با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

رموز مستي - گرم از دست برخيزد که با دلدار بنشينم - غزل 356 - 362

362- رموز مستي
اگر برخيزد از دستم كه با دلدار بنشينم   زجام وصل مي نوشم زباغ عيش گل چينم
شراب تلخ صوفي سوز بنيادم بخواهد برد     لب بر لب نه اي ساقي و بستا جان شيرينم
مگر ديوانه خواهم شد درين سودا كه شب تا روز   سخن با ماه مي گويم پري در خواب مي بينم
چو هز خاكي كه باد آورد فيضي برد از انعامت  زحال بنده ياد آور كه خدمتكار ديرينم
لبت شكر به مستان داد و چشمت مي به ميخواران منم كز غايت حرمان نه باآنم نه با اينم
نه هر كاو نقش نظمي زد كلامش دلپذير افتد تذرو طرفه من گيرم كه چالاك است شاهينم
اگر باور نمي داري رو از صورتگر چين پرس كه ماني نسخه م يخواهد زنوك كلك مشكينم
وفاداري و حق گويي نه كا رهركسي باشد     غلام آصف ثاني جلال الحق و الدينم
رموز مستي و رندي زمن بشنو نه از واعظ   كه با جام و قدح هرشب نديم ماه و پروينم


توضيحات :
جام وصل ( ساغر وصال = تشبيه ) باغ عيش ( گل و صال و ديدار = تشبيه ) مي ( استعاره ا زشراب آرزو ) شراب تلخ صوفي سوز ( شراب تلخي كه بنياد مرا از بين ببرد ) سودا ( عشق و سر مستي ) ماه ( ماه آسمان ) پري ( جن و پري ) فيض ( قسمت بهره ) ديرين ( قديمي ) غايت( نهايت ) حرمان ( محروميت ) آنو اين ( مرجع آنها = مستان و ميخواران = لب چشم محبوب ) نقش نظم ( شعر گفتن ) تذرو ( قرقاول شاهين ) تذر و طرفه ( شاهين چالاك و چابك ) طرف ( نو تازه چالاك استداد و قريحه ) صورتگر چين ( ناقش ماهر چينين ) ماني ( صاحب كتاب ارتنگ يا ار ژنگ ) نوك كلك ( قلم ) آصف ثاني ( جلاالدين تو رانشاه وزير شاه شجاع) معني بيت 1( اگر از دستم بر آيد كه با دلدار همنشين شوم ا زجام طالع باده مينوشم واز باغ وصال گي مي چينم ) معني بيت 9( اسرار مستي و قلندري را از من بشنو نه از واعظ شهر زيرا من از شام تا بامداد پيوسته هم پياله باده و شراب معرفت و مصاحب ماه و پروين هستم )

نتيجه تفال :
1-   افكاربلند و همت عالي جنابعالي موجب مي شود كه به درجات بالا برسيد و به جنابعالي م يگويم كه در راه پيشرفت و ترقي تمام مشكلات را پشت سر مي گذاريد و انساني كامياب و پيروز خواهيد شد ولي اولاً هميشه بر خداوند توكل داشته باشيد ثانياً مبادا جاه و ثروت موجب غرورتان گردد كه از آن روز سرنگوني شما حتمي خواهد بود و بدانيد وظيفه داريد به پدر مادر و اقوام  كمك كنيد تا خداوند به شما كمك كند
2-   سعي كنيد از خواسته هاي دور و دراز دست برداريد زيرا هر كس پار ا زا گليم خود دراز تر كند ناكام مي ماند البته اين به آن معني نمي باشد كه در راه رسيدن به مقام و ثروت و زندگي كوششي نكنيد اين جمله مرا يادتان باشد كه آينده اي موفق داريدو آينده متعلق به شماست
3-   اين نيت عملي است پس به يكي از مشاهد متبركه برويد و نذر خود را اا كنيد و نگران نباشيد زيرا پريشاني موجب شكست مي شود خريد و فورش هر دو نفع دارد تغيير شغل و امور علمحتمي است شخصي منتظر شما مي باشد و سفري بسيار خوب در پيش داريد ملاقاتي همهم خواهدي داشت 4 فرزند در طالع و همسري بسيار مهربان و دوست داشتني داريد
4-   در 15 شب آينده خوبي خواهيد ديد كه كاملاً لخت شنا مي كنيد تعبيرش اين است ه به ساحل جديد زندگي نزديك مي شودي در حالي كه كشمكش دروني داريد دعا مي كنم سرعت پيشرفت شما بسيار زياد شود به پدر و مادرتان بگويي كه نگران مسافرش نباشد حال او خوبست قدري خودرا براي شما لوس مي كند اما او از هر جهت وضعي عالي دارد

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
1 اگر از دست من برآید که با محبوب بنشینم ؛ از جام وصل شراب می نوشم واز عیش و کامرانی گل می چینم.
2 شراب تلخی که صوفی را می سوزاند بنیاد مرا خواهد برد؛ ای ساقی لب خود را بر لب من بگذار و جان شیرین مرا بگیر.
شراب صوفی سوز یعنی می صوفی افکن یا شرابی که معتقدات صوفی را از میان می برد و او را از راه خود باز می دارد.
می گوید شراب تلخ گیرایی که صوفی گران جان را از پای می افکند ، بنیاد مرا نیز متزلزل خواهد ساخت و فرو خواهد ریخت.پس ساقی اکنون که می خواهی با شراب خود مرا از میان ببری،لب بر لب من بگذار تا جان شیرین خود را فدا کنم – حال که مانند صوفی براثر شراب تلخ از میان خواهم رفت با لذت عاشقانه از میان بروم.
3 همانا در خیال دیوانه خواهم شد زیراشب تا روز ؛ مانند دیوانگان با ماه سخن می گویم وجن وپری در خواب می بینم.
با توجه به اینکه سخن گفتن با ماه از عوارض جنون است ، معنی این می شود که چون با ماه سخن می گویم پس من هم دیوانه خواهم شد؛مضافاً آنکه جن و پری هم به خواب میبینم.[1]
4 لبت به مستان شیرینی داد و چشمت به آنها شراب؛ منم که از شدت محرومی از این هر دو بی بهره ام.
می گوید مستی چشمت به میخواران تشنه شراب بخشید ولبت برای چاشنی آن شراب بوسه شیرین داد ، اما من که از همه چیز دنیا محرومم از این شراب و شیرینی هم بی بهره مانده ام.
5 چون هر خاکی که باد بر سر کوی تو آورد از لطف تو بهره مند شد؛ از حال من که خدمتگار قدیم هستم نیز یاد کن.
فیضی که خاک از معشوق می برد این است که معشوق قدم بر آن می گذاردو به آن افتخار می بخشد ، می گوید ما را هم به این فیض برسان زیرا ما خدمتگزار قدیمی هستیم.
6 نه هرکسی که شعری زمزمه کرد سخنش دلپذیر خواهد بود ؛ تذرو زیبا را من صید می کنم که شاهینم چالاک است.
نقش چنانکه پیش از این گفته شد به معنی نوعی آلت بادی است که از پشت پرده صدای پرنده را تقلید می کند، شبیه تیپچه در شکار بلدرچین ؛و «نقش نظم دادن» مراد زمزمه کردن شعر است ؛ خواندن شعر مثل زمزمه نقش در شکار تذرو.
تذرو : نوعی قرقاول است؛ و تذرو طرفه یعنی تذرو زیبا و کم نظیر؛ تذرو طرفه گرفتن مجازاً مضامین عالی صید کردن واشعار نغز سرودن.
شاهین : باز شکاری است و در بیت کنایه از طبع و قریحه ؛ و چالاک است شاهینم یعنی طبع شعرم آماده و پرکار است.
طرح تصوری شاعر در بیت این صحنه شکار است که شکارچی با زمزمه نقش که معمولا پشت پرده منقشی صورت می گیرد،تذرو را به سوی خد می کشد و آنگاه شاهین را رها می کند تا تذرو را صید کن.
می گوید نه هرکسی که شعری زمزمه کرد ، موفقیت را صید خواهد کرد. تذرو موفقیت را من با زمزمه شعر خود صید می کنم زیرا شاهین طبعم را به سوی این تذرو پرواز می دهم چالاک وتیز پرواز است.
«نقش زدن» در لغت نامه نوشتن و نگاشت معنی شده و همین بیت حافظ به عنوان شاهد معنی برای آن نقل شده است. اینکه نقش زدن معنی نگاشتن دارد صحیح است اما اینکه در این بیت حافظ به معنای نگاشتن باشد درست نیست و این بیت نمی تواند بر این معنی شهادت دهد زیرا مصراع دوم که مکمل معنی مصراع اول است حاکی از این است که تذرو با این نقش به سوی شکارچی می آید ونقش زدن در معنای نگاشتن نمی تواند چنین اثری و مفهومی داشته باشد.در بیت زیر نیز :
داده ام باز نظر را به تذروی پرواز           باز خواند مگرش نقش و شکاری بکند
که موضوع نقش و تذرو مطرح است باز هم نقش به معنی زمزمه و تغنی است.
7 اگر حرف مرا قبول نمی کنی برو از نقاش چین بپرس ؛ که مانی از قلم سیاه من – از نوشته من- نسخه می خواهد.
صورتگر چین مقصود نقاش ماهر ونماد شناخت و بصیرت در نقاشی است.
می گوید تصاویر خیالی که من با قلم نقش می کنم آنقدر زیباست که نقاش بزرگی چون مانی آنها را سرمشق قرار می دهد. واگر این سخن مرا نمی پذیری از نقاش چین که در این کار خبره است بپرس.
8 کار هر کسی نیست که حقیقت را بی پروا اظعار کند و به دوستان خود وفادار باشد،غلام آصف ثانی جلال الحق والدین هستم.
جلال الدین مراد جلال الدین تورانشاه است که وزیر شاه شجاع بوده و خواجه غالباً با نام آصف ثانی یعنی ثانی آصف برخیا، وزیر سلیمان ، از او یاد می کند.و جلال الحق را به مناسبت «حق گویی» صفت او آورده استیعنی وجود او موجب شکوه و جلال حقیقت است.
می گوید هر کسی نمی تواهد حق گو و وفادار باشد،بنده و مرید جلال الدین تورانشاه هستم که این صفات را داراست.
9 اسرار مستی و بی پروایی رو از من بشنو نه ازواعظ؛ زیرا من هر شب با جام و قدح رفیق ماه و پروین هستم.
ندیم: حریف باده .
یعنی من اسرار و نکات باده نوشی را می دانم ، تا حدی که هر شب به مدد جام و قدح در عالم بیخودی در آسمان سیر می کنم و با ماه و پروین که زیبایان فلکی هستند هم پیاله می شوم. امّا واعظ که از چنین سیری در عالم مستی ناآگاه است آن را انکار می کند.
نیز به این نکته اشاره دارد که با ماه و پروین و اختران آسمان نزدیکم و اسرار را به قاعده نجوم از گردش کواکب در می یابم.

———————————————
[1] برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به توضیحات ذیل بیت 43/3.


غزل به قلم علامه قزوینی :

گرم از دست برخيزد که با دلدار بنشينم      ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عيش گل چينم
شراب تلخ صوفی سوز بنيادم بخواهد برد     لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شيرينم
مگر ديوانه خواهم شد در اين سودا که شب تا روز     سخن با ماه می‌گويم پری در خواب می‌بينم
لبت شکر به مستان داد و چشمت می به ميخواران     منم کز غايت حرمان نه با آنم نه با اينم
چو هر خاکی که باد آورد فيضی برد از انعامت     ز حال بنده ياد آور که خدمتگار ديرينم
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذير افتد     تذرو طرفه من گيرم که چالاک است شاهينم
اگر باور نمی‌داری رو از صورتگر چين پرس     که مانی نسخه می‌خواهد ز نوک کلک مشکينم
وفاداری و حق گويی نه کار هر کسی باشد     غلام آصف ثانی جلال الحق و الدينم
رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ     که با جام و قدح هر دم نديم ماه و پروينم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اگر برخيزد از دستم كه با دلدار بنشينم   زجام وصل مي نوشم زباغ عيش گل چينم
شراب تلخ صوفي سوز بنيادم بخواهد برد     لب بر لب نه اي ساقي و بستا جان شيرينم
مگر ديوانه خواهم شد درين سودا كه شب تا روز   سخن با ماه مي گويم پري در خواب مي بينم
چو هز خاكي كه باد آورد فيضي برد از انعامت  زحال بنده ياد آور كه خدمتكار ديرينم
لبت شكر به مستان داد و چشمت مي به ميخواران منم كز غايت حرمان نه باآنم نه با اينم
نه هر كاو نقش نظمي زد كلامش دلپذير افتد تذرو طرفه من گيرم كه چالاك است شاهينم
اگر باور نمي داري رو از صورتگر چين پرس كه ماني نسخه م يخواهد زنوك كلك مشكينم
وفاداري و حق گويي نه كا رهركسي باشد     غلام آصف ثاني جلال الحق و الدينم
رموز مستي و رندي زمن بشنو نه از واعظ   كه با جام و قدح هرشب نديم ماه و پروينم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر