9- سينه نالان
ساقيا برخيز و درده جام را خاك برسر كن غم ايم را
ساغر مي بركفم نه تا زبر بركشم اين دلق ازرق فام را
گرچه بد ناميست نزد عاقلان ما نمي خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند ازين باد غرور؟ خاك برسر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود كس نم بينم زخاص و عام را
با دلارامي مرا خطر خوش است كز دلم يكباره برد ارام را
ننگرد ديگر به سرو اندرچمن هركه ديد آن سرو سيم اندام را
صبركن حافظ به سختي روز و شب عاقبت روزي بيابي كام را
ساغر مي بركفم نه تا زبر بركشم اين دلق ازرق فام را
گرچه بد ناميست نزد عاقلان ما نمي خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند ازين باد غرور؟ خاك برسر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود كس نم بينم زخاص و عام را
با دلارامي مرا خطر خوش است كز دلم يكباره برد ارام را
ننگرد ديگر به سرو اندرچمن هركه ديد آن سرو سيم اندام را
صبركن حافظ به سختي روز و شب عاقبت روزي بيابي كام را
توضيحات :
درده (عطاكن ) ارزق فام (كبود رنگ = نام فرقه اي از صوفيه ) افسردگان خام (مرده دلان ) ديگر (هرگز) تا 0حرف تعليل ) زبر (ازتن ) دلق (خرقه لباس پاره ) نافرجام (بدعاقبت ) ننگرد (نظر نكند 9 سيم اندام (بدن نقره اي يعني زيبا ) معني بيت 1 ( اي ساقي بلند شو و جام مي به دستم بده و خاك بر سر ايام كن تا با نوشيدن باده غم را زير خاك كنم ) معني بيت 2 ( اي ساقي پياله مي را به دستم بده تا اين لباس كبود رنگ صوفيانه را (مربوط به شيخ حسن ازرق ) چاك زنم و مانند آنها مست شوم ) معني بيت 7-(دلم با دلارامي خوش است كه يك باره قرار و راحت را از من سلب كند (مراد ا زدلارام اينجا ممكن است اشاره به پير و مرشد خود شيخ محمود باشد)
نتيجه تفال :
1- چرا تا اين اندازه به خود رنج مي دهي اعصاب خود را نارحت مي سازي ؟ شما كه انساني پاك و داري قلبي مهربان و با صفا هستيد چرا زود رنج هستيد و وسواس داريد ، عزيزم دنيا را هر طورگرفتي ، همان گونه مي شود
2- درست است كه دل در گرو مهر كسي داري و دم بر نمي آوري و با ياد او خوش هستي اما بدان كه راز دل خود را با هركسي نگويي زيرا با صبر اين مشكل حل ميشود و به مرادت مي رسي اما كمي با حوصله باش و گاهي پنهاني از او سراغي بگير
3- حال و هواي شما مانند كسي است كه مي گويد : اگر چه نخواستن شهرت نزد خردمندان بدنامي است ولي ما خواستار نام و مقام نيستيم بلكه به مستي و رسوايي عشق دل خوش داريم ، اين مطلب را حافظ دربيت سوم به شما گوشزد مي كند
4- با صبر و حوصله حتماٌ به مرادت مي رسي مســـــافرت را توصيه نمي كنم ولي خريد را سفارش مي كنم و ازفروش منصرف شويد بيمار وضع خوبي ندارد مسافر خبري مي دهد موفقيت دركارهمراه شماست
5- مي داني انسان موفق مي داند كه چگونه مي توان جدي بود بي آنكه خشك و رسمي باشد ولي بازنده غالباً خشك و رسمي است زيرا فاقد توانايي جدي بودن مي باشد
6- از ملاحت و بانكي و خوش قلبي خود براي جلب نظر ديگران بهره بگر ولي دل مردم را نشكن و صدقه بده و نذري كه كردي اداكن
7- سه نفر به شما حسادت مي ورزند و 2 نفر عاشقانه شما را دوست دارند سعي كن مغرور نباشي زيرا غرور عامل شكست مي باشد
8- حضرت علي (ع) مي فرمايد : به زندگي اميدوار باش زيرا آتش اندوه و غم بدن آدمي را مي گدازد و مانند فلز مذابي آب مي كند
9- آنچه كه هم اكنون درذهن شما وارد مي شود هماناست كه حافظ دربيت 4 مي گويد و پاسخ آن را دربيت آخر به شما داده است .
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
#####
غزل به قلم علامه قزوینی :
#####
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
ساقيا برخيز و درده جام را خاك برسر كن غم ايم را
ساغر مي بركفم نه تا زبر بركشم اين دلق ازرق فام را
گرچه بد ناميست نزد عاقلان ما نمي خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند ازين باد غرور؟ خاك برسر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود كس نم بينم زخاص و عام را
با دلارامي مرا خطر خوش است كز دلم يكباره برد ارام را
ننگرد ديگر به سرو اندرچمن هركه ديد آن سرو سيم اندام را
صبركن حافظ به سختي روز و شب عاقبت روزي بيابي كام را
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
شرح غزل :
#####
غزل به قلم علامه قزوینی :
#####
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
ساقيا برخيز و درده جام را خاك برسر كن غم ايم را
ساغر مي بركفم نه تا زبر بركشم اين دلق ازرق فام را
گرچه بد ناميست نزد عاقلان ما نمي خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند ازين باد غرور؟ خاك برسر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود كس نم بينم زخاص و عام را
با دلارامي مرا خطر خوش است كز دلم يكباره برد ارام را
ننگرد ديگر به سرو اندرچمن هركه ديد آن سرو سيم اندام را
صبركن حافظ به سختي روز و شب عاقبت روزي بيابي كام را
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
دیگه چقد صبر ؟؟؟؟؟
پاسخحذفصد بار زهر یاس می کشد مرا
حذفگر پادزهرم نبودی امید
تا وقتی که بمیریم باید صبر کنیم مثل اینکه
صبر.....واقعن غم و اندوه آب کرد منو...
پاسخحذف