55- یقین می دانم
خواب آن نرگس فان تو بی چیزی نیست تاب ا« زلف پریشان تو بی چیزی نیست
ازلبت شیر روان بودکه من می گفتم این شکر گرد نمکدان تو بیچیزی نیست
چشمه آب حیاتست دهانت اما برلبش چاه زنخدان تو بی چیزی نیست
جان ددرازی توبادا که یقین می دانم درکمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باداز سرکویش به گلستان بگذشت ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
دردعشق از چه دل از خلق نهان می دارد حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
توضیحات :
فتان (صفت نرگس = فتنه انگیز ) نرگس (استعاره از چشم معشوق ) بی چیزی نیست (بی سبب نمی باشد ) خواب (رویا ) تاب (پیچش ) روان (جاری ) تابآن زلف پریشان (پیچ و خم زلف درهم معشوق ) شیر روان(شیر می چکد =بوی شیر می آید = طفلی ) شکر گرد نمکدان (کنایه از دل عشاق را به نحوی جلب کردن ) درازی تو باد(طولانی باد = فعل دعایی ) معنی بیت 1( خواب چشم فتنه انگیز تو بی جهت نمی باشد و مانند خفته ایست که به زودی بیدار می شود و پیچ گیسوی تو هم بی علت نمی باشدبله برای گرفتار کردن است )
معنی بیت 2( هنوز طفل بودی که من با خود می گفتم که این لب شیرین تو دراطراف دهان نمکین و خالی ازحسن و ملاحت نمی باشد ) معنی بیت 3( دهانت چشمه آب زندگی است اما درکنار آن چاه زنخدانت بی علت و حکمت نیست بلکه برای به بند کشیدن کسانی استکه میل آب حیات تو را دارند ) معنی بیت 6( دیشب نسیم ازکوی یار به گلزار وزیدپس ای گل گریبان چاک ردن تو بی دلیل نیست
نتیجه تفال :
1- او بی غرض و مقصود این پیشنهاد را به تو نکرده سخن اوقلابی است و قصد دارد تو را بدین وسیله مغبون سازد
2- اگر اینکار را کردی پیشیمان می شوی گویی به چاه و زندانی همیشگی دچار می گردی
3- خداوند عمرت را طولانی کند اما سعی کن در راه خدا گام برداری
4- این ناله و فغان تو بی علت نیست و خبر از پریشانی دل و باد غرور می دهد همه متوجه ناراحتی تو شده اند پس هرچه زودتر این فکر بیهوده را از سر بدران که آینده ای موفقیت آمیزتر درجایی بالاتر وفایده ای مفیدتر درانتظار تو ست
5- پندی پدرانه دارم (هرکس کاری را از راه درست و منطقی آن انجام ندهد می لغزد )
6- سفرکرده می آید و معامله خرید منفعت دارد اما فروش زمانش نرسیده است ازدواجی فعلاً صورت نمی گیرد ولی فردی بایکی از آشنایان شما برخوردی زیبا و صمیمانه پیدامی کند
7- درماه مس و تلاش به دنیا آمده اید بسیار صبور و بردبار در کارها هستید اما زود هم می رنجید
8- می دانی فکر قوه ای خدادادی است که برای حل مشکلات آفریده شده ولی متاسفانه گروهی برای خود مشکلاتی فراهم می سازند
9- حافظ دربیت آخر پاسخ شما را داده است که می فرماید: اگرچه دل غم عاشقی را از مردم پنهان میدارد اما ای حافظ این چشم اشکبار تو بی کار نمیماند و راز تو را افشا میکند
10- به آینده ای که درپیش رو داری فکر کن که ازخانواده ای محترم و دارای اصل و نسب هستی پس لازم است که تلاش و کوشش شما درخور شایستگی این خانواده باشد زیراهمه از شما توقع دارند
11- خبری و هدیه خوشی دریافت می کنی که موجب شادی شما می شود
12- برنده متعهد می شود اما بازنده وعده می دهد
13- آشفتگی خیال شما درمورد این نیت بی جهت می باشد زیرا وعده ها وقتی جامه عمل می پوشانند که صداقت و یکرنگی لباس و پوشش آنها باشد پس نگران نباشید.
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
١ -خواب و خمارى چشمان فتنه‌انگیز و پیچ و تاب گیسوى پریشان تو،بى‌علت نیست[بلکه براى‌ربودن و به دام افکندن دل‌هاست.نرگس،استعاره از چشم معشوق است.نکته‌ى دیگر رابطه‌ى خواب‌و فتنه است.مى‌گوید:چشمان تو فتنه‌اى است که به خواب رفته اما به زودى بیدار خواهد شد!]
٢ -زمانى که تو هنوز کودک بودى،من مى‌گفتم:که لب‌هاى شیرین تو بر گرد دهان نمکینت، بى‌علت و بى‌سبب نیست. [شکر،استعاره از لب شیرین و نمکدان استعاره از دهان دلبر است.]
٣ -عمرت دراز باد!من یقین دارم که تیر مژگان تو در زیر کمان ابروانت بى‌سبب نهاده نشده[بلکه
براى آن است که بر قلب عاشقان فرو نشیند.کمان،استعاره از ابروى دلدار است و مژگان او به ناوک(-نوک تیر)تشبیه شده است.]
۴ -اى دل،این ناله و فریاد تو هم بى‌علت نیست،بلکه از آن است که به غم و رنج جدایى از یار
گرفتار هستى!
۵ -اى گل،شکوفا شدن تو نیز بى‌سبب نیست،بلکه از آن است که دیشب از سر کوى دلبر،بادى
به سوى گلستان وزیده است.[گریبان چاک کردن گل کنایه از شکوفا شدن آن است.]
۶ -اى حافظ!این چشم تو نیز بى‌سبب گریان نیست،بلکه از آن است که درد عشق در دل دارى
اگر چه آن را از مردم پنهان مى‌کنى.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری
غزل به قلم علامه قزوینی :
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست
از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم
این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم
در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
خواب آن نرگس فان تو بی چیزی نیست تاب ا« زلف پریشان تو بی چیزی نیست
ازلبت شیر روان بودکه من می گفتم این شکر گرد نمکدان تو بیچیزی نیست
چشمه آب حیاتست دهانت اما برلبش چاه زنخدان تو بی چیزی نیست
جان ددرازی توبادا که یقین می دانم درکمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باداز سرکویش به گلستان بگذشت ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
دردعشق از چه دل از خلق نهان می دارد حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر