با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

گل افشان كن - می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جويی - غزل 495 - 560

560- گل افشان كن
مي خواه و گل افشان كن ا زدهر چه مي جويي    اين گفت سحر گه بلبل تو چه مي گويي
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقي را     لب گيري و رخ بوسي مي نوشي و گل بويي
شمشاد خرامان كن و آهنگ گلستان كن   تاسرو بياموزد از قد تو دلجويي
تاغنچه خندانت دولت به كه خواهد داد     اي شاخ گل رعنا با زهر كه مي رويي
چون شمع نگو رويي بردهگذر باد است   طرف هنري بربند از مشع نكورويي
امروز كه بازارت پر جوش خريدار است       درياب و بنه گنجي از مايه نيكويي
آه طره كه هر جعدش صد نفه چين دارد       خوش بودي اگر بودي بوييش زخوشخويي
هرمرغ به دستاني در گلشن شاه آيد   بلبل به نواسازي حافظ به دعاگويي

توضيحات :
معني بيت 1( سحرگاهان گل به بلبل گفت شراب بجوي و مجلس را با گل آذين بندي كن از روزگار چرا يان قدر شكايت مي كني ديگر چه مي خواهي ) معني بيت 2( تكيه گاه خود را به گلستان ببر و كام از لب معشوق بگيرو چهره ساقي را ببوس و شراب بخور و گل بوكن ) معني بتي 3( قد وبالاي مانند شمشادت را د رگلستان عشق خرامان بساز تا سرو از قد و بالاي قشنگ تو كار دلجويي و عشوه را ياد بكيرد ) معني بيت 4( نمي دانم چه كسي سعادت پيدا مي كند تالب چون غنچه تو را ببوسد اي شاخه گل دلفريب و زيبا براي چه كسي سبز مي شوي و كدام مجلس را آرايش ميدهي ) معني بيت 50 مانند شمع زيبا نورافشان هستي اما اين زيبايي رودگذر است پس ا زنور و شنايي و هنر خود ذخيزه اي فراهم كن و دلي بجوي ) معني بيت 6( امرو زكه بازار جمال و زيبايي تو رونق داردو خريداران زيادي دارد موقعيت را مغتنم شمار و ذخيره اي ا زسرمايه نيكوكاري فراهم كن

نتيجه تفال :
1-   خواجه شيراز در بيتهاي 7-8- فرمايد (آن موس پيشاني ه هر چين و شكن آن به صد نافه مشك چين مي ارزد بسيار خوب است اما اگر كمي هم از مهر و محبت و خوش اخلاقي سهمي داشت اين زيبايي كامل مي شد )( هر پرنده اي براي حكايت و داستاني ويژه گلشن و بوستان شاه مي آيد بلبل با نغمه خواني و آواز و حافظ با دعا گويي خودحسن طلب مي كند) تفسير با نيت خودكنيد
2-   مژده مي دهم كه اين نيت حتماً و بدون ترديد به زودي عملي مي گردد ولي نياز به راهنمايي داردي مي توانيد ا زبزرگان يا پدر و مادر بخواهيد زيرا اگر فردي آگاه شمارا ارشاد و راهنمايي كند به پيروزي و موفقيت بزرگي دست مي يابيد
3-   شاهدموفقيت بر بام خانه شما آشيان گرفته است مواظب باش كه بابي احتياطي يا عدم آگاهي آنرا به پرواز در نياوري به يكي از مشاهد متبركه برو و نذرخود را ادا كن بر خد توكل كنيد و از او ياري بخواهيدنگراني شماكلاماً بي مورد و بي اساس است زيرا اكنون زمان شادي و خوشي است
4-   خانم يا آقاي عزيز با توجه به بيت هاي اين غزل خصوصيات شما چنين است از هيجان به نحو خوبي استفاده مي كنيد و درعشق گرم و پرتحرك هستيد از كا رخود لذت مي بيد و از زايانه و مجلس و محفل دوستانه و خانوادگي خوشتان مي آيد از ترس موهومي كه بي جهت مي باشد رنج مي بريد خل قو خوي شما متغير است به فرمان ودستور دادن علاقه درايد و دوست داريد شما را دوست داشته باشند و درك كنند ا زغرور همسرتان د رعين اينكه خوشتان مي آيد دوري مي كنيد فردي با محبت و با گذشت هستيد


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (495)
مِي خواه: مِي طلب كن.
گل افشان كن: گلريزان كن، گل نثار كن.
مَسْنَد: جايگاه نشيمن، جايگاه تكيه زدن، فرش و بساط نشيمن.
شاهد: جوان زيباروي.
لب گيري: لب او را در ميان لبها بگيري.
شمشاد خرامان كن: قدِّ چون شمشادت را به نرمي به حركت وادار.
آهنگ: عزم.
دلجويي: شيوه دلخواه شدن، مطلوب واقع شدن، در جستجوي دلهاي طرفدار برآمدن.
غنچه خندان: كنايه از لب و دهان خندان.
دولت: سعادت، توفيق، خوشبختي.
رعنا: گلِ دو رنگ كه يك طرف آن زرد و يك طرف سرخ است، كنايه از شاخه گل تر و تازه و شاداب.
پر جوش: پر از جوش و خروش، پر از ازدحام و گرمي.
درياب: بهره برداري كن.
مايه نيكويي: سرمايه زيبايي.
شمع نكو رويي: (اضافه تشبيهي) نكو رويي به شمع تشبيه شده است.
طرْفْ بر بستن: بهره برداري كردن، سود بردن.
طرف هنري بربند: بهره فضيلتي برگير.
طُرّه: موي صف زده بر پيشاني، پيش زلفي.
جعد: پيچ و تاب، چين و شكن.
نافه چين: كيسه نافه زير شكم آهوي نرِ سرزمين چين كه جايگاه مُشك است.
بوئيش: مختصر بهره اي.
دستان: نغمه، نوا، سرود، گوشه اي از دستگاه ماهور، فريب و نيرنگ.
گلشن: باغ پر از گل، خانه آراسته شده با گل، گلستان.
نواسازي: تصنيف سازي.


معاني ابيات غزل (495)
(1)   سحرگاهان، گل مي گفت: شراب بطلب و گلريزان كن. اي بلبل نظر تو چيست؟
(2)   فرش و بساط عيش را به سوي گلستان ببر تا در آنجا لب زيبارويان مكيده و چهره ساقي را ببوسي. شراب بنوشي و گل ببويي.
(3)   اين قدّ چون شمشاد خود را با حركات موزون به سوي گلستان هدايت كن تا سرو باغ از اندام تو شيوه دلبري بياموزد.
(4)   تا ببينم كه لب و دهان خندان تو چه كسي را از نعمت خود بهره مند مي كند؟ اي شاخ گل آراسته براي خاطر چه كسي خودنمايي مي كني.
(5)   امروز كه بازار تو از مشتري پُر و پُر از جوش و خروش است به هوش باش و بهره اي از سرمايه زيبايي خود بيندوز.
(6)    از آنجا كه شمع حُسن و جمال در مسير بادِ زوال قرار دارد، از اين زيبايي بهره فضيلتي برگير.
(7)   آن زلفي كه هر چين و شكن آن با صد كيسه مُشكِ (سياه و خوشبوي) چين برابري مي كند، چه خوب بود اگر بويي هم از خوش رفتاري (با دلها) برده بود.
(8)   هر مرغي با نيرنگي و سرودي خود را به باغ شاه مي رساند. بلبل با نغمه سرايي و حافظ با غزلسرايي خود.


شرح ابيات غزل(495)
               
وزن غزل: مفعول مفاعيلن مفعول مفاعيلن
بحر غزل: هزج مثمّن اخرب
٭
مولوي:

اي دل به ادب بنشين، برخيز ز بدخويي                              زيرا به ادب يابي آن چيز كه مي گويي

٭
خواجو:
برخيز كه بنشيند فرياد ز هر سويي                              زآن پيش كه برخيزد صد فتنه ز هر كويي
٭
در زماني كه شاه محمود شيراز را در محاصره گرفته و شاه شجاع در مقابله با او دچار شكست و مضيقه شده و روزهاي سختي را مي گذرانيد، از غايت اندوه غزلي سروده كه از يادداشتهاي شادروان قزويني برگرفته و در اينجا نقل مي شود:
اي دل صفاي عشق در اين خاكدان مجوي                                  يك ذرّه كيمياي وفا زين جهان مجوي
بيزار شو ز مردم و آزاد شو ز خويش                              وز مرد و مردمي و مروّت نشان مجوي
سيمرغ وار گوشه نشين باش، زينهار                             با زاغ و با زغن منشين و آشيان مجوي
بنياد چرخ بر سر آبست چون حباب                             بگذر چو باد هيچ در اينجا مكان مجوي
گر تيغ بركشد سر تسليم ازو مكش                               ور نقد عمر مي دهدت رايگان، مجوي
چون بافتند خَزِّ وجود تو را زخاك                                            ترك كلاه اطلس خود ز آسمان مجوي
  در چاه وحشت است ترا يوسف اي عزيز                                    بوي قميص از گذرِ كاروان مجوي
و چنانكه از مفاد ابيات غزل مشهود است شاه در نهايت نوميدي به سر مي برده است. در اين موقع حافظ با خواندن غزل شاه شجاع به منظور دلجويي و دلداري غزل بالا را در پاسخ غزل شاه سروده و برابر مفاد بيت مقطع غزل خود توفيق اين را مي يابد كه به محضر شاه رفته و آن را بخواند.
اين يك واقعه تاريخي است. كسي چه مي داند، شايد دلداري ها و تشجيع و تحركي كه در آن ديدار از حافظ به منصّه ظهور رسيده در روحيه شاه شجاع و اقدامات بعدي او اثر نهاده و در نتيجه شاه با تحمل دو سال سختي و مشقّت و دربدري توانسته باشد بار ديگر به تاج و تخت خود دست يابد.
ناگفته نماند پاسخ حافظ در برابر طرز فكر عارفان وارسته، مبني بر اين است كه: صوفي ابن الوقت است و نبايد در هيچ حال و زمان افسوس گذشته و غم آينده را بخورد. ليكن اين بيان و زبان شعر است و حافظ به كرّات در غزلهاي ديگر شاه شجاع را به تهوّر و همّت و پشتكار فرا مي‌خواند.


غزل به قلم علامه قزوینی :

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جويی      اين گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گويی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را      لب گيری و رخ بوسی می نوشی و گل بويی
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن      تا سرو بياموزد از قد تو دلجويی
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد      ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رويی
امروز که بازارت پرجوش خريدار است      درياب و بنه گنجی از مايه نيکويی
چون شمع نکورويی در رهگذر باد است      طرف هنری بربند از شمع نکورويی
آن طره که هر جعدش صد نافه چين ارزد      خوش بودی اگر بودی بوييش ز خوش خويی
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد      بلبل به نواسازی حافظ به غزل گويی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

مي خواه و گل افشان كن ا زدهر چه مي جويي    اين گفت سحر گه بلبل تو چه مي گويي
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقي را     لب گيري و رخ بوسي مي نوشي و گل بويي
شمشاد خرامان كن و آهنگ گلستان كن   تاسرو بياموزد از قد تو دلجويي
تاغنچه خندانت دولت به كه خواهد داد     اي شاخ گل رعنا با زهر كه مي رويي
چون شمع نگو رويي بردهگذر باد است   طرف هنري بربند از مشع نكورويي
امروز كه بازارت پر جوش خريدار است       درياب و بنه گنجي از مايه نيكويي
آه طره كه هر جعدش صد نفه چين دارد       خوش بودي اگر بودي بوييش زخوشخويي
هرمرغ به دستاني در گلشن شاه آيد   بلبل به نواسازي حافظ به دعاگويي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر