هر آن کاوخاطری مجموع و یاری نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینت مگر مهر سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زی رنگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو اینش هست آتش نیست بنازم دلبر خود را که حسنش آو و این دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را که صدر مجلس عزت فقیر ره نشین دارد
بلا گردان جان و دل دعای مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشیدو کیخسرو غلام کمترین دارد
اگر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشقی مفلس بگوئیدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
توضیحات :
مجموع ( آسوده فراهم ) نازنین ( ناز پرورده عزیز ) همدم ( هرماه قرین ) دولت ( اقبال ) حریم ( آستان اطراف ) جان د رآستین دارد ( جان بر کف داشتن ) مهر سلیمان ( خاتم و انگشتر حضرت سلیمان ) خاتم ( انگشتر ) خط مشکین ( استعاره از صورت محبوب ) بنازم ( فخر می کنم ) عشرت ( کامیابی ) مستمند ( فقر ) غلام کمتری ( بنده زز خرید ) زیر نگین داشتن ( جهان مسخر کردن ) این و آن ( مرجع = لعل = مشک ) آن رو این دارد ( هردو را باهم دارد ) خواری ( پستی حقارت ) منعم ( ثروتمند ) معنی بیت 6( ای ثروتمند مبادا ناتوان و ضعیفان را با چشم حقارت نگاه کنی بدان که صدر نشین محفل بزم جایی برا ی پذیرفتن تهیدستان خاکسار نیز دارد ) خسرو خوبان ( محبوب و معشقو ) غلام کمترین ( کمترین غلام او ) مفلس ( فقیر )
نتیجه تفال :
1- ویژگیهای جنابعالی مهربان صمیمی بد اخلاق زورگو پرحرف مادی گرا ثروت جمع کن عاشق مسافرت و میهمانی بد پیله پر تحرک اهل معامله با فکر با سعادت با استعداد خلاق نان به نرخ روز خور اهل معامله کمک رسان رفیق دوست
2- همسری دارید یا خواهید داشت که بی نظیر است لذا ارزش او را بدانید و با او مهربان باشید و خواسته هایش را بر آورده سازید چون آتشین مزاج است
3- از اینکه از زندگی راضی هستید خوشحالم ولی بعضی اوقات کارهای خلاف عادت انجام می دهید و با لجبازی کاری را خراب می کنید مواظب باشید
4- از عقل و اندیشه خود کمک بگیرید و در ساختن زندگی آباد و شادی بخش تلاش کنید
5- این نیت حتماً اجر ا می شود ولی مقدمات کامل آن فراهم نشده است پس باید دقت همراه با سرعت و فعالیت را از یاد نبرید
6- به پدر و مادر محبت کنید. چهار فرزند در طالع دارید و به زودی به موفقیت بزرگی دست می یابید و ملاقات مهمی در پیش دارید. شخصی بلند قد باریک اندام قصد فریب همسر شما را دارد بگویید از او برحذر باشد تا ضرر نکند. در معامله ای سودی نصیب خانواده شما خواهد شد و موفقیت بزرگی در انتظار خانواده شما می باشد بطوری که حسودان را مات و مبهوت خواهید کرد.
7- به زودی خوابی خواهید دید که در بین باد شدید قرار دارید تعبیر آن این است که برای کاری شما انتخاب شده اید و خواب شما حکایت از یک دوران سخت و پر تلاش دارد ولی بالاخره زندگی با احساس و با محبت را انتخاب می کنید و راه عشق و عرفان را پیش می گیرید.
8- عزیزم; می گویند: زندگی نامه شقایق چیست / برایت خون به دوش, وقت سحر / نغمه ای عاشقانه بر لب باد / زندگی را سپرده در ره عشق / به کف باد و هر چه بادا باد.
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات (۱۲۱)
خاطری مجموع: آسایش فکر، خاطری جمع ، آرامش درون.
یاری نازنین : یاری دوست داشتنی.
دولت:بخت و اقبال.
همدم : هم نفس ، معاشر، مصاحب .
حریم : آستان ، پیرامون ، گرداگر.
در آستین داشتن : حاضر و آماده داشتن .
دهان تنگ شیرین:دهان غنچه وار دلپذیر
نقش خاتم لعلش : نقش نگین انگشتری اش .
خط مشکین: خط عارض ، موهای رسته گرد عارض و پشت لب.
آنَش : کیفیت رویایی و جاذبه و تناسب و هنجار میان زیباییها ، گیرایی ، عاملی در زیبایی که سبب دلربایی و جلب نظر است .
منعم : توانگر.
مجلس عزّت : محل جمع شدن اهل فقر و قناعت
گدای ره نشین: فقیر و مستمندی که جا در کنار کوچه دارد .
ناتوانی ها: زبونها و ناتوانها .
خوشه چین: درویش و تهیدستی که خوشه های اطراف خرمن را برای سد جوع جمع آوری می کند. رمز: نشانه مخصوص ، نکته سربسته .
مفلس : بی چیزی ، تهیدست .
معانی ابیات غزل ۱۲۱
(۱)هر کس که خیالی آسوده و دلبری دوست داشتنی دارد هم نفسِ خوشبختی و هم نشین بخت واقبال است. (۲) درگاه محوطه عشق از عقل رفیع تر است . کسی می تواند برآستان بلند بوسه بزند که جان در کف داشته باشد. (۳) گویی ، دهان غنچه وار دلپذیرش مُهرِ انگشتری سلیمان است زیرا نقش نگین سرخ فام آن ، دنیا را زیر فرمان خود دارد.
(۴) اگر در لب میگون و خط مشکین گیرایی نباشد بی روح و جان است . به دلبر خود مباهات می کنم که هم آن وهم این را باهم دارد .
(۵) ای توانگر ، در مردمان ضعیف و ناتوان به چشم حقارت نگاه مکن که فقیر راه نشین ، بر صدر مجلس عزّت جای گرفته است .
(۶) تا بر روی زمین زندگی می کنی قدر این توانایی را بدان چرا که روز گار چه بسیار ناتوانی ها در زیر زمین دارد .
(۷) دعای خیر مردم نیازمند، جان و تن را از بلا به دور نگاه می دارد. چه کسی خیر وبرکت از خرمن خود می بیند که از خوشه چین تهیدست روگردان و متنفر است .
(۸) ای باد صبا ، نکته و رمزی از میزان عشق واردت من را به آن شاه خوبان که پادشاه خوبان که پادشاهان بزرگی چون جمشید و کیخسرو، کمترین غلام درگاه اویند ، برسان .
(۹) و اگر گفت به عاشق تهیدستی چون حافظ نیازی ندارم به او بگو ( سخت مگیر ) به سلطانی بی نیاز، هم نشین شده است .
شرح ابیات غزل (۱۲۱)
وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحر غزل: هزج مثمّن سالم
*
این غزل در زمان شاه شجاع و برای اظهار ارادت و تقرب آن پادشاه سروده شده و در بیت ماقبل آخر همان علامت و رمزی که همیشه حافظ آن را سر بسته در این بیت بیان می کند موجود است . حافظ در غزلهایی که به منظور قرائت در مجالس ادبی شاه و یا بزرگان دیگر و یا به منظور ارائه به قوّال و یا خواننده مطرب می سراید ، تنها به تعریف خال و خط ظاهری معشوق اکتفا نکرده و نکاتی عبرت آموز در قالب پند و اندرز و متکی به تمثیل را می گنجاند و همانطور که قبلاً گفته شد این یکی از رموز پذیرش اشعار او از دل وجان توسط شنونده و سبب جاودانی شدن غزلهای او در روزگاران است .
شاعر در بسیاری از غزلهایش از جمله این غزل و در بیت دوم آن مقام و مرتبه عشق را از عقل برتر می شمارد و همچنان که سعدی می فرماید:
ماجرای عقل پرسیدم زعشق گفت معزولست و فرمانیش نیست
و نجم رازی گوید: هر کجا شعله عشق پرتو اندازد ، عقل فسرده طبع خانه پردازد . ودر واقع در صدد ردّ عقیده معتزله بر آمده است که آنان معتقدند به وسیله عقل امکان شناخت و معرفت خدا و عالم امکان موجود است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد
بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
و گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشق مفلس بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
هر آن کاوخاطری مجموع و یاری نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینت مگر مهر سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زی رنگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو اینش هست آتش نیست بنازم دلبر خود را که حسنش آو و این دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را که صدر مجلس عزت فقیر ره نشین دارد
بلا گردان جان و دل دعای مستمندان است که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان که صد جمشیدو کیخسرو غلام کمترین دارد
اگر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشقی مفلس بگوئیدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هر چه باداباد...
پاسخحذف