با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

خجسته لقا - خنک نسيم معنبر شمامه‌ای دلخواه - غزل 416 - 477

477 - خجسته لقا
خنك نسيم معنبر شمامه دلخواه   كه در هواي تو برخاست بامداد پگاه
دليل راه شود اي طاير خجسته لقا     كه ديده آب شد از شوق خاك آن درگاه
به ياد شخص نز ارم كه غرق خون دل است     هلال را به كنار افق كنيد نگاه
منم كه بي تو نفس ميز نم زهي خجلت   مگر تو عفو كني ورنه نيست عذر گناه
زدوستان تو آموخت در طريقت مهر     سپيده دم كه هوا چاك زد شعار سياه
به عشق روي تو روزي كه از جهان بروم     زتر بتم بدمد سرخ گل به جاي گياه
مده به خاطر نازك ملالت از من زود   كه حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله

توضيحات :
معني بيت 1( خوشا آن نسيمي معطري كه صبح زود در آرزوي عشق تو وزيد ) معني بيت 2( اي پرنده فرخنده ديدار راهنماي من به منزل محبوب شو تا در آرزوي ديدار خاك او چشم را غرق اشك كنم ) معني بيت 3( به ياد تن لاغر و نحيف من كه غرق خون دل است به هلال ما نگاه كنيد كه او نمودار و نمونه من بيچاره است ) معني بيت 4( مايه شرمساري من است كه جدا از تو نفس مي كشم جز آنكه تو مرا ببخشايي و گرنه پوزشي در برابر گناهم ندارم ) معني بيت 5( همانگونه كه علاقمندان تو در راه عشق تو حجاب تاريك نفس را پاره كردند صبا نيز از آنان ياد گرفت كه با نور سپيده صبح پرده سياه شب را پاره كند) معني بيت 6( با عشق روي تو روزي كه از دنيا بروم از قبرم به جاي گياه سبز گل سرخ سر بر مي آورد ) معني بيت 7( با اين عجله از من دلتنگي و ناراحتي بخاطر عزيز خود راه مده كه حافظ عاشق همين لحظه ديدار تو را آغاز كرد = اگر حافظ ا ز تو زياد شكايت مي كند فوري ناراحت مشو زيرا حافظ تو تازه بسم الله و آغاز شكايت كرده )

نتيجه تفال :
1-   از رقيبان هراسي به دل راه مده زيرا بالاخره از ميدان خارج مي شوند ا زدوستان ظاهر ساز هم بر حذر باش و از رازگويي پرهيز كن و اسرار دلت را با كسي درميان مگذار زيرا از فردا كسي خبر ندارد
2-   شما هنوز در ابتداي راه قرار داريد و بايد نشيب و فرازهاي زيادي را طي كنيد اگر قادر به اين راه نيستيد پس از همين مرحله برگديد به صلاح شماست پس با اراده و تلاش گام برداريد كه ميوه درخت كاميابي در انتظار شماست
3-   به معاني اشعار حفاظ خوب توجه كن مشاهده خواهي كرد كه از قلب و دل شما سخن مي گويد پس بند بزرگان را پذيرا باش و دست از لجاجت و غرور بردار و خود را براي يك امر مهم آماده كن
4-   كسي را در خارج ا زكشور داريد كه مايل است به نزد شما بيايد ولي امكاناتش اجازه نمي دهد برا ي آمدن او اصرار نكنيد زيرا خود به موقع اقدام خواهد كرد و شما از دل او خبر نداريد پس آزارش ندهيد و بهنيابت اوبه يكي ازمشاهد متبركه برويد و دعا كنيد
5-   فرزندم دوستان خود را امتحان كن زيار سه چيز نشانه نفاق و درورويي است 1- بدزباني 2- ناسزا گويي 3- بخل
6-   فرزنداني شايسته خواهيد داشت كه دومي نابغه مي شود و آخري پول پرست و اولي در پيري شمارا نگهداري م كند پس از زندگي راضي باش و بدان كه اين نيت نياز به زمان و مقدمات دارد بالا خره انجام مي گيرد
7-   عشق به خارج رفتن دردي را دوا نم يكند بلكه به زودي تحولي روي مي دهد و نياز شما بر آورده مي شود زيرا خارج به ظاهر بهشت گمشده اي شماست اما در حقيقت جهنم است
8-   از تحولات آينده شمارا آگاه مي كنم ولي بايد خيلي بصير و دانا باشيد از طريق رايانه اينترنت و امواج مكاتبات و مراوداتي صورت خواهد گرفت كه سود آور مي باشد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (416)

خُنَك: خوشا.

نسيم: باد ملايم سحري، بوي خوش.

مَعَنبَر: عنبرآگين، عبيرآگين، عنبرين بوي.

شمامه: شمّامه، دستنبو، عطردان، ظروف كروي كه در آن انواع مواد معطره ريخته و در دست گرفته بو مي‌كنند، و در اينجا يعني به معناي عطر آمده.

مَعَنْبَرْ شمامه: با بوي عنبر.

در هواي تو: در اشتياق تو، در آرزوي تو.

بامداد پگاه: صبح زود، آغاز صبح.

دليل: راهنما.

طاير خجسته لقا: پرنده مبارك ديدار، مرغ خوش يمن، كنايه از هدهد.

شخص نزار: پيكر نزار، پيكر ضعيف.

غرقِ خونِ دلست: در خون دل غرق است.

هلال: ماه شب اول، ماه نو.

شفق: كرانه افق، جايي كه خورشيد غروب مي‌كند، سرخي افق پس از غروب آفتاب.

زهي خجلت!: چه شرمساري!، كمال شرمندگي.

طريقت مهر: راه و روش مهرورزي، طرز دوستي.

شعار سياه: پرده تاريك، لباس سياه.

چاك: پاره.

چاك زد: پاره كرد.

خاطر نازك: دل نازك، دل لطيف و ظريف، دل زودرنج.

ملالت: افسردگي، ملال.

گفت بسم الله: بسم الله گفت، شروع كرد، كنايه از آغاز كار.

معاني ابيات غزل (416)

(1) اي خوشا نسيم عنبرين بوي دلپذيري كه صبح زود به هواداري و دوستداري تو وزيدن گرفت.

(2) اي پرنده فرخنده ديدار راهنماي من شو كه چشم من از اشتياق خاك آن آستانه در اشك غرق شد.

(3) به ياد پيكر لاغر و رنجورم كه در خون دل غرق است هلال را (كه نمودار آن است) در كنار سرخي شفق نگاه كنيد.

(4) چه شرمساري از اين بالاتر كه من بي تو زنده ام. مگر اينكه تو مرا ببخشايي وگرنه پوزشي در برابر گناه (زنده بودنِ) خود ندارم.

(5) به هنگام صبح كه نسيم سحري پرده سياه شب را دريد (و جامه سياه خود را چاك زد) اين كار را از روش مهرورزي دوستان تو ياد گرفت.

(6) روزي كه با عشق روي تو از اين دنيا بروم از خاكم به جاي گياه، گل سرخ سر بر مي‌زند.

(7) به سبب حضور من، اين چنين زود دلتنگي و كم حوصلگي به دل نازك خود راه مده، چرا كه حافظ هواخواه تو تازه ديدار تو را آغاز كرده است.

شرح ابيات غزل (416)

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون اصلم مُسبغ

٭

مولانا جلال الدين: چو آفتاب برآمد ز قعر آب سياه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله

٭

عبيد زاكاني: مباركست نظر بر تو بامداد پگاه چه نيك بخت كسي كِش به روي تست نگاه

٭

سلمان ساوجي: به گرد چشمه مهرت دميد مهر گياه تو عين آب حياتي عليكَ عَينُ الله

٭

كمال خجند: به رهگذار، قد يار ديدم از ناگاه كدام قد؟ اَلِفي بود در ميانه راه

٭

حافظ در ايام جواني غزل عبيد زاكاني را مورد استقبال قرار داده و به خوبي از عهده آن برآمده و در محسّنات كلام، با غزل عبيد كه در دوره كمال خود سروده است برابري مي‌كند.

عبيد در بيت دوم غزل خود جمله لا اله الا الله را كه به كارگيري آن در مقام حيرت امري رايج است مي‌آورد و حافظ به منظور دوري جستن از مضمونِ مشابهي كه با همين جمله ختم مي‌شود، مضمون تازه‌يي كه به بسم الله ختم مي‌شود و نشانه شروع و ابتدا و ورود در هر امري است ساخته و در بيت مقطع غزل خود گنجانيده و از استعمال ساير قوافي غزل عبيد خودداري و با قوافي جديد و مضامين ناگفته غزل خود را منسجم مي‌سازد. مضموني را كه حافظ در بيت پنجم غزل خود آورده انسان را به وجد مي‌آورد و اين نشانه حسن سليقه و تسلط شاعر بر نكات دقيق تشابيه و مضامين بكر است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

خنک نسيم معنبر شمامه‌ای دلخواه که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
دليل راه شو ای طاير خجسته لقا که ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه
به ياد شخص نزارم که غرق خون دل است هلال را ز کنار افق کنيد نگاه
منم که بی تو نفس می‌کشم زهی خجلت مگر تو عفو کنی ور نه چيست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طريقت مهر سپيده دم که صبا چاک زد شعار سياه
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گياه
مده به خاطر نازک ملالت از من زود که حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

خنك نسيم معنبر شمامه دلخواه   كه در هواي تو برخاست بامداد پگاه
دليل راه شود اي طاير خجسته لقا     كه ديده آب شد از شوق خاك آن درگاه
به ياد شخص نز ارم كه غرق خون دل است     هلال را به كنار افق كنيد نگاه
منم كه بي تو نفس ميز نم زهي خجلت   مگر تو عفو كني ورنه نيست عذر گناه
زدوستان تو آموخت در طريقت مهر     سپيده دم كه هوا چاك زد شعار سياه
به عشق روي تو روزي كه از جهان بروم     زتر بتم بدمد سرخ گل به جاي گياه
مده به خاطر نازك ملالت از من زود   كه حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر