با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

مهجوري عشقاق - ای که مهجوری عشاق روا می‌داری - غزل 449 - 508

508 - مهجوري عشقاق
اي كه مهجوري عشاق روا مي داري           بندگان را زبر خويش جدا مي داري
تشنه باديه را هم به زلالي درياب         به اميدي كه درين ره به خدا مي داري
دل ربودي و بحل كردمت اي جان ليكن   به ازين دار نگاهش كه مرا مي داري
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه تست   عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري
تو به تقصير خود افتادي ازين درمحروم     از كه  مي نالي و فريادچرا مي داري
حافظ از پادشهان پايه يه خدمت طلبند     كا رناكرده چه امي عطا مي داري

توضيحات :
معني بيت 1( اي آنكه جايز و روا مي داري كه عشاق هميشه بهغم دروري و هجران گرفتار باشيند ) معني بيت 2( تشنگان باديه عشق را به شربتي مورد محبت قرار دبه زيرا تو هم ا زخداوند اميد لطف داري ) بحل كردم ( حلال كردم ) به ( بهتر ) معني بيت 4( اگر تو جايز مي داني از جامي كه با تو نوشيده ام دشمنان نيز شراب بنوشد من چنين چيزي را نم يتوانم بپذيرم و وتحمل كنم ( معني بيت 5( اي مگس ( دشمن ) درگاه و مقام سيمرغ ( معشوق ) جاي گردش و پرواز و پرزني تو نمي باشد آبروي خودرا هدر مي دهي وبه ما  زحمت پريشاني و جوش خوردن مي دهي) معني بيت 7( اي حافظ با حسن خدمت بايد جاه و مقام را از پادشاهان طلب كرد پس تو كه كاري نكرد9ه اي چه اميد انعام و بخشش داري

نتيجه تفال :
1-   در رفتا رو كردار خود متعادل باش و ا زاين كار صرف نظر كن زيرا از عواقب آ» آگاه نمي باشي و بي جهت عجله و شتاب داري در حالي كه هنوز مقدمات آنرا فراهم نساخته اي زيرا تا پايان راه مسافتي طولاني وجود دارد پس بهتر است از اين فكر فعلاً صرف نظر كني و آنرا به موقعيت و زمان و مكان بهتر بسپاري كه به نفع شماست
2- همه فكر مي كنن كه شما خيلي زرنگيد و قصد فريب آنها را داريد و از ناراحتي آنها خرسند مي شويد علتش اين است كه مغرورانه باد در بادبان كشتي سخن خود مي اندازيد وحرف خود را گاهي توام با اغراق بيان مي درايد پس لازم است نسبت به اين موضوع تجديد نظر كنيد كه زيان فراواني خواهيد ديد
3- به شما توصيه مي كنم كه رعايت پدر و مادر و همسر را بنماييد زيرا با لجبازي كارها انجام نمي گيرد در حالي كه قلب آ»ان به عشق شما هميشه در تب و تاب است ولي شما مست از باده غرور ارزش اين همه عشق خالص را در نمي يابيد پس به هوش باشيد كه زمان را ازدست ندهيد
4- شما به علوم ماوراء الطبيعه و اسرار آميز علاقه درايد و ذاتاًٌ از پژوهشگران و فيلسوقان لذت مي بريد و بهتر از هر كس مي توانيد خصوصيات مردم را مورد تجزيه و تحليل قراردهيد
5- دو منبع در آ«د برا شما بوجود مي آيد و ناراحتي مالي نخواهيد داشت و دشمنان در برابرتان تاب و مقارمت ندارند به شرط آ»كه اولاً خيرخواه مردم باشيد ثانياً با توكل بر خدا به پدر و مادر و همسرتان خالصانه عشق بورزيد و گرنه خداي ناكرده هميشه گرفتارخواهيد بود
6- خيلي بد پيله مي كنيد آخر چرا در خصوصيات زندگي خانوادگي آنها دخالت مي كنيد اينكار موجب دلسريد مي شود ماد رو خواهر و باردر او انسانهاي وارسته اي هستند پس با آنها خوب باش كه به نفع شماست
7- زياد اتكا به پد رو مادر داشتيد احساس نوعي خلاء شما را پژمرده مي كند قدرت تصميم گيري و خلاقيت شما موجب پيروزي خواهد بود نگران نباشيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (449)

مهجوري: دوري، جدايي، جداماندگي.

روا مي داري: جايز مي شماري.

برِ خويش: نزد خويش، پهلوي خويش.

باديه: صحراي بي آب و علف.

زلالي: آب زلالي.

به اميدي كه … به خدا مي داري: در برابر انتظاري كه از خدا داري.

بِحِل كردن: حلال كردن، عفو و بخشش كردن.

مرا مي داري: مرا نگاه مي داري، با من رفتار مي كني.

حضرت: محل حضور، درگاه والا.

حضرت سيمرغ: آنجا كه سيمرغ حضور دارد، بارگاه سيمرغ، كوه قاف.

جولانگاه: جاي گردش و تاخت و تاز.

عرض: آبرو، حيثيت.

زحمت ما مي داري: مزاحم ما مي شوي.

تقصير: كوتاهي كردن، خطا و گناه و قصور.

پايه: مقام و مرتبه.

به خدمت: در ازاء خدمت.

عطا: بخشش.

معاني ابيات غزل (449)

(1) اي آنكه جدايي و دوري عاشقان را روا دانسته و چاكران خود را از پيش خود دور مي كني.

(2) در برابر چشم داشتي كه تو هم به عنايت الهي داري، تشنه كام وادي عشق را با آب ديداري مدد رسان.

(3) جانا، دلم را ربودي و تو را حلال كردم اما از دل من بهتر از من نگهداري و با او بهتر از من رفتار كن.

(4) اگر تو جايز مي داني بدان اما، هم پياله هاي ديگر ما كه از جام ما باده مي نوشند براي ما قابل قبول و تحمل نيست.

(5) اي مگس، بارگاه سيمرغ محل پرواز و تاخت و تاز تو نيست (با اين كار) هم آبروي خود را برده و هم ما را رنجيده خاطر مي كني.

(6) تو به خاطر خطا و قصور خود از فيض اين درگاه محروم شده يي از دست چه كسي گله و ناله و براي چه داد و فرياد مي كني.

(7) حافظ، در برابر خدمت و حسن عمل، از پادشاهان مقام و منصب طلب مي كنند. تو كه در اين راه كار و كوششي نكرده يي براي چه چشم داشت بخشش داري؟

شرح ابيات غزل (449)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم

٭

اين غزل نيز در خلال دو سال و كسري تبعيد حافظ و در يزد سروده شده است. شاعر در مطلع غزل خطاب به شاه شجاع او را معشوقي جفاكار خطاب مي كند كه عاشقان خود را از برِ خويش رانده و به فراق خود مبتلا مي سازد و در بيت دوم، خود را تشنه باديه مي نامد كه منظورش تبعيد شده به يزد است چرا كه شهر يزد در وسط كوير قرار دارد.

شاعر در غربت از اينكه در غياب او در شيراز رقيبانش پست و مقام او را در دستگاه حكومتي شاه شجاع اشغال كرده اند به شدت احساس ناراحتي كرده و خطاب به شاه مي گويد: علي رغم رضايت تو، براي من اين كار قابل تحمل نيست. آنگاه بلافاصله در بيت بعد، به منظور ملايم تر كردن شيوه كلام و گلايه، خود را مگس خطاب كرده و خطاب به خويش مي گويد كه عرصه سيمرغ جولانگاه تو نيست (توضيحاً شاه شجاع در شعري خود را شاهباز و سيمرغ ناميده بود و اشاره حافظ به اين نكته است). سپس در دنباله آن گناه را خود به گردن گرفته و چنين مي سرايد: عالماً عامداً خود را از اين درگاه محروم كرده يي و ديگر ناله و فرياد تو بي مورد است.

در بيت مقطع، حافظ تقاضاي مساعدت مالي و حقوق وظيفه خود را به صورتي ابراز مي دارد كه بر خدمت ناكرده و قصور خود اقرار داردو اين يك چشمه از رنديهاي حافظ است كه به اين صورت پرداخت مواجب خود را يادآوري مي كند.

٭٭٭
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای که مهجوری عشاق روا می‌داری عاشقان را ز بر خويش جدا می‌داری
تشنه باديه را هم به زلالی درياب به اميدی که در اين ره به خدا می‌داری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان ليکن به از اين دار نگاهش که مرا می‌داری
ساغر ما که حريفان دگر می‌نوشند ما تحمل نکنيم ار تو روا می‌داری
ای مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری
تو به تقصير خود افتادی از اين در محروم از که می‌نالی و فرياد چرا می‌داری
حافظ از پادشهان پايه به خدمت طلبند سعی نابرده چه اميد عطا می‌داری


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اي كه مهجوري عشاق روا مي داري           بندگان را زبر خويش جدا مي داري
تشنه باديه را هم به زلالي درياب         به اميدي كه درين ره به خدا مي داري
دل ربودي و بحل كردمت اي جان ليكن   به ازين دار نگاهش كه مرا مي داري
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه تست   عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري
تو به تقصير خود افتادي ازين درمحروم     از كه  مي نالي و فريادچرا مي داري
حافظ از پادشهان پايه يه خدمت طلبند     كا رناكرده چه امي عطا مي داري


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر