162- حسب حالی
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب فرصت عیش نگهدار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابت خدا یار شماست چشم انعام مدارید از انعامی چند
پیرمیخانه چو خوش گفت به دردی خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
توضیحات :
حسب حالی ( گزارش حال = حل خود را اطلاع دادن ) شد ایامی چند ( روزگار گذشت ) محرم ( راز دار ) مقصد عالی ( منزلگاه محبوب ) گل افکند نقاب ( گل پرده از چهره برگرفت ) عیش ( خوش – زندگی ) قند آمیخته با گل ( شربت گلاب ) دشنام ( ناسزا ) کوچه رندان ( کوی قلندران وارسته ) دینامی ( رسوایی ) دل سوخته ( عاشق ) معنی بیت 7( ای فقیران میخانه عشق خداوند مددکار شماباشد ا زچند مالدار که چون حیوانات بی خرد می باشند امید نعمت بخشی و احسان نداشته باشید ) معنی بیت 9( حافظ دراشتیاق دیدار خورشید رخسار تو گذاخت ای به کام دل رسیده به عاشقان محروم از سر محبت و احسان نظر افکنید )
نتیجه تفال :
1- خواجه دربیت چهارم و پنجم فرماید ( شربت گلاب علاج درد ما نمی باشد بلکه چاره این دردچند بوسه آتشین شیرین تو می باشد اگر کوچه قلندران وارسته با احتیاط عبورکن وبیورن برو تا معاغشرت با چند رسوای عشق حال تو را از بین نبرد و ابرویت را نبرد خود حدیث مفصل بخوان ازاین دو معنی
2- او شخصی مهربان و خوش برخورد است اگر چه دمدمی مزاج و زود عصبانی است بالاخره هرکسی عیب و حسنی مخصوص به خود دارد که جنبه های خوب او بیشتر است جنابعالی از این دریچه به او نگاه کنید
3- لطفا ادامه شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
#####
غزل به قلم علامه قزوینی :
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب فرصت عیش نگهدار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابت خدا یار شماست چشم انعام مدارید از انعامی چند
پیرمیخانه چو خوش گفت به دردی خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر