با عضویت در کانال یوتیوب حافظ دیوان از ما حمایت فرمایید :: اینستاگرام :: کانال یوتیوب حافظ دیوان ::
غزلیات حافظ به ترتیب رَوی ( آخرین حرف اصلی قافیه یا ردیف ) :
  الف  |  ب  |  ت  |  ث  |  ج  |  ح  |  خ  |  د  |  ر  |  ز  |  س  |  ش  |  ع  |  غ  |  ف  |  ق  |  ک  |  ل  |  م  |  ن  |  و  |  ه  |  ی | برچسب ها

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

شرح جمال حور - ای قصه بهشت ز کويت حکايتی - غزل 437 - 502

502 - شرح جمال حور
اي قصه بهشت زكويت حكايتي       شرح جمال حور ز رويت روايتي
انفاس عيسي ار لب لعلت لطيفه اي     و آب خضر زنوش دهانت كنايتي
هر پاره ا زدل من و از غصه قصه اي       هر سطري ا زخصال تو وز رحمت آيتي
كي عطر ساي مجلس روحانيان شدي       گل را اگر نه بوي تو كردي رعايتي
در آرزوي خاكدر يار سوختيم         ياد آور اي صبا كه نكردي حمايتي
اي دل به هرزه دانش وعمرت زدت سرف   صد مايه داشتي و نكردي كفايتي
بوي دل كباب من آفاق را گرفت       اين آتش درون بكند هم سرايتي
در آتش ار خيال رخش دست م يدهد     ساقي بيا كه نيست زدوزخ شكايتي
داني مراد حافظ ازين درد و غصه چيست     ا زتو كرشمه اي و زخسرو عنايتي

توضيحات :
معني بيت 1( اي محبوب داستان زيبايي و راحتي بهشت از كوي دلفريب توست و شرح زيبايي فرشتگان بهشتي در يك كلام از زيبايي چهره توست ) معني بيت 2( نفس روح بخش حضرت عيسي كه مدره را زنده مي كرد ا زسخن دلپذير تو الهام گرفته و اگر حضرت ارميا ( خضر ) آب زندگي را نوشيد و عمر جاودانه پيدا كرد از لب حيات بخش تو بوده است ) پاره ( جزوي ) غصه قصه ( داستان اندوه عشق = همراه با داستان غم عشق تو ) آيتي ( نشانه اي ) معني بيت 4( اگر بوي تو بوي گل را كامل نمي كرد كي مي توانست اين مقام را كس كند و در مجلس اهل دل عطر افشان باشد ) ديار ( كوي محبوب ) ياد آور ( بخاطر بياود ) حمايتي ( رعايت حال ) هرزه ( بيهوده ) صدمايه ( سرمايه فراوان از زندگي و دانش ) كفايتي ( هنري كارداني 9 معني بيت 7( بوي دل سوخته و كباب شده من تمامجهان را فراگرفت و آتش سوز دلم دنيا را خراب كرد ) معني بيت 8( اي ساقي اگر در آتش سوزنده هم نقش روي او را بتوانم ببينيم از آتش جهنم ني زگله اي ندرام ) داني ( آيا مي داني ) كرشمه( ناز ) خسرو ( پادشاه حسن ) عنايت ( لطف و توجه )


کمی بیشتر در خصوص غزل بدانید :

شرح غزل :

معاني لغات غزل (437)
قصه بهشت: داستان و گفتني ها درباره بهشت.
جمال: زيبايي.
حور: زنان سياه و درشت چشم بهشتي.
انفاس: جمع نفس.
انفاس عيسي: دَم مسيحايي (با مَمال الف مقصوره آخر كلمه عيسي).
لطيفه: كلام كوتاه و شيرين.
خِضِر: خ‍ضْرْ (با كسر دوم به علت ضرورت وزن شعر) نام پيغمبري كه آب حيات نوشيد و عمري طولاني يافت.
نوش: شهد و شيريني.
كنايت: كنايه، سخني در پرده گفتن به نحوي كه مقصود و منظور اصلي در وهله اول بالصراحه معلوم نگردد.
دل من و … : (واو ملازمه كه تخصيص را مي‌رساند) دلِ من مخصوصِ … .
وَز رحمت آيتي: به نشانه‌يي از لطف اختصاص دارد.
عطرساي: عطرافشان، معطركننده.
روحانيان: اهل دل، اهل ذوق و معني.
رعايت: مراعات، ملاحظه، منظورِ نظر داشتن.
سوختيم: كنايه از اينكه رنج و محنت كشيديم، از انتظار سوختيم.
حمايت: دستگيري، حفاظت، ياري، هواداري، طرفداري.
به هرزه: بيهوده، به عبث.
كفايت: شايستگي، از عهده برآمدن كاري.
كرشمه: اشاره مهرآميز.
خسرو: پادشاه.
معاني ابيات غزل (437)
(1) اي كسي كه داستان بهشت وصفي از سر كوي تو و شرح زيبايي حوران بهشتي بازگويي زيباييهاي روي توست.
(2) (و) نفس حيات بخش عيسي شرح شيرين و مختصر لب لعل مانند تو و آب حيات خضر اشاره گنگي از شهد لبان توست.
(3) هر ذره دلم بازگو كننده غصه‌يي و هر سطر از شرح خصلت هاي تو نشانه يي از رحمت الهي توست.
(4) اگر بوي خوش تو پاس حرمت گل را نگاه نمي‌داشت، كي گل مي‌توانست در محفل اهل دل عطرپراكني كند.
(5) در اشتياق و انتظار رسيدن به خاك آستانه يار، از دست رفتيم. اي باد صبا به ياد داشته باش كه از ما جانب‌داري و حمايت نكردي.
(6) اي دل، دانش و زندگانيت بيهوده تباه شد. صد گونه امكان و استعداد برايت فراهم بود و به شايستگي از عهده آن برنيامدي.
(7) اگر در آتش (جهنم) هم نقشِ رويْ و خيال او در پيش چشم مجسم مي‌شود، اي ساقي بيا (و شراب بده تا بنوشم و به جهنم بروم) كه از دوزخ شكايتي ندارم.
(8) مي‌داني كه مقصود حافظ از (از بازگو كردن) اين درد و غصه ها چيست؟ (شايد كه) از تو اشاره محبت‌آميزي به عمل آمده (در نتيجه) از پادشاه توجه و عنايتي ببيند.
شرح ابيات غزل (437)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مكفوف محذوف
٭
عطار:
اي آفتاب از ورق رويت آيتي در جنب جام لعل تو كوثر حكايتي
٭
سعدي:
اي از بهشت جزوي و از رحمت آيتي حق را به روزگار تو با ما عنايتي
٭
اوحدي:
جان را ستيزه تو ندارد نهايتي خوبان جفا كنند ولي تا به غايتي
٭
كمال خجند:
دارم ز ابروان تو چشم عنايتي كز نازم ار كشي نكنندم حمايتي
٭
برخلاف تصور بعضي از حافظ پژوهان محترم اين غزل در مدح خواجه تورانشاه وزير شاه شجاع سروده شده نه شاه، و شاعر صراحتاً در بيت مقطع غزل خود به ممدوح خود مي‌گويد: آيا مي‌داني غرض از بازگو كردن اين همه درد و غصه ها براي چيست؟ براي اينكه شايد از طرف تو اشاره محبت آميزي به منصّه ظهور پيوندد و در نتيجه از شاه عنايتي شامل حال من گردد.
چنين به نظر مي‌رسد كه در يك موقعيت مناسبي حافظ نامه خود را با اين غزل آراسته و براي وزير وقت فرستاده تا سبب استمالت وزير و ميانجي‌گري او شده، در نتيجه كدورت فيمابين او و شاه مرتفع گردد.
شاعر در بيت پنجم خطاب به وزير مي‌گويد: من در اشتياق رسيدن به خاك آستانه يار (شاه) سوختم و تو فراموش مكن كه در اين راه كمك و استعانتي به من ننمودي و اين گلايه صريحي است كه حافظ از تورانشاه در غزل خود مي‌كند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی


غزل به قلم علامه قزوینی :

ای قصه بهشت ز کويت حکايتی شرح جمال حور ز رويت روايتی
انفاس عيسی از لب لعلت لطيفه‌ای آب خضر ز نوش لبانت کنايتی
هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای هر سطری از خصال تو و از رحمت آيتی
کی عطرسای مجلس روحانيان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعايتی
در آرزوی خاک در يار سوختيم ياد آور ای صبا که نکردی حمايتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت صد مايه داشتی و نکردی کفايتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت اين آتش درون بکند هم سرايتی
در آتش ار خيال رخش دست می‌دهد ساقی بيا که نيست ز دوزخ شکايتی
دانی مراد حافظ از اين درد و غصه چيست از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنايتی


غزل به قلم شاملو : 

#####

غزل به قلم الهی قمشه ای :

#####

غزل به قلم عطاری کرمانی :

اي قصه بهشت زكويت حكايتي       شرح جمال حور ز رويت روايتي
انفاس عيسي ار لب لعلت لطيفه اي     و آب خضر زنوش دهانت كنايتي
هر پاره ا زدل من و از غصه قصه اي       هر سطري ا زخصال تو وز رحمت آيتي
كي عطر ساي مجلس روحانيان شدي       گل را اگر نه بوي تو كردي رعايتي
در آرزوي خاكدر يار سوختيم         ياد آور اي صبا كه نكردي حمايتي
اي دل به هرزه دانش وعمرت زدت سرف   صد مايه داشتي و نكردي كفايتي
بوي دل كباب من آفاق را گرفت       اين آتش درون بكند هم سرايتي
در آتش ار خيال رخش دست م يدهد     ساقي بيا كه نيست زدوزخ شكايتي
داني مراد حافظ ازين درد و غصه چيست     ا زتو كرشمه اي و زخسرو عنايتي


غزل را بشنوید :

#####


کلیپ های مرتبت با غزل :

#####

#####

#####

۶ نظر:

  1. نتيجه تفال چرا نيست براى اين غزل ؟

    پاسخحذف
  2. تفسیر شعر موجود نیست لطفا اصلاح فرمایید

    پاسخحذف
  3. تفسیر شعر موجود نیست لطفا اصلاح فرمایید۹

    پاسخحذف

  4. تفسیر دوم فال
    توانایی و استعدادهای بی نظیری دارید که قدر آن ها را نمی دانید. بهتر است بیشتر به هوش و ذکاوت خود اعتماد کرده و از آن بهره ببرید.

    از لحظه ها و روزهای عمر کمال استفاده را بکنید تا بعدا دچار خسرت نشوید. در مسیر رسیدن به آرزوها از گله کردن و غر زدن دست بردارید و خودباوری را در خود تقویت کنید.

    پاسخحذف