با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

ساقي بيار باده - گفتا برون شدی به تماشای ماه نو - غزل 406 - 470

470 - ساقي بيار باده
گفنت برون شدي به تماشاي ماه نو     ازماه ابروان منت شرم باد رو
عمريست تا دلت زاسيران رلف ماست     غافل زحفظ جانب ياران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوي زلف ما     كانجا هزار نافه مشكني به نيم جو
تخم وفا ومه ردين كهنه كشته زار     آنگه عيان شود كه رسد موسم درو
ساقي بيار باده ه رمزي بگويمت       از سر اختران كهن سير و ماه نو
شكل هلال هر سر مه م يدهد نشان   از افسر سيامك و ترك كلاه زو
حافظ جناب پير مغان مامن وفاست     درس حديث عشق بر او خوان و زو شنو

توضيحات :
ماه نو (‌ديدن هلال ماه ) ماه ابروان ( هلال ابروان يار ) شرم ( حيا ) رو ( روز شو ) دلت ( دل تو ) اسير ( گرتفار = عاشق ) غافل زحفظ ( تو نيز از رعايت و حفظ حق يارانت غاقل مشو و كوتاهي مكن ) معني بيت 30 زلف ما بسيار معطر و خوشبوست و تو تظاهر به داشتن عقل مكن زيرا در برابر موي مشكين ما هزار آهوي ختن به نيم جو هم ارزشي ندارد ) معني بيت 4( بذر مهرو وفا و ثمره محبت د راين دنياي كهن زماني محصولش آشكار مي شود كه هنگام درو و زمان كوچ از اين جهان فرارسد الدنيا مزرعه الاخره ) رمز بگويم ( آگاهت كنم اسرارش را فاش كنم ) ا زسر اختران كهن ( از راز ماه گاهي به شكل هلال و زماني بدر و تما است آگاهت كنم كه اين ستاران فلكي شاهد چه حوادثي در زمين و آسمان هستند ) معني بيت 6( شكل ماه هو  در آغاز هرماه از تاج سيامك فرزند كيومرث و از كشاف كلاه ژو = گو پسر طهماسب خبر ميدهد كه نه تاج مي ماند نه كلاه ) معني بيت 7( اي حافظ آستان پير مغان پناهگاه مهر و فاست درس و داستان عشق و دلدادگي را نزد مرشد بخوان و سخن او را به كار گير

نتيجه تفال :
1-   سرشت شما چنا ن است كه از هر ناراحتي بشدت اظهار دلتنگي و از هر خوشي بيش از اندازه اظهار شادماني مي كنيد به همين جهت هيچ  چيز و هيچ كجا  شما را راضي و قانع نمي سازد در حاليكه اين دنيا سراسر اندوه و شادي است وخوش به حال كسي كه دم ار غنيمت بداند
2-   مساله اي كه انديشه و ذهن شما را مشغول كرده است نياز به زمان و موقعيت مناسب تري دارد پس عجله نداشته باشيد بلكه از روي حوصله و دقت و توام با آگاهي و سرعت عمل اقدام كنيد و از استاد  راهنمايي كمك بگيريد
3-   به يكي از مشاهد متبركه برودي و نياز خود را با خداوند در ميان بگذرايد و نذري كنيد كه گشايش بسيار است
4-   حافظ زمان حال شما را در بيت اول مي فرمايد ( اي جانان بر اي تماشا و ديدار هلا ماه نو بيرون آ«دي از هلال ابروان من شمر كن و پي كارخود برو و از كنار من دور باش ) فرزندم چه كردي كه چنين دچار اعتراض شدي )
5-   مسافرت مفيد است زيرا مسافتري موفقيت آميز در پيش داريد خريد و فروش تفاوتي ندارد بيمار وضعش بهمين صورت باقي ميماند قرض داده مي شود و تغيير مكان با تاني انجام مي گيرد و مسافر فعلاً مشغول كا رخود مي باشد
6-   فرزندم خداوند مخالف سه چيز است پرگويي پر خوابي و پرخوري و شفاعت سه گروه پذيرفته مي شود پيغمبران علاما شهيدان پس برا ي موفقيت و كاميابي با آنان باش
7-   ا زسر و صداهاي او ترسي نداشته باشيد وي مانند خرگوش مي دود و مانند آهو عمل م يكند و مانند زنبور نيش مي زند پس شما نبايد از ميدان بدر رويد چون بيش از آنچه فكر م يكنيد وي محتاط و ترسو است پس نترسيد و اقدام كنيد زيرا آينده در دستان انسانهاي عاقل است


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (406)

گفتا: به من گفت.

رو: برو.

عمريست: مدتی طولانی برابر يک عمر است.

حفظ: نگهداری، مواظبت.

جانب: طرف.

مفروش: در اينجا به معنای به رخِ ما مکش، به آن ناز مکن.

عِطرِ عقل: (اضافه تشبيهی) عقل به عطر تشبيه شده.

هندوی زلف: زلفِ سياه.

نافه مُشکين: کيسه مُشک که در زير شکم آهوانِ نرِ ختا و ختن وجود دارد.

کهنه کشتزار: کشتزارِ کهنه، کنايه از اين مزرعه دنيا.

عيان: آشکار، پيدا.

کهن سير: آنچه از دير زمان تا به حال در حال حرکت است.

هِلال: ماه نو، ماهِ شب اول.

افسر: تاج هلالی شکل.

سيامک: پسر کيومرث که به دست ديو کشته شد و فرزندش هوشنگ انتقام او را گرفت.

تَرکِ کلاه: يک بخش از چند بخش کلاه که به صورت باريکه مثلّثی و همانند شکل ماه نو بوده و از به هم دوختن شش يا هشت تَرک، يک کلاهِ مدّور ساخته شده و يک تاج هلالی شکل در جلوی آن نصب و شاهزادگان به سر می نهاده اند.

زَو: پسر توماسب (تهماسب) پادشاه پيشدادی که پس از پدر به مدت پنچ سال سلطنت نمود.

جناب: درگاه، آستانه.

مأمن: جايگاه امن، پناهگاه.

حديث عشق: داستان، حکايت تازه عشق.

بَر و خوان: برای او بخوان.

زو شِنو: از او بشنو.

معاني ابيات غزل (406)

(1) به من گفت برای ديدن ماه شب اول بيرون آمدی؟ از ماه ابروان من شرم کن و برو.

(2) مدت مديدی به درازای يک عمر است که دل تو در چين و شکن زلف ما گرفتار است. از نگهداری و طرفداری ياران خود غافل مشو.

(3) در پيش زلف سياه (و معطّر) يار تفاخر به رايحه عقل مکن زيرا آنجا هزار کيسه مشک ارزش نيم جو را ندارد.

(4) در اين کشتزار کهنه دنيا به هنگام درو کردن معلوم می شود که بذر وفا و محبّت روييده است يا نه؟

(5) ساقی شراب بياور تا برای تو از ستارگانی که دير زمانی است در گردشند و از گردش ماه نو، رازی را فاش سازم.

(6) شکل هلال سرِ هر ماه يادآور تاج نيمدايره سيامک و ترکِ کلاه زو است.

(7) حافظ، درگاه پيرمغان پناهگاه مهر و وفا و محبّت است درس تازه عشق را پيش او بخوان و نيز از او بياموز.

شرح ابيات غزل (406)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مکفوف مخدوف

٭

طبع آزمايی در اوزان و قوافی مخصوص به ويژه اوزان نامطبوع و قوافی مشکل از جمله کارها و هنرنمايی‌های شعرا در، گذشته و حال بوده و هر شاعری مايل است در اين باره از خود اثری را به نمايش بگذارد.

به نظر می رسد اين غزل حافظ نيز به منظور طبع آزمايی در ايّام جوانی سروده شده باشد به ويژه اينکه حافظ در اين غزل در ابيات 5 و 6 از سيامک و زو شاهزادگان و پادشاهان پيشدادی سخن به ميان آورد و ما می دانيم که حافظ در ايّام جوانی به حکم ممارست در کار شعر و شاعری، شاهنامه فردوسی را به دقت مطالعه و از نکات و ملاحظات آن در همان ايّام در اشعار خود بهره برداری کرده است و بعداً که توجه شاعر به اشعار و کتب عرفانی معطوف می گردد تشبيهات و نکات عرفانیِ کتبِ مورد مطالعه، نيز دستمايه شاعر قرار می گيرد.

شاعر در بيت ششم اين غزل تحت تأثير فلسفه خيّامی به صورت ايجاز از بی وفايی دنيا و عمر کوتاه سيامک و زو سخن گفته و به منظور عبرت از سيرِ اين جهان گذران، اين دو را مثال زده و همانطور که در بيت چهارم غزل از بی وفايی دنيا سخن به ميان آورده، خواننده را متوجه اين واقعيت می کند که (دنيا در گذر است).
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمريست تا دلت ز اسيران زلف ماست غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکين به نيم جو
تخم وفا و مهر در اين کهنه کشته زار آن گه عيان شود که بود موسم درو
ساقی بيار باده که رمزی بگويمت از سر اختران کهن سير و ماه نو
شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان از افسر سيامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پير مغان مامن وفاست درس حديث عشق بر او خوان و ز او شنو


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

گفنت برون شدي به تماشاي ماه نو     ازماه ابروان منت شرم باد رو
عمريست تا دلت زاسيران رلف ماست     غافل زحفظ جانب ياران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوي زلف ما     كانجا هزار نافه مشكني به نيم جو
تخم وفا ومه ردين كهنه كشته زار     آنگه عيان شود كه رسد موسم درو
ساقي بيار باده ه رمزي بگويمت       از سر اختران كهن سير و ماه نو
شكل هلال هر سر مه م يدهد نشان   از افسر سيامك و ترك كلاه زو
حافظ جناب پير مغان مامن وفاست     درس حديث عشق بر او خوان و زو شنو


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر