204- قد بلند
زدل بر آمدم و کا ربر نم یآید زخود برون شدم و یار در نمی اید
قد بلند تو را تا به بر نمی گیرم درخت کام و مرادم به بر نمی آید
مگر به روی دلارای یار ما ورنه به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
مقیم زلف تو شد دل که خوش سودای دید وزآن غریب بلاکش خبر نم یآید
زشست صدق گشادم هزار تیر بلا ولی چه سود ؟ یکی کارگر نمی آید
درین خیال به حسرت خاک در تو می میرم که آب زندگی ام در نظر نمی آید
بسم حکایت دل هست یا نسیم سحر ولی به بخت من امشب سحر نمی اید
فدای دوست نکردیم عمر و مال دریغ که کار عشق زما این قدر نمی آید
زبس که شد دل حافظ رمیده از همه کس کنون زحلقه زلفت به در نمی آید
توضیحات :
کا ربر نمی آید ( مرادم حاصل نمی شود 9 زخود برد شدم ( ازخود بی خود شدم 9 خیال ( خیال دیدار و وصال ) بسم حکایت دل هست ( بسیار داستان دل برای من است = م ضمیر متصل متمم مسند ) معنی بیت 1( دل را از دست دادم با وجود این مرادم حاصل نمی شود از خود گذشتم و بی خود شدم اما محبوب نمی آید ) معنی بیت 5( از زهگیر کمان راستی و نیت درست هزار تیر دعا انداختم اما فایده ای نکرد و یکی هم موثر نشد ) معنی بیت 10( دل حافظ چنان از بی وفایی همگان گریزان شد که اینک درخم گیسوی تو مقیم شد و از این جای خوش بیرون نمی رود ) نکته این غزل به نوعی دیگر نیز درنسخه ها آمده است که در قسمت( ن – د ) برا ی حفظ امانت آورده می شود
نتیجه تفال :
1- خواجه در بیت ششم و هسشتم و نهم می فرماید ( درتمام عمرم خیال وصال جانان به بی نهایت رسید و تمام شد در حالی که بلای زلف درازش به اتمام نمی رسد ) ( بانسیم سحری دلم خیلی حکایتها دارد اما از طالع من امشب سحر نم یشود و شب فراق طولانی است ) ( عمر و مال را برای دوست فدا نکردیم حیف برای کار عشق این اندازه هم از دست ما برنمی آید ) جنابعالی حدیث مفصل بخوانید از این سه معنی
2- درکارت مشکل ایجاد شده و گره خورده است بهترین راه این است که به یکی از مشاهد متبرکه بروید و دعا کنید و یک شب سوره مبارکه الاعراف از آیه 100 تا 142 را با حض1ور قلب و معنی بخوانید که گشایش حاصل می شود
3- توکل برخدا داشته باشید و از سخنان دیگران ناراحت نشوید بلکه با اراده سرعت عمل و فعالیت اقدام کنید و مواظب تمام جوانب کار باشید که معاندین و دشمنان درکمین و حسودان منتظر فرصت هستند پس جنابعالی باید هوشیارانه عمل کنید و راز دل خود را غیز ار پدر و ماد ربا کسی درمیان نگذارید هدیه ای به او بدهید در اخلاق و رفتار خود تجدید نظر کلی کنید
4- ویژگیهای روحی جنابعالی عبارتند از خیرخواه سرکش متفکر دوست داشتنی موفق شوخ صمیمی هوشیار انسان خوب کمک رسان کنجگاو شیطان و بلا خوشرو اشتباه کار بدبین قارد به هرکاری با اراده
5- جیف شخصیت خانوادگی جنابعالی که بیهوده از بین برود مسافر حالش خوب است و کارش رو به اصلاح می باشد هدیه ای دریافت م یکنید سه فرزند در طالع دارید که دو نفر آنها اوضاع خوبی خوهند داشت بیش از اندازه خرده گیر هستید از وسواس و تردی دست بردارید که به نفع همگی است
6- معامله ای انجام می گیرد و بعداً فسخ م یشود برای شما سود آورتر خواهد بود پس ناراحت نباشید تولدی جدید در راه است
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معاني لغات غزل (228)
زدلبرآمدم:از دل برآمدم ، از عهده دل برآمدم ، جلوي تندرويهاي دل را گرفتم.
كار نمي آيد:كار به نتيجه نمي رسد. كار به انجام نرسيده و عملي نمي شود
.زخود برون شدم: از خانه خود بيرون شدم ، خانه را خالي كردم .
درين خيال به سر شد:عمر گرانمايه در اين خيال سپري شد.
بَسَم:از بس مرا
به بخت من:من به خاطر بخت من ، به خاطر بخت نامساعد من.
معاني ابيات غزل: (228)
(1) جلوي زياده خواهي هاي دل را گرفتم ولي كار به نتيجه نمي رسد . از خانه دل خود بيرون شدم اما يار در آن پا نمي نهد . (2) عمر عزيز در اين خيال به سر آمد كه زمان فتنه انگيزي زلف سياه تو روزي به پايان خواهد رسيد اما هنوز مي بينم كه اين فتنه به پايان نمي رسد. (3) بسيار از دل خود گفتني هاي دارم كه با نسيم سحر در ميان گذارم ، اما از بخت بد من امشب سحر نمي شود! (4) افسوس كه عمر و مال در راه دوست فدا نكرديم دريغا كه در راه عشق اينقدر فداكاري از دست ما ساخته نيست . (5) هيچ وقت تير ناله هاي سحري من به خطا نمي رفت. نمي دانم چه شده كه اكنون يكي از آنها هم به هدف اجابت نمي رسد. (6) از بس دل بيمناك حافظ از همه كس رميده شده ، اكنون هم كه در حلقه زلف تو پاي بند است از آن بند بيرون نمي آيد.
شرح ابيات غزل(228)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم
*
همانطور كه در شرح غزل 227 پيش از اين گفته شد و چه بسا كه با ساختن و پرداختن ابيات اين دوغزل ومضامين متناسب با قافيه، قصد شاعر براين بوده استكه از انتخاب ابيات سروده شده، يك غزل بيافريند . كاري كه بعدها حافظ پژوهان در اين ايام كرده اند اما واقعيت امر اين است كه ابيات اين دوغزل در دونسخه در دستها باقي مانده و بعدها در نسخ مختلف ثبت شده است. وجود ابيات و مصراعهاي مشترك در بعضي از ضبطها در گذشته هم به همين سبب است شاعر مضمون بيت:
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار ديو چو بيرون رود فرشته در آيد
را به هنگام سرودن مطلع اين غزل در جلوي چشم مجسم داشته و بيت نخست غزل را سروده است يعني خود را غير به حساب اورده و از خانه دل بيرون رفته معذلك ياراو به درون نيامده است.
غزل به قلم علامه قزوینی :
ز دل بـرآمــدم و كـار بـر نـمي آيد زخـود برون شدم و يار در نـمي آيد
در ين خـيال به سر شد زمان عمر و هنوز بـلاي زلـف درازت به سر نـمي آيد
بَـسَـم حكايت دل هست با نسيم سحـر ولي به بخت من امشب سحر نمي آيد
فـداي دوست نكرديم عمر ومال و دريغ كـه كـار عـشق زما اينقدر نـمي آيد
همـيشه آه سـحر گـاه من خطا نشدي کنون چه شد كه يكي كارگر نـمي آيد
ز بسكه شد دل حافظ رميده از همه كس كنـون زحـلقه زلفت به در نـمي آيد
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
زدل بر آمدم و کا ربر نم یآید زخود برون شدم و یار در نمی اید
قد بلند تو را تا به بر نمی گیرم درخت کام و مرادم به بر نمی آید
مگر به روی دلارای یار ما ورنه به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
مقیم زلف تو شد دل که خوش سودای دید وزآن غریب بلاکش خبر نم یآید
زشست صدق گشادم هزار تیر بلا ولی چه سود ؟ یکی کارگر نمی آید
درین خیال به حسرت خاک در تو می میرم که آب زندگی ام در نظر نمی آید
بسم حکایت دل هست یا نسیم سحر ولی به بخت من امشب سحر نمی اید
فدای دوست نکردیم عمر و مال دریغ که کار عشق زما این قدر نمی آید
زبس که شد دل حافظ رمیده از همه کس کنون زحلقه زلفت به در نمی آید
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر