با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

گنج روان - آن یار کز او خانه ما جای پری بود - غزل 216 - 122

122- گنج روان
آن یار کز و خانه ما جای پری بود     سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش     بیچاره ندانست که یارش سفری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را       باحسن ادب شیوه صاحب نظری بود
ازچنگ منش اختر بدمهر به در برد      آری چکنم دولت دور قمر ی بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را درمملکت حسن سر تا جوری بود
تنها نه زراز دل ما پرده برافتاد         تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
خوش بود لب آب وگل و سبزه ولیکن افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکشد بلبل ازین رشک که گل را باباد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هرگنج ساد که خداداد به حافظ         از یمن دعای شب و ورد سحری بود


توضیحات :
بری ( پاک = صفت مشبه ه از برائت ) این شهر ( دراین شهر ) منظور ( معشوق = مجازاً) پری ( زیبا رو = معشوق ) خوش بود ( خوب بود ) دولت ( برای طنز و تمسخر آمده است ) دور فمری ( گردش روزگار و ماه ) فروکش کردن ( قرار گرفتن ) منش ( من + اورا ) اختر بد مهر ( طالع و بخت ناسازگار ) بدربرد ( ربود ) رشک ( حسد ) یمن ( مبارکی ورد ( دعا ) معنی بیت 5( ای دل اگر معشوق ا تو نمی نشیند معذورش بدار زیرا در کشور زیبایی تاج فرمانروایی بر سر دارد و تو فقیر بینوایی بیش نیستی ) معنی بیت 9( ای بلبل عاشق خود را ازحسد هلاک کن زیرا گل معشوق تو سحر گاهان زیبایی خود را به باد صبا عرضه کرد و با باد بهاری به رقص پرداخت )

نتیجه تفال :
1-   اگرچه حافظ این غزل را درسوگ فرزندش سروده است پس در حقیقت مرثیه ای می باشد که به جنابعالی می گوید از این نیت دست بردار که هیچ چیز دراین دنیا پایدار نمی باشد بویژه اینکه وسایل و امکانات لازم برای اجرای این نیت را فراهم نکرده اید و می خواهید با عجله این کار عملی گردد که فعلاً مقدور نیست و به صلاح هم نمی باشد .
2-   روزهای سختی بر شما گذشته و می گذرد که مجبور به تحمل سختی و ناراحتی خواهید شد که باید با صبر و شکیبایی پذیرای آن باشید .
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۲۱۶)

پری: فرشته.

بری: مُبَرّا.

فروکش کنم: اقامت کنم ، در سینه فرو برم، شهیق.

سفری بود: عازم سفر بود.

منظور: مورد نظر، محبوب مورد نظر.

با حسن ادب: درکمال ادب، با حسن اخلاق وادب.

شیوه: روش، رفتار.

صاحب نظری: نکته سنجی، صاحب رأی .

اختر بد مهر: طالع بی رحم.

دولت دور قمری!: به اصطلاحعلم نجوم به معنای دوره هفت هزار ساله یی است که از خلقت آدم شروع شده و در پایان آن آخر الزّمان است ، کنایه از بخت بد و نامساعدا دوره فتنه و فساد آخر الزّمان است و شاعر کلمه دولت را دراین بیت به صورت طنز استعمال کرده است که به معنای بی دولتی است .

عذری بنه:عذری را بپذیر.

پرده برافتاد:پردهپس رفت، آشکار شد، پرده بالا رفت.

پرده دری: بر ملا کردن،آشکار کردن.

گنج روان: گنج سیّار ، وجود در حال گذری که چون گنج گرانبهابود ، آن وجودی که به مانند گنج قارون با نفرین موسی در زمین فرو رفت و پیوسته در حال فرو رفتن است .

رشک: حسادت.

یمن: برکت.

معانی ابیات غزل (۲۱۶)

(۱) آن محبوب که ( به خاطر وجود او ) خانه (وشهر و دیار) ما چون جایگاه فرشتگان ( امن و امان ) بود ، سراپایش به مانند فرشته عاری از عیب بود. (۲) دل گفت که به امید او در این شهر می مانم ، بیچاره خبر نداشت که محبوبش عازم سفر است. (۳) آن محبوب خردمند و مورد نظر من که در عین آراستگی و اداب نکته سنج نیز بود…(۴) الف: طالع ناسازگار من او را از دستم ربود . بلی! چه می شود کرد! این پیش آمداز دولت! (= نکبت) دوره قمری بود.

(۲) ب : بخت ناسازگار من اورا از دست به در برد .آری! چه می توان کرد. طالع من در دوره قمری بهتر از این نبود.( ۵) ای دل، این پوزش را ( از محبوب)بپذیر، زیرا تو درویشی و او در کشور حسن ، شخصیت تاجداری بود. (۶) ( در این میان )نه تنها راز دل ماآشکار شد که روز گار پیوسته راه ورسمش همین افشاگری بوده است. (۷) تنها اوقات خوب وخوش ما زمانی بود که با دوست سپری شد باقی اوقات در بی ثمری وغفلت گذشت .(۸) به سر بردن کنار جویبار و گل و سبزه صفایی به سزا داشت.اما افسوس که آن محبوب گرانقدر، چون سرو روان، گذرا بود. (۹) (جای آن دارد که) بلبل ، خود را از درد حسد ، از پای در آورد که معشوق او، گل ، به هنگام سحر با نسیم صبا عشوه گری می کرد. (۱۰) خداوند هر گنج خوشبختی که به حافظ ارزانی داشت به برکت دعاو اوراد شبانه و درس صبحگاهی اوبود

شرح ابیات غزل(۲۱۶)

وزن غزل: مفعولن مفاعیلمفاعلین مفاعیل

بحر غزل: هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور

*

بعضی از حافظ شناسان محترم اینغزل را سوکنامه یی دربارة همسر یا فرزند حافظ پنداشته اند ، حال آنکه این غزل در فراق ( نه در مرگ) شاه ابواسحاق سروده شده است .

سبب اینکه بعضی از محققین محترم این غزل را در سوک همسر حافظ قلمداد کرده اند این است که در مطلع غزل و مصراع نخست: (آن یار کز و خانه ما رشک پری بود) آمده است.

جای آن دارد که نخست چند کلمه در بارة نحو غور و مطالعه و کشف ایهام ومعنای صورت باطن غزلهای حافظ گفته شود. در این باره نکاتی چند بایستی مطمح نظر قرار گیرد :

۱-اگر پژوهنده محترم خود شاعر باشد آسانتر و در غیر اینصورت با مختصر تأمل و مداقه و با خواندن مکرر غزل و کشف ارتباط معانی باطنی ابیات، باید پای اندیشه خود را درست به جای پای اندیشه شاعر بگذاردتا موفق به کشف منظور اصلی و باطنی حافظ شود.

۲-پژوهنده بایستی ضرورت موجزگفتن به سبب محدودیت فرجه بحر شعر، ضرورت استعمال اجباری یک کلمه قریب المعنا به کلمه سلیس و واضحی که اگر شاعر به کار برده بود بهتر مقصود او رابیان می کرد، ضرورت حذف حرف اضافه یا حرف ربط ، در پاره یی موارد ، مانندآنچه در مصراع اول بیت دوم همین غزل صورت گرفته وبعد از کلمه ( کنم) حرف(در) حذف شده است وبالاخره ضرورت جا انداختن مفاد مضمون به هر نحو نسبتاً ممکن تر به علت التزام رعایت کلمه قافیه و ردیف را همیشه در نظر داشته باشند.

۳-به این نکته توجه شود که مفاد ظاهری ابیات ممکن است پشت سر هم و مرتبط به هم ویکدست نباشد اما معانی باطنی و ایهام ابیات غزل همیشه پشت سر هم و به هم مرتبط است زیرا منظور اصلی حافظ در اکثر غزلها یش در درجه اول القاء و تفهیم ایهام شعر خود به طرف مورد نظر خود بوده ودر درجه دوم بر تن فرزند خود لباس عاشقانه – عارفانه پوشانده است و این لباسها را چنان با سلیقه پوشانیده که بعد از زمان او، ذهن خوانند گان را به خود مشغول و آنها را شیفته سلیقه وهنر و خوش ذوقی خود نماید .

۴-حاضر الذّهن بودن همه نکات تاریخی و رویداد های زمان حافظ تا آنجا که در تواریخ ضبط و مدارک آن در دست است ، تا با تشابه مضمون با رویدادی درک علت سرودن شعر میّسر گردد. احتمالاً تنها با خواندن ( آن یار کز وخانه ما جای پری بود) نمی توان درباره مفهوم شعر وشاعری که همه غزلیاتش دارای ایهام است به سادگی نظر قطعی داد که یار ، معشوقه یا همسری است که در خانه سراینده به سر می برده است. به عنوان مثال همانطور که در معنی این بیت مطلع ، در بالا نوشته و شرح داده شد ه منظور شاعر از خانه ما ، شهر ودیار ما می باشد و خود شاعر هم که به این نقطه ضعف تشبیه خود پی برده ، برای اینکه خواننده را از اشتباه به در آورد بلافاصله در بیت دوم می گوید( دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش ) و کلمه شهر را آورده تا معلوم شود که منظور او از استعمال کلمه خانه همان شهر و دیار می باشد که به حکم ضرورت شعری و محدودیت وزن به آوردن آن مجبور بوده است. و گرنه اگر کسی برای مرگ همسر خود سوکنامه بسراید این مضمون را به کار نمی بُرد و مضمون زندگی کردن در شهر خود را شاعر نه به خاطر همسر بلکه به خاطرشهریاری خوش رفتار ، برای خود موهبتی فرض می کرده و استعمال کرده است. از این گذشته شاعر در بیت سوم، محبوب خود را با عبارت ( منظور خردمندمن) یاد می کندکه ( با حسن ادب شیوه صاحب نظری داشته استو این صفات برای حاکم و سلطان وقت مناسبتر است تا همسر و از آنجا که حافظ تعمداً مایل نبوده که در اکثر غزلها صراحتاً نام ممدوح خود را ببرد و پیوسته ملاحظه این را داشته که معانی ظاهری غزل او جنبه کلی داشته و با گذشت زمان کهنه نشود . در بیت سوم می فرماید (منظور خردمند من ) و اگر برای همسر خود شعر می سرود چنین عبارتی ومضمونی را نمی پرداخت. شاهد دیگر اینکه در بیت پنجم، آنجا که شاعر می گوید عذر رفتن او را بپذیر زیرا تو درویشی و اودر مملکت حسن شخصیت تا جوری بود ، انتخاب این کلمات و توضیحات صرفاً به منظور شناساندن سلطان حاکم بر شیراز ، در کذشته بوده است نه همسر در منزل او این مضمون را اگر به پای حافظ بگذاریم معنایش این می شود که حافظ می فرماید: عذر مردن همسر خود را بپذیر زیرا چون تو درویشی مستمند بودی و او را در ممکلت حسن شخصیت تاجوری بود به این سبب مرد و این قیاس مع الفارق است.

مفاد باطنی بیت ششم که با رفتن شاه، راز حافظ آشکار و او در مضیقه افتاده و مورد سوء ظن امیر مبارزالدین قرار می گیرد همان همکاری و کار گزاری حافظ با دربار شاه ابواسحاق در زمان سلطنت او بوده و به هیچ وجه مناسب با مرگ همسر او نمی باشد . همچنین معنای بیت نهم غزل هم به هیچ وجه با سوگ همسر مناسبت ندارد و منظور شاعر این است که شاه ابواسحاق ازدرد و ناراحتی اینکه ملکش به دست دیگران افتاده است ، جای آن دارد که خود را از پای درآورد .

توضیح این مطالب در شرح غزل بدان سبب آمد که هم شأن ، نزول غزل روشن شودو هم نحوة استنباط و درک علت اصلی سرودن غزلهای حافظ را که توسط این ناتوان انجام می گیرد برای خوانندگان به صورت اجمال در جایی گفته شود.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم دولت دور قمری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

آن یار کز و خانه ما جای پری بود     سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش     بیچاره ندانست که یارش سفری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را        باحسن ادب شیوه صاحب نظری بود
ازچنگ منش اختر بدمهر به در برد        آری چکنم دولت دور قمر ی بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را  درمملکت حسن سر تا جوری بود
تنها نه زراز دل ما پرده برافتاد          تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
خوش بود لب آب وگل و سبزه ولیکن افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکشد بلبل ازین رشک که گل را   باباد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هرگنج ساد که خداداد به حافظ           از یمن دعای شب و ورد سحری بود

غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. منظور از باد بهاری همان باد صباس که در از شمال شرقی در هنگام سحر میوزد و باعث زنده شدن تمامی گیاهان و زنده شدن درختان است که به نفس رحمان نیز تعبیر میشود سمتی که باد صبا میوزد به سمت در ورودی کعبه است و شاعر عشقبازی باد صبا رو با معشوق که همان گل است میداند و بلبل که حافظ در عشق گل اواز سر میدهد ولی نتیجه ای ندارد و به خودش میگه از حسادت باید بمیرد باد صبا همان بادیست که تمامی عارفان راز دل خود را به آن میسپردن تا به در خانه خدا ببرد و پیک بهاری و پیک عاشقان به معشوق بوده
    ن.ب

    پاسخحذف