با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

بي تو - بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم - غزل 345 - 373

373- بي تو
بي تو اي سر وران باگل و گلشن چكنم       زلف سنبل چه كشم عارض سوسن چكنم
آه كز طعنه بدخوان نديدم رويت           نيست چون آينه ام روي زآهن چكنم
برو اي ناصح و بر درد كشان خرده مگير     كار فرماي قدر مي كند اين من چكنم
برق عيرت چو چنين مي جهد از مكمن غيب     تو بفرما كه من سوخته خرمن چكنم
شاه تركان چو پسنديد و به چاهنم انداخت   دستگير ار نشود لطف تهمتن چكنم
مددي گر به چراغي نكند آتش طور           چاره تيره شب وادي ايمن چكنم
حافظ خلد بين خانه موروث منست           اندرين منزل ويرانه نشيمن چكنم


توضيحات :
آه ( دريغا = شبه جمله ) طعنه ( سرزنش ) درد كشان( ميخواران قديمي ) خرده مگير ( عيب مكن ) قدر ( تقدير الهي ) مكمن غيب ( نهانگاه غيب ) سوخته خرمن ( عاشق ) شاه تركان ( پادشاه تركستان نفس سركش ) چاه ( استعاره از تعلقات دنيوي ) تعمتن ( استعاره از پير مرشد رستم 9 طور( كوه مناجات حضرت موسي ) وادي ايمن ( بياباني كه حضرت موسي نداي حق را شنيد ) خلد برين 0 بهشت بالا ) منزل ويرانه ( اين دنيا 9 معني بيت 1( اي سرو خرامان بدون تو گل و گلشن فايده اي ندارد و به گيسوي سنبل دست نمي زنم و به چهره گل سوسن هم كاري ندارم ) معني بيت 2( آه كه از ترس دشمن نتوانستم رويت را ببينم محروم از ديدار تو هستم و مانند آينه آهنين روي هستم ) معني بيت 5( چون افراسياب نفس رما كه بيژن روحم است در چاه تعلقات جسماني افكند اگر لطف و رحمت تهمتن نجات بخش يا پير طريق و دليل راه شامل حالم نشود و دست مرا نگيرد خودم كاري نم يتوانم بكنم = ارايه تلميح)

نتيجه تفال :
1-   چر ااين قدر در فكر و خيال او هستيد و مرتباً به اين موضوع فكر مي كنيد بطوري كهديگران شما را با پند و اندرزبي جا رنج م يدهند درحالي كه نيت شما بسيار خالص و پاك مي باشد پس فرزندم به طعنه و سرزنش ديگران توجه مكن بلكه با درايت و كياست هر چه تمامتر همراه با سرعت عمل و دقت و تلاش و توكل بر خداوند گامهاي سريع و مطمئن برداريد ه خداوند يار شماست
2-   خواجه د ربيتهاي 3-4-7- به ترتيب فرمايد ( اي پند دهنده دور شو و مي پرستان را عيب من تقدير الهي كه از هير چيز بالاتر است چنين خواسته كه من چنين كنم )( چون از نهانگاه غيب و عالم اسرار بق غيرت الهي اينگونه م يجهد مسلماً هستي مرا خواهد سوزاند و من جز تسليم و رضا جراه اي ندرام )( اي حاظ بهشت جاودان است كه از پدرم آدم الوالبشر به من ارث رسيده است پس در اين خانه خراب دنيا چرا اقامت كنم ) خود تفسيركنيد
3-   اين نيت پستي و بلندي زيادي داردولي بالاخره به سرانجام مي رسد ونياز به تحمل مشقت و رنج و صبر و شكيبايي دارد
4-   همسري مهربان و 4 فرزند در طالع داريد كه دومي و سومي بسيار والا مقام مي شوند زندگي نسبتاً خوبي داريد به شرط آنكه با لجبازي و بگو مگو آنرا خراب نسازيد
5-   مسافر خبرهاي خوبي مي دهد مسافرتي مهم در پيش داريد و ملاقات سودمندي در راه است كه ان شاءالله د ركار شما موثر مي باشد
6-   تا 8 شب ديگر خوابي خواهيد ديد كه از دامه كوهي يا ساحل دريا به سمت بالا صعود م يكنيد نشانه اين است ه جنابعالي ترقي م ينيد و قدرت بيشتر مي يابيد و اوضاع زندگيتان بسيار رونق مي گيرد نذر خود را ادا كنيد و به يكي از مشاهد متبركه برويد و دعا كنيدد و لطف هموده مار نيز دعا كنيد كه سخت به دعا نياز دارم

لطفا شرح تفال را در ویدیو زیر تماشا کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید و غزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید ...
با آموزش جذاب اوریگامی دستمال سفره به کودک خود خلاقیت را در آنها شکوفا کنید وغزیزانتان را به ساخت کاردستیهای محبوب تشویق کنید و همزمان سفرهای مهمانی خود را زیباتر کنید ...

کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معانی لغات غزل (345)

سرو روان : ( استعاره) محبوب خوش اندام و خوشخرام .

زلف سنبل : گل سنبل به سبب درهم پیچیدگی گلبرگ هایش به زلف تشبیه شده .

عارض سوسن : چهره سوسن که به رنگ سفید است .

طعنه : زخم زبان، ملامت، سرزنش و در اصل به معنای نیزه زدن است .

بدخواه : بد اندیش .

روی : چهره، رویه اشیاء .

ناصح : نصیحت گو .

دُردکشان : آنان که دُردی آشامند و به جای شراب زلال گران قیمت دُردِ شراب ارزان می نوشند. کنایه از مردم بی نوا و معتاد به شراب .

کارفرمای قَدَر : مقدرات الهی، آن که سرنوشت را رقم می زند .

برق غیرت : ( اضافه تشبیهی ) غیرت به برق تشبیه شده .

غیرت : حسد، حمیّت .

مَکمَن : کمین گاه، نهان گاه .

مَکمَن غیب : عالم اسرار، عالم غیب .

شاهِ ترکان : کنایه از افراسیاب پدر منیژه است که بیژن پسر گیو و نوه دختری رستم وعاشق منیژه را در چاهی حبس کرد .

تهمتن : لقب رستم که بیژن را از چاه نجات داد .

آتش طور : نوری که در کوه درخشید و حضرت موسی آن را دید .

وادی ایمن : بیابان نزدیک کوه طور و جانب راست آن که موسی در شبی تاریک در آنجا به دنبال آتش و روشنایی می گشت .

خُلدِ برین : بهشت جاویدان بالا .

موروث : به ارث گذاشته شده .

اندرین منزل ویرانه : در این دنیا .

نشیمن کردن : منزل کردن، مسکن گرفتن .

معانی ابیات غزل (345)

1) بی تو ای یار خوش اندام خرامان، گل و گلزار به چه درد من می خورد برای چه با زلف گل سنبل بازی کنم و گلبرگ های لطیف گل سوسن به چه کارم می آید .

2) افسوس که بر اثر سرزنش و زخم زبان بدگویان نتوانستم روی تو را ببینم . چه می شود کرد، آخر روی من را مثل صورت آینه از آهن نساخته اند .

3) ای اندرزگو برو و به بینوایانِ دُردنوش ایراد مگیر. آن که سرنوشت را رقم زده چنین خواسته و کار دیگری از من برنمی آید .

4) وقتی از نهانگاه معبود این گونه برق حمیّت و غیرت می جهد ( خرمن وجودِ مشتاقان خود را به آتش می کشد ) تو به من بگو که دیگر چه کاری از من سوخته خرمن برمی آید .

5) وقتی شاه ترکان چنین پسندید که مرا به بند بکشد و در چاهم انداخت اگر لطف رستم شامل حال من نشود چه می توانم کرد ؟

6) اگر آتش کوه طور با نور چراغ خود کمکی به روشن شدن اطراف نکند، من سیاهی شب بیابان ایمن را چگونه چاره کنم .

7) حافظ، بهشت برین خانه ارثی پدری من است، برای چه در این دنیای ویرانه مسکن گزینم ؟

شرح ابیات غزل (345)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

بحر غزل : رمل مثمّن مخبون محذوف

*

این غزل، در قالب عاشقانه و با مضامین عارفانه دلچسب و با ایهام های لطیف در زمان شاه شجاع سروده شده و شاعر با ظرافت تمام از شاه شجاع گله می کند .

1- روی سخن در مطلع غزل با شاه شجاع و ضمیر (تو) به سرو روان یعنی شاه شجاع برمی گردد .

2- شاعر در بیت دوم گناه فاصله افتادن میان خود و شاه را از طعنه بدخواهان می داند. در این بیت تناسب کاملی بین دیدن، آینه، روی و آهن موجود است. باید دانست پیش از آن که صنعت آیینه گری به کمک املاح جیوه کشف و متداول شود صنعتگران صفحات آهن صیقلی شده را به جای آیینه استعمال و به کار می برده اند به همین سبب شاعر در این بیت می گوید روی من مثل آهن سفت و سخت نیست که بتوانم در وجود تو خیره شده و روی تو را ببینم و تیراندازی (طعنه) بدخواهان سبب شد که روی از تو بپوشانم. از طرف دیگر کلمه روی که به معنای صورت در اینجا آمده با معنای دیگر آن که فلز روی است و با آهن تناسب کامل دارد و به شاه شجاع چنین فهمانده می شود که اگر من در دیدار تو سماجت به خرج نداده و برای نزدیگ شدن به تو اهتمام کامل مبذول نداشته ام به سبب کم رویی و در اثر رنجیدگی از بدخواهان است .

3- شاعر بلافاصله پس از شرح بالا خطاب به ناصح می گوید که بر دُردکشان خرده مگیر و این بدان معناست که دستاویز ظاهری اختلاف حافظ و معاندین شرابخواری او بوده و همانطور که کراراً گفته شد حافظ از رندی و باده نوشی خود در هرحال و هر موقعیتی دفاع می کند و در اینجا هم باز این رویه و عادت را به حساب مشیّت ازلی و سرنوشت از پیش تعیین شده خود می گذارد .

4- معنای عرفانی بیت چهارم گویای این عقیده است که معبود با برق حمیّت و غیرت مانع از آن می شود که بنده او به حرم و حریم امن او تجاوز کند و برای سالک عاشق گریزی نیست که با آتش برق غیرت او بسوزد و در نور او محو شود تا به وصال محبوب برسد و ایهام این بیت در این است که چون پیوسته از جانب دربار و شخص شاه برای نزدیک شدن من به آن مأمن مانع تراشیده می شود دیگر از من کاری ساخته نیست .

5- در بیت پنجم، ظاهر کلام اشاره به افراسیاب و داستان بیژن و منیژه است که در اثر خشم افراسیاب بیژن در چاهی محبوس و پس از چندی با تمهیدات منیژه، رستم خبردار شده و به صورت بازرگان به توران زمین رفته و بیژن را از چاه رهایی بخشیده و به ایران می برد اما منظور شاعر شاه شجاع است که نخست، حافظ را پسندیده و با او دوست و هم راه شده و او را در دستگاه خود صاحب مقام و منصبی می کند اما پس از چندی مانند شاه ترکان او را به چاه مذلّت می اندازد و شاعر در آرزوی اقدام شجاعانه تهمتن مانندی است تا او را از این چاه رهایی بخشد. بعضی را عقیده بر این است که حافظ این غزل را برای تهمتن بن تورانشاه پادشاه هرمز سروده و برای او فرستاده لیکن این نظریه نمی تواند منطبق با واقعیات باشد چنان که در شرح غزل 315 گفته شده حافظ در پاسخ نامه تورانشاه پادشاه هرمز محترمانه سفر خود را به عهده تعویق می اندازد و می فرماید که دراز است ره مقصد و من نوسفرم .

6- شاعر در بیت ششم به آیه 9 و 10 سوره طه نظر دارد :

﴿ اِذ رَا ناراً فَقالً لِاَهلِهِ اَمکُثُوا اِنّی آنَستُ ناراً (9) لَعَلّی اَتیکُم مِنها بِقَبَسٍ اَو اَجِد عَلَی النّارِ هُدیً (10) ﴾

چون دید آتش، پس گفت به کسانش درنگ کنید به درستی که من آتشی را دیدم . باشد که پاره یی از آن برای شما بیاورم یا بوسیله آن به جایی راهنمایی شوم .

که خدا می فرماید آنگاه که موسی در وادی ایمن یعنی بیابان سمت راست کوه طور در شبی تاریک برای روشن کردن آتش می کوشید و موفق نشد ناگاه از دور آتشی را دید. سپس رو، به همراهان خود کرده گفت اندکی صبر کنید تا من از آتشی را که از دور دیدم کمی بهره گرفته یا به وسیله آن بر تاریکی مسلّط شوم و چون نزدیک شد صدایی به گوشش رسید که من پروردگار توام … شاعر با آوردن این مضمون می خواهد بگوید که اگر لطف شاه شامل حال من نشود نمی دانم با این سردرگمی در بیابان مقصود چه کنم .

7- شاعر در مقطع کلام و از آنجایی که علی الظاهر در کار خود درمانده به نظر می رسد برای این خراب آباد دنیا ارزشی قائل نشده و در کمال بی اعتنایی به خود وعده دنیای بهتری را در آن جهان می دهد .

در پایان شاعر در غزل 27 مصراع اول، بیت پنجم این غزل را چنین می آورد :

برو ای زاهد و بر دُرد کشان خرده مگیر. لیکن در این غزل برابر آنچه از نسخ و متون اسناد شادروان دکتر خانلری بر می آید به جای کلمه زاهد کلمه ناصح آمده و احتمالاً منظور حافظ از ناصح خواجه تورانشاه وزیر است که به حافظ قلباً ارادتی داشت .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
آه کز طعنه بدخواه نديدم رويت نيست چون آينه‌ام روی ز آهن چه کنم
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگير کارفرمای قدر می‌کند اين من چه کنم
برق غيرت چو چنين می‌جهد از مکمن غيب تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
شاه ترکان چو پسنديد و به چاهم انداخت دستگير ار نشود لطف تهمتن چه کنم
مددی گر به چراغی نکند آتش طور چاره تيره شب وادی ايمن چه کنم
حافظا خلد برين خانه موروث من است اندر اين منزل ويرانه نشيمن چه کنم


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

بي تو اي سر وران باگل و گلشن چكنم       زلف سنبل چه كشم عارض سوسن چكنم
آه كز طعنه بدخوان نديدم رويت           نيست چون آينه ام روي زآهن چكنم
برو اي ناصح و بر درد كشان خرده مگير     كار فرماي قدر مي كند اين من چكنم
برق عيرت چو چنين مي جهد از مكمن غيب     تو بفرما كه من سوخته خرمن چكنم
شاه تركان چو پسنديد و به چاهنم انداخت   دستگير ار نشود لطف تهمتن چكنم
مددي گر به چراغي نكند آتش طور           چاره تيره شب وادي ايمن چكنم
حافظ خلد بين خانه موروث منست           اندرين منزل ويرانه نشيمن چكنم


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۵ نظر:

  1. تفسیرهاتون عالیه .خدا حفظتون کنه

    پاسخحذف
  2. تشکر از تفسیر هاتون برایتان دعای خیر می‌کنم.

    پاسخحذف
  3. تشکر از این همه لطف و کار تفسیر تان عالی بود.

    پاسخحذف
  4. تشكر از نَفٓسِ پاكتان، بلطف الهى يكى شده ايد با غزلهاى خواجه حافظ،
    انشالله همچنان پاك ادامه دهيد و موفق هستيد از مدد خدا.
    انشالله خداوند نيازهايتان را برآورده نمايد و دلى شاد و جان آگاه به شما عطا فرمايد.
    ما هم هميشه دعايتان ميكنيم بدرگاه حق و به ديگران سفارش ميكنيم كه فيض برند از اين كتاب ناب و تفسير خالص شما.

    پاسخحذف
  5. تشكر از نَفٓسِ پاكتان، بلطف الهى يكى شده ايد با غزلهاى خواجه حافظ،
    انشالله همچنان پاك ادامه دهيد و موفق هستيد از مدد خدا.
    انشالله خداوند نيازهايتان را برآورده نمايد و دلى شاد و جان آگاه به شما عطا فرمايد.
    ما هم هميشه دعايتان ميكنيم بدرگاه حق و به ديگران سفارش ميكنيم كه فيض برند از اين كتاب ناب و تفسير خالص شما.

    پاسخحذف