با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

مهره مهر تو - ناگهان پرده برانداخته‌ای يعنی چه- غزل 420 - 485

485 - مهره مهر تو
ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه           مست از خانه برون تاخته اي يعني چه
زلف در دست صبا گوش به فمران رقيب   اين چنين باهمه د رساخته اي يعني چه
شاه خوباني ومنظورگدايان شده اي         قدر اين مرتبه نشناخته اي يعني چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادي       بازم از پاي در انداخته اي يعني چه
سخنت رمز دهان گفت و كمر سر يان     در ميان تيغ به ما آخته اي يعني چه
هركس از مهره مهر تو به نقشي مشغول       عاقبت با همه كج باخته اي يعني چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد يار   خانه از غير نپرداخته اي يعني چه

توضيحات :
معني بيت 1( ناگهان پرده از چهره برگرفته اي و سرمست از خانه خارج شده اي چه قصدي داري ) معني بيت 2( زلف در دست صباست و گوش به فرمان دشمن داري با همه همينطور در آميخته اي مي خواهي چه بگويي و غرض تو از اين كار چيست )معني بيت 3( تو شاه محبوباني اما مورد نظر و پسند گدايان واقع شده اي تو ارزش مقام خود را ندانستي منظروت از اين كارها چيست ) معني بيت 40 مگر سر زلف خودت رااول به دست من ندادي ( استفهام انكاري ) پس چرا دوباره مرا از پاي انداختي اين چه كاري است ) معني بيت 5( سخن گفتن تو اي راز مهم را فاش كرد كه دهاني داري و كمر بند تو ا زباريكي ميان ترا بر ملا كرد كه از ميان همه بر ما تيغ ستم روا مي داري مقصودت چيست ) معني بيت 60 هر كسي به نوعي از طاس محبت و عشق تو دل مي پروراند سرانجام تو با همه عاشقان كج غمار كرده اي مرادت چيست )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيت آخر فرمايد ( اي افظ اكنون كه يار در دل غمگين تو جاي گرفته است چرا خنه دل را از هر انديشه اي جز انديشه يار تهي نكردي ندانم چه قصدي داري ) عين نيت شماست خود بگوييد چرا
2-   چرا اطرافيان را آزار مي دهيد قصد   نيت شما ا زاينكارها چيست آخر تقصير با خود شماست چرا شهامت نداردي و نم يگوييد مقصرم مگر اراده نداريد پس كوتاه بياييد و سعي ندي از اين پس با استادان دانا و عزيزان نزديك خود مشورت كنيد آنگاه اقدام نماييد و بي جهت خود و ديگران را به زحمت نيندازيد
3-   از غرور اري ساخته نيست بلكه تواع و فر تني و مهرباني مشكل شمار ا حل مي كند اگر مي خواهيد اين نيت بر آورده شود از ديگران رلجويي و عذر خواهي كن تا خداوند به شما كمك كند و مطمئن باشي كه شاهد مقصود را در آغوش خواهيد گرفت و موفق مي شويد
4-   فرزندم اگ راز كار نيك خود خوشحال و از كار بد خود دلگير مي شوي نشانه ايمان شماست زيرا همه كارها وابسته به نيت است مسافرت را توصيه م يكنم به زودي خبرها و مژده هاي خوشي دريافت مي كنيد و به موفقيت هاي بسياري مي رسيد از همنشيني با افراد افيوني و حسود پرهيز كنيد
5-   رنگ زرد يا سفيد استخواني  را برايتان پيشنهاد م يكنم كه موجب شادي و خويشتن داري و عزت نفس و حسن انتخال مي گردد و احساس ياس را بر طرف م يكند از اختلاف جدي روحي جلو گيري مي كند و حس احترام را به وجود مي آورد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (420)

پرده برانداختن: آشكار كردن، چادر از سر برداشتن، نقاب از چهره به يكسو افكندن.

يعني چه؟: چه معنا دارد؟، چرا، چه قصدي داري؟.

برون تاختن: بيرون شتافتن، شتابان از خانه بيرون آمدن.

رقيب: مراقب، در اينجا مدّعي معنا مي دهد.

در ساختن: سازش كردن.

شاه خوبان: سر كرده زيبا رويان.

منظور گدايان: مورد نظر و محبوب مردم فقير و مستمند.

مرتبه: مقام و منزلت، مقام و مرتبه.

باز: دوباره، دو مرتبه.

رمز دهان گفت: راز دهان تنگ تو را آشكار كرد.

كمر، سرّ ميان: كمربندت راز كمر تو را آشكار كرد.

تيغ آختن: تيغ بركشيدن.

مهره: طاس نرد، قطعه چوب يا استخوان مكعبي مخصوص بازي نرد، كعبتين.

مهره مهر: (اضافه تشبيهي) مهر به مهره تشبيه شده، طاس محبت.

به نقشي مشغول: به بازي مشغول، بايك نقش از يكي از اضلاع مهره مهر تو دل بسته و مشغول بازي است.

كج باختن: نادرست بازي كردن، دغل بازي كردن، نارو زدن.

خانه از غير نپرداختن: خانه از بيگانه خالي نكردن، كنايه از خانه دل را از انديشه هاي اغيار پاك نكردن.

معاني ابيات غزل (420)

(1) اين چه معنا دارد (چه قصدي داري) كه به يكباره چادر از سر برگرفته و مست و بي پروا شتابان از خانه بيرون آمده يي؟

(2) چه معنا دارد (چه قصدي داري) كه موهاي خود را به دست باد صبا و گوش را به فرمان مدّعي سپرده و اينگونه با همه از سر سازش درآمده يي؟

(3) تو سر كرده زيبا روياني و مورد توجه فقيران قرار گرفته يي. چه معنا دارد كه براي اين مقام و منزلت خود ارزشي قائل نيستي؟

(4) آيا نه اين است كه تو از اوّل با سر زلف خود، دست من افتاده را گرفته از جا بلند كردي (به من اجازه معاشرت دادي)؟ اين كه دوباره مرا بر زمين افكنده يي (بي اعتنايي كرده يي) چه معنا دارد؟

(5) حرف زدنت راز دهان تنگ تو و كمربندت باريكي كمر تو را آشكار كرد حال مقصودت چيست كه بر روي ما شمشير از كمر مي كشي؟

(6) هر كسي با نقشي از نقشهاي مهره محبّت تو دلمشغول است و آخر سر با همه آنها دغل بازي مي كني. اين چه معنا دارد؟

(7) حافظ! بدان هنگام كه ياد محبوب در خانه تنگ دل تو فرود آمد به چه سبب ياد بيگانه را از اين خانه بيرون نكردي؟

شرح ابيات غزل (420)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم

٭

اين غزل بازگو كننده ها گله ها و شكايات حافظ از شاه شجاع در همان اوايل بروز اختلافات فيمابين است.

حافظ با به كار گرفتن رديف (يعني چه) كه در مورد خطاب و عتاب هر دو استعمال مي شود و تنها با نحوه تكلّم و بازگو كردن آن مي توان به آن جنبه خطابي يا عتابي داد، مي خواهد طوري با شاه شجاع صحبت كند كه حالت خطاب و سرزنش داشته باشد و در عين حال با منظور كردن وجه ديگر معناي آن رعايت نزاكت شده و مكالمه حالت سرزنش به خود بگيرد و اين هنر، تنها در انتخاب اين رديف مي تواند به منّصه ظهور برسد و تا حدّ زيادي مقصود حافظ از ساختن غزلي با اين قافيه و رديف همين هنر نمايي بوده اما بعضي از شارحين محترم اين غزل را به عنوان اينكه با سياق كلام حافظ هماهنگي ندارد از ديوان خود حذف كرده اند. حال آنكه در 9 نسخه قديمي حافظ آمده و در اصالت آن ترديدي نيست.

شاعر در بيت سوم غزل به شاه شجاع تذكري مي دهد و مي گويد تو از اول حاكم مردمي بودي و توده مردم طرفدار تو بودند چرا كه قدر اين نعمت را نمي داني و از آنها فاصله مي گيري؟

در بيت چهارم گله شخصي خود را مطرح و مي فرمايد آيا نه اين بود كه تو از اول با من همدست و همراه شدي و ما به كمك هم در اعتلاي مقام تو كوشش كرديم؟ حالا چه شده كه مرا كنار گذاشته و به ديگران مي پردازي؟ اين چه معنا دارد؟

بيت ششم غزل بازگو كننده نيرنگ بازي و دو رنگي شاه شجاع با اطرافيان است. حافظ مي گويد اطرافيان و همراهان تو هر كدام با دل بستن به نقشي از نقش هاي مهره محبت تو با تو همكاري مي كنند و تو با همه آنها با نيرنگ و حقه بازي رفتار مي كني اين چه معنا دارد؟

پر واضح است كه چنين لحن كلامي و چنين غزلي نمي تواند در ترميم خرابيهاي روابط فيمابين موثر باشد و اين مي رساند كه شجاعت ذاتي و خويشتن شناسي حافظ تا چه حد بوده كه شاعر به هيچ وجه از بدتر شدن رابطه بيمي به دل راه نمي دهد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ناگهان پرده برانداخته‌ای يعنی چه مست از خانه برون تاخته‌ای يعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقيب اين چنين با همه درساخته‌ای يعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدايان شده‌ای قدر اين مرتبه نشناخته‌ای يعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی بازم از پای درانداخته‌ای يعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر ميان و از ميان تيغ به ما آخته‌ای يعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول عاقبت با همه کج باخته‌ای يعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد يار خانه از غير نپرداخته‌ای يعنی چه


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

ناگهان پرده بر انداخته اي يعني چه           مست از خانه برون تاخته اي يعني چه
زلف در دست صبا گوش به فمران رقيب   اين چنين باهمه د رساخته اي يعني چه
شاه خوباني ومنظورگدايان شده اي         قدر اين مرتبه نشناخته اي يعني چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادي       بازم از پاي در انداخته اي يعني چه
سخنت رمز دهان گفت و كمر سر يان     در ميان تيغ به ما آخته اي يعني چه
هركس از مهره مهر تو به نقشي مشغول       عاقبت با همه كج باخته اي يعني چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد يار   خانه از غير نپرداخته اي يعني چه


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر: