با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

عید است - عید است و آخر گل و یاران در انتظار - غزل 246 - 289

289- عید است
عید است و آخر گل و یاران در انتظار     ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی     کاری بکرد همت پاکان زوزه دار
دل درجهان مبند و زمستی سوال کن     از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان به دست ندرام شراب کو   کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم   یارب زچشم زخم زمانیش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد     جام مرصع تو بدین در شاهوار
زانجا که پرده پوشی عفو کریم تست   برقلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود   تسبیح ما و خرقه رند شراب خوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود   ناچار باده نوش که از دست رفت کار


توضیحات :
عید ( عید فطر ) د رانتظار ( چشم ره راه ) ساقی ( منادا ای ساقی ) برگرفتن ( برکندن ) مت پاکان ( دعای روزه داران ) فیض ( بهره مندی بخشش ) ترسم ( یقین دارم ) کریم ( بخشنده ) پرده پوشی ( چشم پوشی ) قلب ما ( سکه ناخالص دل ما ) نقد کم عیار ( عیار اندکی دارد ) حشر ( روز قیامت ) ازدست رفت ( فرصت تمام شد ) معنی بیت 1( عید فطر است  پایان فصل گل و دوستان منتظر باده اند حال ای ساقی ماه عید را به روی شاه رویت کن ) معنی بی 2( تعلق خاطر به دنیا نداشته باش و درحال مستی از فیض بخشی جام داستان جمشید کامروا را سوال کن که سرانجام چگونه نا کام ازجهان رفت )

نتیجه تفال :
1-   خواجه در بیتهای 4-6-8- به ترتیب فرماید ( چیزی جز نقد جان در دست ندارم کجاست شرابی که آن را هم به ناز و عشوه ساقی هدیه کنم )( برشعر من باده بنوش که ساغر گهر نشان تو با این گوهر شاهانه یکتا که سخن من است زینتی جدید می یابد ) ( یقین درام که روز قیامت تسبیح پیر عابد دلق قلندر میگساز در پیشگاه داوری حق همسنگ و برابر باشد ) جنابعالی از این سه معنی نیت خود را بیابید
2-   همان طوری که در معنی ابیات بالا مشهود است این نیت مبارک می باشد و کبوتر سعادت بر بام خانه جنابعالی مشغول لانه درست کردن است پس مواظب باش با بی دقتی و کم حوصلگی او را پرواز ندهید که رقیبان در کمین هستند پس به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید
3-   زیاد به امور زرق و برق دنیا شیفته و فریفته نباشید و سرنوشت حکمرانان ظالم را مد نظر داشته باشید پس کسی را که شخصی مستجاب الدعوه است و دراین چند روز رنجانیده اید فوری دل او را بدست آورید به پدر و مادر که سخت نیاز به شما دارند تو جه معنوی کنید برای برادر یا همسر جنابعالی نارحتی شدید پیش آمده که شهامت باز گویی ندارد فوری به کمک او بشتابید و او رااز ناراحتی خارج سازید که بکمک شما سخت نیازمند است
4-   پدر یا همسر شما در معامله ای زیان دیده و یا کسی سر او کلاه گذاشته به او مژده بدهید که آن شخص به زودی مجازات یا خبری بدهد ی کارش سر و سامان پیدا کند سوره مبارکه ابراهیم از آیه 37 تا ده آیه بعد در پنج شب بخوانید که گشایش بسیار است خرید و فروش هر دو برای شما سود دارد و تغییر مکان مناسب است ولی تغییر شغل صلاح نمی باشد ازدواج عملی است ولی طلاق راهی طولانی دارد که بهتر است صرفنظر کنید این نیت بر شما مبارک باد
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل(۲۴۶)
عید : منظور عید فطر است.
بروی شاه ببین ماه و : ماه نو شوّال را به روی شاه نو کن .
دل برگرفته بودم: دل کنده بودم ، دل کنده شده بودم .
پاکان روزگار : مقصود همان یاران در انتظار است که در بیت مطلع شاعر از آنها یاد می کند و آنها هستند که کاری کرده و جلسه باده خواری را انداخته بودند .
فرصت شمار عشرت و :‌شادی و خوشی را فرو مگذار و آن را از دست مده .
قصه جمشید کامکار : منظورجَم فرزند تهمورث است که بانی عید نوروز بودو در بامداد این عید به هنگام طلوع خورشید تاج بزرگی بر سر می نهاد و با طلوع آفتاب تاج او درخشیدن می گرفت و به این سبب او را به نام جم –شید می نامیدند که به معنای پادشاه خورشید است . او مخترع شراب وتیر کمان بود و عمری طولانی داشت ودر آخر عمر از خدا پرستی دور شده ادعای خدایی می کرد . ضحاک تازی مار دوش بر او چیره شد و این داستانها در مجموع به نام قصه جمشید به کار برده شده است.
نقد جان : ( اضافه تشبیهی ) سکّه جان.
کرشمه: ناز وادا و غمزه.
زیب: زینت .
جام مُرصّع: جامی که با سنگهای قیمتی و جواهر ومروارید زینت شده و جواهر در نقش آن به کار رفته باشد.
دُرّ شاهوار: گوهر ممتاز، کنایه از شعر حافظ .
پرده پوشی: نادیده گرفتن ، از سر تقصیر گذشتن.
عفو گریم : گذشت بزرگوارانه .
قلبِ ما: سکّه تقلبی ما، زر ناسره ما، دل ما و مقصود شاعر در اینجا پس از تعریف از شعر خود در بیت بالا تواضعی است که به جبران آن تعریف ، شعر خود را نقد کم عیار می خواند .
تسبیح : سَبحَه ، صد رشته صد دانه یی که شیخ و زاهد با آن به ذکر می پردازند.
چو رفت روزه و …: همچنانکه که روزه سپری شد .
از دست رفت: کار: ( مضارع قریب الوقوع) کار از دست می رود.
معانی ابیات غزل (۲۴۶)
(۱) عیدفطر و آخر ماه رمضان و پایان فصل بهار و گل است ویاران جمع و چشم براه منند . ساقی ( تو هم ) هلال ماه را بر روی شاه نو کن و شراب بیاور .
(۲) از فصل گل و بهار دل کنده بودم که یاران وحریفان ، این پاکان روزگار همتی به خرج داده و کاری کرده و جلسه عیش و نوش بره انداخته اند.
(۳) زمان شادی و خوشی را از دست مده و هوشیارانه ، داستان جمشید ولذّت جام شراب و جام جهان نمای او را با گوش دل بشنو.
(۴) چیز دیگری جز نقدینه جان در اختیار ندارم . شراب کجاست تا نوشیده و این جان را هم به پای ساقی خوشرفتار بریزم .
(۵) دولت ، دولتی خوب و پادشاه ، خسروی بزرگوار است . خداوندا او را از چشم بد زمانه محافظت فرما.
(۶) شاها با شعر من شراب بنوش که جام جواهر نشان شراب تو به مروارید شاهانه شعر من زینت دیگر می بخشد.
(۷) آز آنجایی که گذشت برزگوارانه تو اقضای چشم پوشی از قصور ما را دارد ، از این زر ناسره ما که سکه کم عیاری است در گذر .
(۸) از آن می ترسم که در روز قیامت و حساب ، بین سبحه شیخ و خرقه رند شراب خوار فرقی قائل نشده و هم ارز به حساب آیند .
(۹) حافظ، از آنجا که ماه روز نو سپری شد و فصل گل هم در حال سپری شدن است، ناچار شراب بنوش که فرصت مناسب از دست می رود .
شرح ابیات غزل (۲۴۶)
وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل : مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
سنایی : مـا را مـدار خـوار کـه مـا عـاشـقـیـم و زار بیمار و دل فگار وجدا مانده از نگار
خاقانی: پـیـش لـب تـو حـلقـه بـگوشیم بـنفشه وار لبها بنفشه رنگ ز تبهای بی قرار
خواجو کرمانی : مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار ساقی زجام لعل لبت باده یی بیار
در این غزل هیچگونه شکوه و شکایتی از معاندین و مخالفین به چشم نمی خورد . هیچگونه گله و شکایتی از سختگیریهای محتسب و فقدان می و میخانه در کار نیست و صحبتاز یک شاه کریم و بزرگواری در میان است که جز شاه شیخ ابواسحاق اینجو کس دیگری نمی تواند باشد . این غزل در سالی که ماه رمضان در فرجه پایان فصل بهای قرار گرفته و عید فطر مقارن روزهای آخر ایام بهاری بوده است در یکی از سالهای سلطنت شاه ابواسحاق به نظم کشیده شده است. شاعر دوستان هم پیاله یی داشته که تحت عنوان پاکان روزگاردر بیت دوم غزل خود از آنها نام می برد و چنین می گوید و خطاب به ساقی می گوید که عید ماه رمضان مقارن روزهای آخر بهاری فرارسیده و مانع باده نوشی بر طرف گردیده تو هم ماه نو را با نگاه کردن به روی شاه ، نو کرده و شراب بیاور که من تقریباً در این آخر فصل بهارو گل به مناسبت انطباق آن با ماه رمضان از باده نوشی و خوشباشی در طرف چمن دل کنده بودم که خوشبختانه دوستان هم پیاله ، کار با ارزشی انجام داده وانجمنی آراسته ودر انتظار این اند که من بدانها بپیوندم .
شاعر پس از چند بیت ، مبنی بر قدر فرصت شناختن و در راه باده نقد جان داده و سپاسگزاری از نعمت آزادی که در زمان شاه ابواسحاق به چشم می خورد خطاب به شاه وقت می فرماید با شنیدن شعر من در جام مرصّع شراب بنوش که این کار تو زینتی بر زینت شعر من که به مانند درّ شاهوار است می افزاید و این تفاخری است که بلافاصله شاعر با حالتی متواضعانه در بیت بعد جبران کرده و می گوید تو بزرگواری و اگر این شعر با حالتی متواضعانه در بیت بعد جبران کرده و می گوید تو برزگواری واگر این شعر من سکه کم عیاری است به چشم اغماض در آن بنگر آنگاه به دنبال آن و وصل به همان مطلب بالا تمثیلی متوسل می شود که منظور باطنی خود را در پرده بازگو کرده باشد و آن این است که شاعر از آن می ترسد که در پیشگاه شاه شعر او با شعر دیگر شاعران به یک معیار سنجیده شده و با یک چشم دیده می شود و گرنه این بیت لطیف در این موضوع غزلکاملاً غریب وار جلوه خواهد کرد و از آنجایی که در غزل، بر خلاف مثنوی ، فرجه توضیح و تشریح مقصود کاملاً محدود است. بر خواننده دقیق است که با استغراق در حوزه اندیشه شاعر مقصود باطنی او وایهام این بیت دسترسی پیدا نماید.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

عید است و آخر گل و یاران در انتظار ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی کاری بکرد همت پاکان روزه دار
دل در جهان مبند و به مستی سال کن از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان به دست ندارم شراب کو کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد جام مرصع تو بدین در شاهوار
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزه گشا طالبان یار
زان جا که پرده پوشی عفو کریم توست بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می‌رود ناچار باده نوش که از دست رفت کار


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

عید است و آخر گل و یاران در انتظار     ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی     کاری بکرد همت پاکان زوزه دار
دل درجهان مبند و زمستی سوال کن     از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان به دست ندرام شراب کو   کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم   یارب زچشم زخم زمانیش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد     جام مرصع تو بدین در شاهوار
زانجا که پرده پوشی عفو کریم تست   برقلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود   تسبیح ما و خرقه رند شراب خوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود   ناچار باده نوش که از دست رفت کار


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۳ نظر:

  1. سایتتون فوق العاده است امیدوارم برکات این خدمت رسانیتون در زندگی تون عیان بشه

    پاسخحذف
  2. بسیار زیبا و حافظ پسند در جلوه، قابلیتها و معانی آراسته اید

    پاسخحذف