفه اي نابجا گفتم با كرم خود عذرم را بپذير و اينك كرشمه اي لفرما تا قريحه ممرا بريا سخن راست و درست برانگيزد ) خود تفسير كنيد
2-بيش از حد معمول ا زاوضاع و زندگي گله و شكايت داريد و هيچ چيز شما را قانع نمي كند و با مشكلي اندل خيال ميكنيددنيا به سر آ«ده و ديگران بدون ناراحتي هستند ار از لاك خود بيرون بياييد خواهيد ديد كه شما يكي از خوشبخت هاي روزگاريد
3-اگر چه آدمي صبور هستيد ولي بيشتر به اين شكيبايي تظاهر مي كنيد و مرتبا در ترديد و دودلي بسر مي بريدكه شايسته شما نمي باشد و بايدانديشه و فكر و اراده با ثبات داشته باشيد تا كاملاً موفق شويد
4-كسي شما را دوست داردولي رسم عاشقي را نمي داند كسي پند مهمي به شما داد ولي گوش نكرديد ملاقات مهمي و سفر مفيدي در راه داريد
5-در 9 شب آينده  خواتب خواهيد ديد كه در كشتي سوار هستيد يا مشغول رانندگي مي باشيد نشانه تحول كلي در روحيه و زندگي شماست بطوريكه امكان تغيير شغل يا مكان برايتان بوجود مي آيد
6-به يكي از شماهد متبركه برويد و دعا كنيد حتماً موفق مي شويد و لي مقدمات اجراي اين نيت را فراهم كنيد تا روزگاري خوش داشته باشيد


لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (349)

سودا : سیاه، دیوانگی، اندیشه های باطل شیفتگی .

سرکشید : سرکشی کرد، روی گردانید، اعتراض نمود .

نُکته : لطیفه، سخن نغز .

عشوه : ناز و غمزه .

طبع را موزون کنم : قریحه را برای سخن سنجیده و به هنجار آماده کنم .

زردرویی می کشم : خجالت می کشم، احساس شرمندگی می کنم .

طبع نازک : طبع زودرنج، سرشت لطیف .

رَبع : سرا، محلّه، منزل .

اَطلال : تلِّ خاک باقی مانده از خانه خراب شده .

گنج حُسن بی پایان : حُسن به گنج زوال ناپذیر و تمام نشدنی تشبیه شده .

قارون : ثروتمند زمان حضرت موسی که چند نفر کلید مخازن گنج او را حمل می کردند و عاقبت بر روی آن همه ثروت از گرسنگی مرد .

صاحب قِران : صاحب طالع نیکو، خوش اقبال ، کسی که به هنگام ولادتش ستاره های سعدِ زُهره و مشتری در یک برج باشند و مجازاً به معنای یگانه و سرآمد روزگار .

از بنده حافظ : از این بنده حافظ .

معانی ابیات غزل (349)

1) دیشب با خود گفتم اندیشه های باطل شیفتگی دیدارش را از سر بیرون کنم . گفت زنجیر کجاست تا برای این دیوانه چاره یی بیندیشم .

2) قد و بالای او را به سرو مانند کردم با تندی به من اعتراض کرد. ای دوستان چه کار کنم. محبوب من از حرف راست آزرده خاطر می شود .

3) محبوب من مرا ببخش که سخنی ناسنجیده گفتم، ناز و ادایی کن تا من قریحه خود را برای سخن مناسب تری آماده سازم .

4) بی آنکه گناهی کرده باشم از آن طبع زود رنج یار خجالت زده ام. ای ساقی جامی بده تا چهره زرد شرمنده خود را با آن گلگون کنم .

5) ای باد ملایمی که به سوی منزل سَلمی (محبوب من) می وزی، برای خاطر خدا (به او بگو) تا کی خانه را در هم فرو ریخته و تپّه های به جامانده آن را با اشک چشم خود به رود جیحون مبدّل سازم .

6) حال که من به گنجینه پایان ناپذیر زیبایی دوست دست یافته ام، می توانم صد گدایِ مانند خود را مثل قارون ثروتمند کنم .

7) ای ماه رخسار بی مانند روزگار، یادی از این بنده خود حافظ بکن تا من هم به آن دولت و اقبال زیبایی روز افزون تو دعا کنم .

شرح ابیات غزل (349)

وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

بحر غزل : رمل مثمّن محذوف

*

سنایی : ای مسلمـانان نـدانم چـاره دل چـون کنم

یـا مگـر سـودای عشـق او ز سـر بیـرون کنم

*

تعداد غزل هایی که در زمان شاه شجاع و در طول مدّتی که روابط فیمابین حافظ و شاه چندان حسنه نبوده و از طرف حافظ سروده شده است کم نیست و همانطور که در شرح غزل 253 گفته شد حافظ همیشه منتظر فرصت مناسب برای نزدیک شدن به شاه شجاع است و انگیزه سرودن این غزل هایی که با شِکوه و گلایه و تقاضای غیر مستقیم مساعدت همراه است همه برای آشتی و باز گردانیدن آب رفته روابط حسنه به جوی است .

شاعر در این غزل نه از روی التماس بلکه در حالت بی تفاوتی، در شروع غزل می گوید دیشب به فکر افتادم که به یکباره همه روابط و آنچه در گذشته بین من و شاه شجاع اتفاق افتاده را به کنار نهاده و فراموش کنم، ندایی به گوشم رسید که این کار عاقلانه نیست و به دیوانگی می ماند .

شاعر در ابیات دوم و سوم و چهارم تلویحاً از جسارت و آنچه را که در گذشته سبب رنجش شاه شده است به نحو زیبایی معذرت خواهی می کند و معلوم می شود که یک نکته ناسنجیده روزی از دهان حافظ در آمده و سبب کدورت شاه شده است و در اینجا حافظ به اشاره از آن یاد می کند. چنانکه قبلاً در غزل 253 نیز به چنین رویدادی اشاره شده و در صفحه 71 ، 72 و 1395 سخن از این موضوع به میان آمده است شاعر در بیت آخر غزل با عنوان مه نامهربان و صاحب قران از شاه شجاع می خواهد که در ارسال وظیفه و مقرّری دچار فراموشی نشود!

در پایان همانطور که شادروان قزوینی یادآور شده اند حافظ در سرودن بیت پنجم این غزل مضمون امیر معزّی را بازگو کرده است که در قصیده یی می گوید :

ربـع از دلم پر خـون کنم اطـلال را جیــحون کنم

خـاک دمـن گلـگون کنم از آب چشـم خویشتن
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

دوش سودای رخش گفتم ز سر بيرون کنم گفت کو زنجير تا تدبير اين مجنون کنم
قامتش را سرو گفتم سر کشيد از من به خشم دوستان از راست می‌رنجد نگارم چون کنم
نکته ناسنجيده گفتم دلبرا معذور دار عشوه‌ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
زردرويی می‌کشم زان طبع نازک بی‌گناه ساقيا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ای نسيم منزل ليلی خدا را تا به کی ربع را برهم زنم اطلال را جيحون کنم
من که ره بردم به گنج حسن بی‌پايان دوست صد گدای همچو خود را بعد از اين قارون کنم
ای مه صاحب قران از بنده حافظ ياد کن تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

دوش سودا رخش گفتم زسر برون كنم     گفت كو زنجير تاتدبير اين مجنون كنم
قامتش راسرو گفتم سر كشيداز من به خشم دوستان از راست ممي رنجدنگارم چون كنم
نكته ناسنجيده گفتم دلبرا معذور دار     عشوه اي فرماي تامن طلع را موزون كنم
زرد رويي م يكشم زان طبع نازك بي گناه   ساقيا جامي بده تا چهره را گلگون كنم
اي نسيم منزل ليلي خدا را تابه كي       ربع رابرهم زنم اطلال را جيحون كنم
من كه ره بردم به گنج حسن بي پايان دوست صدگداي همچو خودرا بعد از ين قارون كنم
اي مه صاحب قرآن از بنده حافظ ياد كن     تادعاي دولت آن حسن روزافزون كنم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر