آنكه پامال جفا كرد چو خاك راهم اك مي بوسم و عذر قدمش مي خواهم
من نه آنم كه به جور از تو بنالم حاشا بنده معتقد و چاكر دولتخواهم
بسته ام درخم گيسوي تو اميد دراز ن مبادا كه كند دست طلب كوتاهم
ذره خاكم و در كوي توام وقت خوش است ترسم اي دوست كه بادي ببرد ناگاهم
صوفي صومعه عالم قدسم ليكن اليا دير مغان است حوالتگاهم
پير ميخانه سحر جام جهان بينم داد ونرد آن آينه از حسن تو كرد آگاهم
با من راه نشين خيز و سوي ميكده آي تا د رآن حلقه ببيني كه چه صاحب جاهم
مست بذشتي و ازحافظت انديشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم
خوشم آمد كه سحر خسرو خاور مي گفت باهمه پادشهي بنده توران شاهم
توضيحات :
من نه آنم ( من آنكس نمي باشم ) جور ( ستم محبوب ) حاشا ( اسم صوت هرگز چنين مباد ) چاكر دولت خواه ( مشتاق و نوكر و هوادار نيك بختي تو ) دست طلب كوتاهم ( دست طلب مرا كوتاه كند از گيسوي بلند تو ) ترسم ( يقين دارم ) راه نشين ( خاكسار گدا حقير ) آري ( فعل امر بيا ) دامن حسن ( دامن جمال يار و زيبايي او ) خسرو خاور ( خورشي ) توران شاه ( وزير اعظم سلطان منصور ) صومعه عالم قدس ( دير جهان پاك) معني بيت 1(آن جاناني كه مانند غبار را ه مرا لگد كوب بي مهري و درشتخويي كرد برخاك آستايش بوسه ميز نم و ا زقدم مباركش عذر مي خواهم معني بيت 4(غباري نا چيزم و جاي من درسركوي تو دلپذير است اي دوست يقين درام كه روزي ابد حادثه مرا از اين جاي خوش دور سازد ) معني بيت 5( منصوفي مخلص جهان پاكم ولي به حكم تقدير و سرنوشت جايگهم درمراحل سيرو سلوك صومعه مغان ي ميخانه اهل عرفان است )
نتيجه تفال :
1- خواجه در بيتهاي 7-8- مي فرمايد ( برخيز و با اين خاكسار به ميخانه روي آور تا در آن جمع بنگري كه مقامي بس والا مي باشد )( بي خبر او سرمست بر من گذر كردي ولي به حافظ توجهي نكردي بنابراين باعث تاسف من مي باشد اگر را ه جگر سوزم دردامن جامه زيبايي تو بيفتد آن رابه آتش كشد ) خود تفسير كنيد كه عين حقيقت شما است
2- جنابعالي با چنين هدف بزرگ و قابل قبولي نبايد ترديد و درو دلي را به خود دراه دهيد بلكه همراه با تلاش و توكل برخداوند گام برداريد و از رنج و ناراحتيهاي آن نااميد نشويد بلكه با تمام توان در جلب رضايت او كوشش كنيد بنده به شما قول مي دهم كه اين نيت عملي است و طالع شما در برج سعد مي باشد و به زودي شاهين اقبال بر بام خانه جنابعالي خواهد نشست و جاي هيچ گونه نگراني و اضطراب نيست
3- جنابعالي بسيار مهربان و شكيبا مي باشيد از اين كه با دشمنان خود از راه حيله و كينه وارد نمي شويد بلكه با رفتار خوب و پسنديده اي به آنها مي فهمانيد بسيار خوبست و خداوند د ركارها به شما كمك م يكند و موفقيت جنابعالي ا بنده پيشاپيش تبريك مي گويم
4- در10شب آينده خوبي خواهيد ديد كه در كنار دريا يا در ياچه اي هستيد تعبيرش اين است كه در كنار خرد عاقلي هستيد ه او قادر است شما را پاك و زندگي خوبي بايتان بوجود آورد به شرط آنكه مرا دعا كنيد و اين كتاب را به همه دوستان و آشنايان معرفي كنيد ان شائ الله هر چه زودتر آنچه م يخواهيد به دست آوريد نذر خود را ادا كنيد مسافرت و خريد و فروش و ازدواج سود آور است
5- رنگ سفيد يا آبي آسماني بر زيبايي و وقار و متانت شما خواهد افزود و احساس شما را شكوفا مي كند
لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...
کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :
شرح غزل :
معانی لغات غزل (361)
خاک می بوسم : به خاک بوسه می زنم، به عنوان سپاسگزاری سر بر خاک می نهم .
عذر قدمش می خواهم : از قدمش ( که مرا پامال کرده! ) پوزش خواهی می کنم .
حاشا : ( شبه جمله ) ابدا، هرگز .
دولت خواهم : بقای دولت را می خواهم .
امّید دراز : امید بسیار .
آن مبادا : چنان مباد، هرگز چنان مباد .
کند دست طلب کوتاهم : دست طلب مرا کوتاه کند .
وقت خوش است : دلپذیر است، دلخوشی حاصل است .
پیر میخانه : پیر طریقت ، مـی فروش پیر میخانه .
جام جهان بین : جام جمشید یا جام کیخسرو که اسرار غیب هفت کشور در آن منعکس می شده، کنایه از جام شراب که دل عارف را آینه غیب نما می کند .
صوفی : درویش، کسی که دل خود را با خدا صاف کرده باشد .
صومعه : دیر ، خانقاه .
عالم قدس : جهان پاک، عالم مجرّدات، جهان ازلی .
حالیا : اکنون، در حال حاضر .
دیر مغان : جایگاه موبد و نگهبان آتشکده زرتشتیان .
حوالت گاهم : جایی که مرا به آن جا حواله و رجوع داده اند .
راه نشین : سر راه نشین، گدای سر راه .
خیز : برخیز .
حلقه : جمعیت دور هم گرد آمده، مجلس و جمع میخوارگان .
صاحب جاه : والا مقام .
از حافظت اندیشه نبود : به حافظ خودت نیندیشیدی .
در دامن حُسن تو بگیرد آهم : آتش آهم در دامن حُسن تو گرفته و آن را بسوزاند .
خوشم آمد : خوشحال شدم .
خسرو خاور : پادشاه مشرق، خورشید .
تورانشاه : خواجه جلال الدّین تورانشاه وزیر شاه شجاع .
معانی ابیات غزل ( 361)
1) از آن کسی که به شیوه ستمگری، مرا چون خاک راه پایمال کرد، عذر قدم خواسته! و به خاک درگاهش بوسه می زنم .
2) من کسی نیستم که از ستمت ناله کنم، ابدا ! بنده و چاکری هستم که به تو اعتقاد داشته و بقای دولت تو را می خواهم .
3) رشته امید دور و دراز من به حلقه زلف تو بسته است . مبادا که زلفت دست تمنای مرا از خود کوتاه و مرا نومید گرداند .
4) ای دوست ، من به سان ذرّه یی از خاک، در کویِ تو جا خوش کرده ام و از آن می ترسم که بادی مرا از اینجا ببرد .
5) سحرگاهان، پیر میخانه پیمانه شرابی به مانند جام جهان بین به من داد و در زلال آینه سان آن، جمال زیبای تو را به من نمایاند .
6) من صوفیِ پیرِ جهان پاکِ ازلیم که در حال حاضر مرا به دیر مغان انتقال داده اند .
7) برخیز و با منِ گدایِ سرِ راه نشین، به سوی میکده بیا تا بنگری که در آن جمعیّت چه جاه و مقامی دارم .
8) مست و بی خبر بر من گذشتی و به حافظ خود نیندیشیدی آه و افسوس اگر آتش آه من به دامن حسن تو بگیرد .
9) خوشحال شدم که سحرگاهان خورشید می گفت با این که پادشاهی بر جهان را دارم، بنده تورانشاهم .
شرح ابیات غزل (361)
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم
*
این غزل نیز در زمان شاه شجاع، در بزرگداشت خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر سروده شده و به نام او ختم شده لیکن روی سخن و مفاهیم ایهام آن با شاه شجاع است .
حافظ رندانه غزل سروده به این معنا که به منظور خاصّی و برای بازگو کردن مطالب ویژه یی، مکنونات قلبی خود را در قالب غزل عاشقانه با چاشنی عارفانه و ایهامات رندانه می ریخته و برای فرد مورد نظر خود ارسال داشته است .
هرچند این غزل در قالب ظاهری و در نگاه اول چنین به نظر می رسد که برای خواجه تورانشاه سروده شده است لیکن روی سخن شاعر با شاه شجاع است و تنها در بیت مقطع که خارج از محدوده غزل است به نام وزیر وقت تمام شده است .
شاعر در شروع غزل دست از ادّعا و حقّانیت خود در مبارزه نکشیده و خود را مظلوم شکست خورده قلمداد می کند و این نحوه تعریف با آنچه خواجو و سلمان برای همین پادشاه و دیگر قدرتمندان در قالب قصیده مدحیه سروده اند از زمین تا آسمان تفاوت موجود است .
ایهام بیت چهارم غزل، دل نگرانی حافظ را می رساند که مبادا رقیبان به مانند بادی طومار کار اداری و ارتباطات او را با دستگاه دربار شاه شجاع در نوردند .
شگفت آورتر از هر چیز تأکید دائمی عقاید حافظ است که در هر حال و هر موقعیت آن را بازگو می کند و این شیوه را تا دَمِ مرگ ادامه می دهد. در این غزل می بینیم که شاعر در ابیات 6 و7 از خود و مقام و مرتبه ازلی و فعلی خود سخن می گوید. گوئیا او مأموری است از عالم قدس به این دنیا آمده تا در گوشه میخانه به شراب حقیقت دست یافته و به هنگامی که او را فراخوانند به عالم ملکوت بازگردد . و این خلاصه مطلبی است که تمام حوزه ایمانی حافظ را پر کرده و به کرّات آن را بازگو می کند .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
غزل به قلم علامه قزوینی :
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک میبوسم و عذر قدمش میخواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا بنده معتقد و چاکر دولتخواهم
بستهام در خم گيسوی تو اميد دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پير ميخانه سحر جام جهان بينم داد و اندر آن آينه از حسن تو کرد آگاهم
صوفی صومعه عالم قدسم ليکن حاليا دير مغان است حوالتگاهم
با من راه نشين خيز و سوی ميکده آی تا در آن حلقه ببينی که چه صاحب جاهم
مست بگذشتی و از حافظت انديشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم
خوشم آمد که سحر خسرو خاور میگفت با همه پادشهی بنده تورانشاهم
غزل به قلم شاملو :
#####
غزل به قلم الهی قمشه ای :
#####
غزل به قلم عطاری کرمانی :
آنكه پامال جفا كرد چو خاك راهم اك مي بوسم و عذر قدمش مي خواهم
من نه آنم كه به جور از تو بنالم حاشا بنده معتقد و چاكر دولتخواهم
بسته ام درخم گيسوي تو اميد دراز ن مبادا كه كند دست طلب كوتاهم
ذره خاكم و در كوي توام وقت خوش است ترسم اي دوست كه بادي ببرد ناگاهم
صوفي صومعه عالم قدسم ليكن اليا دير مغان است حوالتگاهم
پير ميخانه سحر جام جهان بينم داد ونرد آن آينه از حسن تو كرد آگاهم
با من راه نشين خيز و سوي ميكده آي تا د رآن حلقه ببيني كه چه صاحب جاهم
مست بذشتي و ازحافظت انديشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم
خوشم آمد كه سحر خسرو خاور مي گفت باهمه پادشهي بنده توران شاهم
غزل را بشنوید :
#####
کلیپ های مرتبت با غزل :
#####
#####
#####
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر