با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

سوختگان - ای که در کوی خرابات مقامی داری - غزل 448 - 507

507- سوختگان
اي كه دركوي خرابات مقامي داري           جم وقت خودي اردست به جامي داري
اي كه بازلف و رخ يار گذاري شب وروز     فرصتت باد كه خوش صبحي و شامي داري
اي صباسوختگان بر سر ره منتظرند         گر از آن يار سفر كرده پيامي داري
بوي جان ا زلب خندان قدح مي شنوم   بشنو اي خواجه اگر زانكه مشامي داري
نامي ار مي طلبد از تو غريبي چه شود     تويي امروز درين شهر كه نامي داري
خالسرسبز تو خوش دانه عيشي است ولي       بركنار چمنش وه كه چه دامي داري
بس دعاي سحرت حارس جان خواهدبود     تو كه چو ن حافظ شب خيز غلامي داري

توضيحات :
معني بيت 1(ايكسيكهدركوي ميكده معرفت عشق مقام و مرتبه اي داري پس پادشاه زمان خودهستي اگ رجام باده معرفت ر در دست داري ) معني بيت 2( آرايه لف و نشر =اي كسي كه با گيسوان و چهره محبوب شب رو روز را سپري مي كني الهي وقت تو هميشه خوش باشد كه صبح ها چهرهي زيا و شبها موي يار را در اختيار داري اوضاع به كام توست ) سوختگان ( عاشقان ) معني بيت 4( اي آقا اگر حس شامه تو قوي است از لب گشاده ساغر بوي زندگيرا درياب و احساس كن كه جام باده زندگي مي بهشد همجنانكه من در مي يابم ) معني بيت 50 اگر شخص غريب از تو كاري بخواهد وبه درگاه تو بيايدچه مي شود زيرا كه امروز تو مشهور و نامداراين شهر هستي )معني بيت 6( خال زياب يتو دانه خوشبختي است اما اطراف من صورتت چه دامي از يسوان خود گسترده اي كه مه راگرفتارعشق خود مي كني )

نتيجه تفال :
1-   خواجه شيراز در بيت آ×ر فرمايد ( تو ارادتمند و غلامي شب زنده دار و زر خريد مانند حافظ داري پس رازو نياز سحراهي حافظ هميشه همدم وياور جان عزيز تو خواهد بوبد )
2-   واقعاً لسان الغيب از دل شما سخن گفته است پس در همين هفته به يكياز مشاهدمتبركه بوريدو باخلوص نيت برآستان مقدس آقا دست ارادت برداردي و دعا كنيد مطمئن بايد بسيار زود گرهاز كارها باز مي شود و شاهدمقصود را در آغوش خواهد گرفت و شما نيزخوشحال مي شويد
3-   اين نيت عملي مي گردداما ترديد و دودلي شما عامل باز دارنده و دلسرد كننده خواهد بود قدري سعي و تلاش را همراه با سرعت عمل بكار بردي خواهيد ديد كه وفقيت در دستان شما است
4-   او را سرزنش نكنيدآخر او راه و رسم اينكار ار نمي داند دل و چشمي نگران هميشه همراه شماست لطفاً راز دل خود رو اسرارخانه را در بيرون فاش نسازيدشخصي قدبلند و چهرا شانه با لبهاي كلفت و موهاي كوتاه به شما حسادت مي كندمواظب باشيد
5-   از آة و ناله كار ياسخته نيست بيمار را گلاب و نسترن مفيداست مسافرت مهمي در پيش است كه بسيار جالب خواهدبود
6-   عزيزم سعي داريددشمني مردم ا به دوستي تبديل كنيدشما شخصيتي قوي و جذاب و بلندطبع هستيد و لازم است ديگران شما را تشويق كنند در ا» هنگام از اجر جواهر مي سازيداما اگر با شما مجادله نمايند دنيا را خراب مي كنيد
7-   در زناشويي خيلي قاطع مي باشيد و با نفوذ مغناطيسي و قوي قادر به هر كار مي باشيد رايانه و تفريحو مهماني را دوست درايد از آ«دن ديگران به خانه شما زيادلذت نمي بريدبلكه دوست داريد ميهمان ديگران باشيد 


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (448)

كوي خرابات: كوي ميخانه و محله بدنام شهر و در اصطلاح عرفا مقام خراب شدن صفات حيواني و فاني شدن وجود جسماني و در اينجا منظور شاعر محله خرابات شهر يزد است.

مقام: منصب، مرتبت.

جم: جمشيد، كنايه از سلطان و پادشاه.

جام: 1- جام جهان نماي جمشيد، 2- پياله شراب، 3- دل عارف.

وقت: زمان و در اصطلاح عرفا: فراغت از ماضي و مستقبل و صاحبان وقت را اندر وقت با حق خوش است و نه از ماضي ياد دارند و نه از مستقبل.

گذاري: مي گذراني، به پايان مي بري.

فرصتت باد: وقت تو خوش باد، اميدوارم فرصت بهره برداري داشته باشي.

سوختگان: سوختگان غم عشق، عشاق، عاشقان دلسوخته.

سرسبز: با نشاط، با طراوت.

دانه: حبّه.

بوي جان: نشانه جان، علامت روح، بوي حيات و زندگي.

لب خندان قدح: دهان باز پياله كه در اثر لرزش شراب در آن به لب خندان تشبيه شده.

مشام: بيني، حس بويايي.

ثبات: پايداري.

نام نيك ار طلبد از تو غريبي: اگر غريبي بخواهد از دولت ديدار تو سرافراز و نيكنام شود.

دعاي سحرت مونس جان خواهد بود: دعاي سحر مونس جانت خواهد بود.

معاني ابيات غزل (448)

(1) اي كسي كه جايگاهي در محله خرابات داري، اگر به جام باده يي دسترسي داري، جمشيد زمان خود هستي.

(2) اي كسي كه شب و روز را با زلف و رخ يار سپري مي كني، اوقات تو خوش باد كه روز و شب هاي خوشي داري.

(3) اي باد صبا، اگر از آن محبوب سفر كرده خبر داري شتاب كن كه عاشقان دلسوخته چشم به راه و منتظرند.

(4) خال با نشاط چهره تو، مايه عيش و دانه خوشدلي است اما پيرامون آن چه دامي براي گرفتاري گسترده‌يي!

(5) از لب خندان پياله (حوادث) نسيم حيات و زندگي تازه يي به مشامم مي رسد. اي بزرگوار اگر تو را هم مشامي است آن را بشنو.

(6) هرچند در وفاداري، ثبات قدم و پايداري نداشتي، خداي را شكر كه در جور و بي مهري استوار و پا برجايي!

(7) اگر غريبي بخواهد از دولت ديدار تو بهره مند و سرفراز و نيكنام شود چه عيبي دارد؟ زيرا امروز در اين شهر تنها تويي كه داراي مقام و شهرتي مي باشي.

(8) تو را كه بنده يي چون حافظ سحرخيز داري، دعاهاي شبانه و ورد سحري مونس و همراه جان تو خواهد بود.

شرح ابيات غزل (448)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم

٭

در مبحث (چرا حافظ به يزد تبعيد شد) در صفحات 2-91 اين دفتر به طور تفصيل درباره اين غزل سخن رفته و خوانندگان محترم را به مطالعه آن دعوت مي كند.

براي توضيح بيشتر ذكر اين نكات ضروري است كه تا قبل از حكومت پهلوي امكنه فسق و فجور مانند ميخانه – فاحشه خانه – مطرب خانه در نقاط دور دست و دور از محله و خانه هاي مسكوني اهالي شهر واقع بوده تا براي همسايگان مزاحمتي فراهم نشود و با مردم متديّن و مؤمن برخوردي صورت نگيرد.

در آن هنگام كه شاه يحيي در يزد حكومت مي كرد محدوده شهر بسيار كوچك بود و يك قنات آب از جنوب و از سمت شيركوه و تفت به سوي شهر جاري بود كه در زمين هاي اطراف و مجاور شهر باغاتي با آن مشروب مي شد و رندان شهر در كنار اين آب مكانهايي براي خرابات منظور كرده بودند. شاه يحيي در زمين هاي آبدار اين ناحيه براي سكونت خود باغي بزرگ و آباد احداث و در آن سكونت داشت. بعداً مردم شهر زمين هاي مجاور اين باغ را مورد توجه قرار داده و به اصطلاح شهر به سوي جنوب پيشروي كرده و آن محل را به نام پشت باغ نام گذاري كردند كه هنوز هم به نام محله پشت باغ بعد از هفتصد سال موسوم است و تا اين اواخر آب مزبور هم در آن جاري بود.

چون حافظ به يزد تبعيد شد، نخست به خانقاه شيخ دادا وارد شد و كوشش او بر اين بود كه خود را به شاه يحيي نزديك كند اما بواسطه احتياطات شاه يحيي اين امر اتفاق نيفتاد به ناچار شاعر اين غزل را خطاب به شاه يحيي سروده كه كنايات آن كاملاً بازگو كننده موضوع است.

در بيت نخست شاعر خطاب به حاكم وقت مي گويد اي كسي كه در كوي خرابات براي خودت دم و دستگاهي به راه انداخته يي و در آن به عيش و نوش مشغولي، تو جمشيد زمان خودت هستي زيرا در آنجا هميشه (دست به جامي داري) و روز و شب تو با معشوقگان مي گذرد.

در بيت سوم منظور شاعر به اين واقعه است كه شاه شجاع در جنگ با اوغان ها در كرمان درگير و فاتح شده و همزمان خبر رسيده بود كه ممكن است جهت مراجعت به شيراز از راه يزد سفر كند از اين رو حافظ به باد صبا مي گويد كه عاشقان دلسوخته او منتظر قدوم او هستند. و مضمون بيت پنجم نيز همين مطلب را افاده مي‌كند و شاعر مي گويد بوي حيات تازه يي را مي شنوم و به شاه يحيي مي گويد تو هم اگر حس پيش بيني داري مي تواني آن را حس كني. بالاخره با گله و شكايت از بي مهري او كه اجازه مصاحبت با او را نمي دهد در پايان علي‌الرسم خود را دعاگوي او مي خواند.

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای که در کوی خرابات مقامی داری جم وقت خودی ار دست به جامی داری
ای که با زلف و رخ يار گذاری شب و روز فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند گر از آن يار سفرکرده پيامی داری
خال سرسبز تو خوش دانه عيشيست ولی بر کنار چمنش وه که چه دامی داری
بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری
چون به هنگام وفا هيچ ثباتيت نبود می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری
نام نيک ار طلبد از تو غريبی چه شود تويی امروز در اين شهر که نامی داری
بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود تو که چون حافظ شبخيز غلامی داری


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اي كه دركويخرابات مقامي داري           جم وقت خودي اردست به جامي داري
اي كه بازلف و رخ يار گذاري شب وروز     فرصتت باد كه خوش صبحي و شامي داري
اي صباسوختگان بر سر ره منتظرند         گر از آن يار سفر كرده پيامي داري
بوي جان ا زلب خندان قدح مي شنوم   بشنو اي خواجه اگر زانكه مشامي داري
نامي ار مي طلبد از تو غريبي چه شود     تويي امروز درين شهر كه نامي داري
خالسرسبز تو خوش دانه عيشي است ولي       بركنار چمنش وه كه چه دامي داري
بس دعاي سحرت حارس جان خواهدبود     تو كه چو ن حافظ شب خيز غلامي داري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۲ نظر: