با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

مخمور جام عشق - مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی - غزل 432 - 559

559- مخمور جام عشق
مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي     پركن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي
وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد   مطرب زن نوايي ساقي بده شراب
شد حلقه قامت من تا بعد ازين رقيبت       زين در دگر نراند مارا به هيچ بابي
در انتظار رويت ما و ميد روزي           د رعشوه وصالت ما و خيال خوابي
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي   بيما رآن دو لعلم آخر كم از جوابي
حافظه چه مي نهي دل تو درخيال خوبان     كي تشنه سير گردد از لمعه سرابي

توضيحات :
معني بتي 1( اي ساقي از ساغر محبت و جام عشق خمارم پس شراب بده و قدح را پركن كه بدون شراب مجلس صفا ندراد ) معني بيت 20 عشق ورزيدن به محبوب بطور پنهاين مناسب نيست بلكه اين كار بايد فاش رو آشكار باشد پس اي نوزانده به عشق محبوب بنواز و ساقي شراب بده ) معني بيت 3( قد و قامت من بر آستان درگاه تو مانند حلقه خم دشه است تا از ين به بعد نگهبان كوي تو مرا ا زدر به در ديگري نراند ) معني بيت 4( ما رد چشم براه بودن ديدار تو همراه اميد مي باشيم و اميد وار ديدارت مي باشيم و در عشوه ديدارت عمراه خوا بو خيالي مگر وصالت را در خواب ببينم 9 معني بيت 50 شراب نگاه تو كجاست كه مرا از خماري خلاص كند و بيمار آن دو لب هستم آيا كمتر از آن مي باشم كه از لب شيرينت مرا شفا دهي و شايستگي و لياقت حرف زدن تورا ندارم )

نتيجه تفال :
1-   لسان الغيب در بيت آخر پاسخ نيت شما را داده است ( اي حافظ چرا دل به خيال ديدار زيبارويان سپرده اي مگر نم يداني كه تشنه كام از برق سراب سير نمي شود )
2-   زندگي را با تن آسايي و خوشي مي خواهيد بر باد دهيد د رحالي كه شما از چنان قدرتي برخورداردي كه به هركاري دست بزندي كاملاً موفق و پيروزخواهيد شد بويژه آنكه ا زوجاهت و زيبايي برخورداريد پس چرا سعي نمي كنيد زيرا زنئگي شما آميخته اي از فرهنگ دو گانه است
3-   اگر ارزش واقعي شما رادرك نمي كنند ناراحت نباشيد زيرا رسم مردم روزگار اين چنين است اما چشمان نگران و قلب تپنده عزيز و مهرباني بخاطر تلاش و كوشش و موفقيت شما در سينه اش مي زند و نگران شماست مسافر مهربان و كله شقي كه راجع به او فكر مي كنيد به زودي گره از كارش باز مي شود و اوضاع او رونق پيدا مي كند
4-   خانم يا آقاي عزيز با توجه به  غزل خصوصيات شما چنين استمحتاط و فلسفي مشرب هستيد بطوري كه هر كاري را به ديد ظن و گمان پنداشته و عمل مي كنيد از دو رنگي بيزاريد دروغگويي و ريا را از همه چيز بدتر مي داني ولي خود گاهي اهل تظاهر مي باشيد هميشه سعي داري اب همسرتان يكرنگ باشيد ولي تصور مي كنيد او ناقلا ست اين عامل براثر ترديد و وسواس حاصل مي شود به هر صورت مجسمه اي از مهر و عطوفت مي باشيد كه زندگي در كنار شما لذت بخش است
5-   رنگ قرمز يا سرخابي را برايتان پيشنهاد م يكنم كه با طبع شما سازگاري دارد و حرارت عشق و محبت و زندگي را رد قلب شما روشن مي كند و هميشه شمار ا جهت تلاش و فعاليت سرزنده و مهيا مي سازد
6-   ارثي قابل توجه و مثلث ارث نصيب خانواده شما مي شود فرزندي دختر در راه مي باشد كه پاقدمي نيكو دارد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (432)
مخمور: خمارآلوده، در حسرت شراب از پا درآمده و خمارآلوده.
مجلس ندارد آبي: (ايهام) مجلس آب و رنگ و صفا و رونق ندارد.
در پرده راست نايد: با در پرده سخن گفتن و با ايهام و اشاره حقّ مطلب ادا نمي شود.
شد حلقه قامت من: قامت من خميده شد.
رقيب: مراقب درگاهت، پاسدارت، نگهبان و مراقب.
بابي: دري.
ما و اميدواري: (واو حرف عطف به معناي ملازمت) ما ملازم اميد مي باشيم، ما به اميدواري دل بسته‌ايم.
ما و خيال خوابي: ما همراه خيل خياليم، ما با خواب و خيال مي‌گذرانيم.
كم از: حداقل.
آخر كم از جوابي: دست كم جوابي بده، حداقل پاسخي بده.
مي نهي دل: دل مي نهي، دل خوش مي كني، دلبستگي پيدا مي كني.
لَمعه: پرتو، روشنايي، درخشش.
لَمعه سراب: درخشش و انكسار نور آفتاب كه از دور به صورت آب به چشم مي آيد.


معاني ابيات غزل (432)
(1)   در حسرت باده عشق خمار آلوده ام. ساقي (از باده محبت) شرابي بده و قدحي پر كن چرا كه مجلس (حيات) بدون شراب (محبت) آب و رنگ و صفايي ندارد.
(2)   با ايهام و كنايه نمي توان روي ماه او را آنچنان كه بايد وصف كرد. مطرب آهنگي بزن و ساقي شرابي بده (تا آشكارا وصف كنم).
(3)   براي اينكه دربان تو ما را از اين در، به دري ديگر نراند، قد من بر در تو به مانند حلقه خميده و منحني شد.
(4)   ما در انتظار ديدن رويت پيوسته اميدوار و در اميد كشش به سوي وصل تو با خواب و خيال روزگار مي‌گذرانيم.
(5)   جامي از باده (چشم تو) كجاست كه مرا از حالت مخموري به مستي كشاند. دوري از لبت مرا بيمار ساخته دست كم پاسخي بده (تا حالم به شود).
(6)    حافظ، چرا دل را به خيال خوبرويان اميدوار و خوش مي‌كني كي يك تشنه لب از درخشيدن سرابِ زميني سيراب مي‌شود؟


شرح ابيات غزل (432)

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب

٭
عطار:
اي از شكنج زلفت هر جا كه انقلابي                  هرگز نتافت بر كس چون رويت آفتابي
٭
شاه نعمت الله ولي:
هر ذره‌يي ز عالم بنموده آفتابي                       آن آفتاب تابان بسته ز من نقابي
٭
خاقاني:
بانگ آمد از قتينه كاباد بر خرابي                    درياب كار عشرت گر مرد كاريابي
٭
اوحدي:
با اين چنين بلايي، بعد از چنان عذابي             راضي شدم كه بينم روي تو را به خوابي
٭
اين غزل عاشقانه محصول ايام شباب حافظ و احتمالا در استقبال يكي از متقدمين كه مطلع غزل آنها در بالا آمده و يا از معاصرين، سروده شده است.
شاعر در بيت دوم غزل، خود را عاشقي محجوب و خجالتي تصور كرده مي‌فرمايد در حال عادي زبان قادر به وصف زيباييهاي چهره معشوق نيست. اي رامشگر سرودي بنواز و اي ساقي شرابي بده تا در حال دگرگوني و سرمستي پرده شرم و حيا كنار رفته و من آنچنان كه بايد به وصف جمال او بپردازم.

اين مضمون و مضمون بيت سوم كه شاعر مي‌خواهد بگويد من مثل حلقه در منزل معشوق، بر در چسبيده ام تا دربان او نتواند مرا از آنجا دور كند و براي اينكار نخست قامت خود را به صورت منحني و حلقه، در مي‌آورد تا معناي كلمه حلقه در ذهن خواننده، حلقه و كوبه در مجسم گردد، انگيزه سروده اينگونه غزل ها در ايام جواني مي‌تواند باشد


غزل به قلم علامه قزوینی :

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد مطرب بزن نوايی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبت زين در دگر نراند ما را به هيچ بابی
در انتظار رويت ما و اميدواری در عشوه وصالت ما و خيال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آيا کجاست جامی بيمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
حافظ چه می‌نهی دل تو در خيال خوبان کی تشنه سير گردد از لمعه سرابی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي     پركن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي
وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد   مطرب زن نوايي ساقي بده شراب
شد حلقه قامت من تا بعد ازين رقيبت       زين در دگر نراند مارا به هيچ بابي
در انتظار رويت ما و ميد روزي           د رعشوه وصالت ما و خيال خوابي
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي   بيما رآن دو لعلم آخر كم از جوابي
حافظه چه مي نهي دل تو درخيال خوبان     كي تشنه سير گردد از لمعه سرابي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۱ نظر:

  1. سلام علیکم . بسیار عالی به جرات میتوانم بگویم یکی از بهترین سایتها در زمینه ترجمه غزلیات حافظ و شاید بهترین باشد در این زمینه .
    بهر حال خیلی متشکرم بسیار استفاده کردم و کامم شیرین شد

    پاسخحذف